گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۲: خط ۸۲:
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


وجه اتصال دو آيه : ((و ما نتنزل ربك (( با آيات قبل
==وجه اتصال دو آيه «وَ مَا نَتَنَزَّلُ...»، با آيات قبل==


اين دو آيه نسبت به آيات قبل و بعد از آن به منزله جمله معترضه اند، و سياق اين دو شهادت مى دهد كه كلام در آن ، كلام فرشته وحى است ، و اما به وحى قرآنى و از ناحيه خداى سبحان ، چون نظم آن بدون شك نظمى است قرآنى ، و اين نظريه اى است كه روايت وارده به طرق مختلفه از اهل سنت ، و به نقل مجمع از ابن عباس آن را تاءييد مى كند،
اين دو آيه، نسبت به آيات قبل و بعد از آن، به منزلۀ جمله معترضه اند، و سياق اين دو شهادت مى دهد كه كلام در آن، كلام فرشته وحى است، و اما به وحى قرآنى و از ناحيه خداى سبحان. چون نظم آن، بدون شك نظمى است قرآنى، و اين نظريه اى است كه روايت وارده به طرق مختلفه از اهل سنت، و به نقل مجمع، از ابن عباس آن را تأييد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱۰ </center>
و آن روايت اين است كه وقتى جبرئيل در نزول خود تاءخير كرد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از او پرسيد چرا دير كردى ؟ جبرئيل به وحى الهى گفت ((و ما نتنزل الا بامر ربك ... هل تعلم له سميا((
و آن روايت، اين است كه وقتى جبرئيل در نزول خود تأخير كرد، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از او پرسيد: چرا دير كردى؟ جبرئيل به وحى الهى گفت: «وَ مَا نَتَنَزَّلُ الّا بِأمرِ رَبِّك... هَل تَعلَمُ لَهُ سَمِيّاً».


جمعى از مفسرين چون اين نكته به نظرشان نرسيده بود در بيان اتصال اين دو آيه به آيات ما قبلش تلاش كرده اند، بعضى گفته اند: تقدير آن ((و قال جبريل و ما نتنزل ...(( بوده ، بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه متصل به كلام سابق جبرئيل بوده ، كه به مريم گفت ((انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا...(( قومى ديگر گفته اند: جمله ((و ما نتنزل الا بامر ربك ...(( جزء كلام متقين است ، كه هنگام ورود به بهشت مى گويند، و تقدير آن چنين است ((و قال المتقون و ما نتنزل الجنه الا بامر ربك ...((، و بعضى ديگر حرفهائى زده اند، كه سخافت و بى پايگى از سر و روى همه آنها مى بارد، نه سياق ، آن را مى پذيرد و نه نظم بليغ قرآن ، و ديگر حاجتى نيست به اينكه وجوه فساد آنها را بيان كنيم ، و به زودى در ذيل بحث از آيه دوم وجه ديگرى براى اتصال مذكور خواهد آمد.
جمعى از مفسران چون اين نكته به نظرشان نرسيده بود، در بيان اتصال اين دو آيه به آيات ماقبلش تلاش كرده اند.  


«'''وَ مَا نَتَنزَّلُ إِلا بِأَمْرِ رَبِّك...'''»:
بعضى گفته اند: تقدير آن «وَ قَالَ جِبرِئِيلُ وَ مَا نََتَنَزَّلُ...» بوده.


كلمه ((تنزل (( به معناى نزول به كندى و مهلت است ، چون از باب تفعل است كه مطاوعه و قبول ((نزل (( را افاده مى كند، مثلا وقتى گفته مى شود ((نزله فتنزل (( معنايش اين است كه فلانى او را نازل كرد و او قبول نمود، و سياق نفى و است ثناء، انحصار را مى فهماند و مى رساند كه ملائكه نازل نمى شوند مگر به امرى از خدا، همچنانكه در جاى ديگر فرمود ((لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يومرون ((
بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه، متصل به كلام سابق جبرئيل بوده، كه به مريم گفت: «إنَّمَا أنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأهَبَ لَكِ غُلَاماً زَكِيّاً...».


بيان اينكه سخن ملائكه : ((له ما بين خلفنا و ما بين ذلك (( مالكيت حقيقيه و مطلقه خدا راافاده مى كند
قومى ديگر گفته اند: جملۀ «وَ مَا نَتَنَزَّلُ إلّا بِأمرِ رَبِّكِ...» جزء كلام متقين است، كه هنگام ورود به بهشت مى گويند، و تقدير آن، چنين است: «وَ قَالَ المُتَّقُونَ وَ مَا نَتَنَزَّلُ الجَنَّةَ إلّا بِأمرِ رَبِّكِ...».
 
و بعضى ديگر، حرف هایى زده اند، كه سخافت و بى پايگى از سر و روى همه آن ها مى بارد. نه سياق، آن را مى پذيرد و نه نظم بليغ قرآن، و ديگر حاجتى نيست به اين كه وجوه فساد آن ها را بيان كنيم، و به زودى، در ذيل بحث از آيه دوم، وجه ديگرى براى اتصال مذكور خواهد آمد.
 
«'''وَ مَا نَتَنزَّلُ إِلّا بِأَمْرِ رَبِّك...'''»:
 
كلمۀ «تَنَزَّل»، به معناى نزول به كندى و مهلت است. چون از باب تفعّل است، كه مطاوعه و قبول «نزّل» را افاده مى كند. مثلا وقتى گفته مى شود: «نَزَّلَهُ فَتَنَزَّلَ». معنايش اين است كه: فلانى او را نازل كرد و او قبول نمود. و سياق نفى و استثناء، انحصار را مى فهماند و مى رساند كه ملائكه نازل نمى شوند، مگر به امرى از خدا، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «لَا يَعصُونَ اللّهَ مَا أمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ مَا يُؤمَرُون».
 
==سخن ملائكه، در آیه شریفه، بیانگر مالكيت حقيقيه و مطلقه خداوند است==


كلمه ((امام (( و ((قدام (( و كلمه ((بين يديه ((، به معناى جلو و پيش رو است ، و يك معنا را مى رساند، با اين تفاوت كه ((بين يديه (( را در پيش روى نزديك استعمال مى كنند، آن پيش رويى كه طرف مسلط و مشرف بر آن باشد، ولى ((امام (( در مطلق جلو و پيش رو استعمال مى شود، پس ظاهر جمله اول يعنى ((له ما بين ايدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك (( اين است كه آنچه زير نظر ما و مشرف بر ما است ، از آن خدا است ، و ظاهر جمله دوم ، يعنى ((و ما خلفنا((، به قرينه مقابله ، آن چيزهايى است كه از نظر ايشان غائب و مستور است.
كلمه ((امام (( و ((قدام (( و كلمه ((بين يديه ((، به معناى جلو و پيش رو است ، و يك معنا را مى رساند، با اين تفاوت كه ((بين يديه (( را در پيش روى نزديك استعمال مى كنند، آن پيش رويى كه طرف مسلط و مشرف بر آن باشد، ولى ((امام (( در مطلق جلو و پيش رو استعمال مى شود، پس ظاهر جمله اول يعنى ((له ما بين ايدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك (( اين است كه آنچه زير نظر ما و مشرف بر ما است ، از آن خدا است ، و ظاهر جمله دوم ، يعنى ((و ما خلفنا((، به قرينه مقابله ، آن چيزهايى است كه از نظر ايشان غائب و مستور است.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش