گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵: خط ۵:


<span id='link466'><span>
<span id='link466'><span>
==چند روايت درباره بد رفتارى أبولهب و همسرش با رسول اللّه «ص» و نزول سوره تبّت ==
==بحث روایتی ==


در مجمع البيان، در ذيل آيه شريفه «'''و أنذر عشيرتك الأقربين '''»، از ابن عبّاس روايت آورده كه گفت: وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» بر بالاى صفا رفت و با بلندترين صوتش فرياد زد:  
در مجمع البيان، در ذيل آيه شريفه «وَ أنذِر عَشِيرَتَكَ الأقرَبِين»، از ابن عبّاس روايت آورده كه گفت: وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» بر بالاى صفا رفت و با بلندترين صوتش فرياد زد:  


يك خبر مهم! و قريش بی درنگ دورش جمع شدند. پرسيدند: چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر خبرى بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر، دشمنى بر سر شما مى تازد، از من مى پذيريد يا نه؟ همه گفتند: بلى (براى اين كه ما از تو دروغى نشنيده ايم). فرمود: هم اكنون شما را انذار و هشدار مى دهم از عذابى سخت كه در انتظار شماست. أبولهب گفت: «'''تبّا لك: مرگت باد'''»، براى اين، همۀ ما را صدا زدى و اين جا جمع كردى؟ خداى عزّوجلّ در پاسخ وى، اين سوره را نازل كرد.
يك خبر مهم! و قريش بی درنگ دورش جمع شدند. پرسيدند: چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر خبرى بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر، دشمنى بر سر شما مى تازد، از من مى پذيريد يا نه؟ همه گفتند: بلى (براى اين كه ما از تو دروغى نشنيده ايم).  


* مؤلّف: اين روايت را در تفسير اين سوره نيز، از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده، ولى در آن نيامده كه دعوت بر بالاى صفا هنگام نزول آيه «'''و أنذر عشيرتك...'''» بوده.  
فرمود: هم اكنون شما را انذار و هشدار مى دهم از عذابى سخت كه در انتظار شماست. أبولهب گفت: «تبّا لَكَ: مرگت باد»، براى اين، همۀ ما را صدا زدى و اين جا جمع كردى؟ خداى عزّوجلّ در پاسخ وى، اين سوره را نازل كرد.
 
مؤلّف: اين روايت را در تفسير اين سوره نيز، از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده، ولى در آن نيامده كه دعوت بر بالاى صفا هنگام نزول آيه «وَ أنذِر عَشِيرَتَكَ...» بوده.  
 
و نيز در مجمع البيان، از طارق محاربى روايت كرده كه گفت: روزى در هنگامى كه من در بازار ذى المجاز بودم، ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد:


و نيز در مجمع البيان، از طارق محاربى روايت كرده كه گفت: روزى در هنگامى كه من در بازار ذى المجاز بودم، ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد: هان اى مردم! بگوييد: «'''لا إله إلّا الله'''» تا رستگار شويد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۸ </center>
و ناگهان به مردى برخوردم كه در عقب سرِ او مى آمد و به طرف او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنۀ او را خون انداخته بود و صدا مى زد: هان اى مردم! او كذّاب است، به سخنش گوش ندهيد. من از اشخاص پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفتند: اين، «محمّد» است كه مدعى نبوّت است و آن، أبولهب عموى اوست كه معتقد است وى دروغ مى گويد.
هان اى مردم! بگوييد: «لا إله إلّا الله» تا رستگار شوید، و ناگهان به مردى برخوردم كه در عقب سرِ او مى آمد و به طرف او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنۀ او را خون انداخته بود و صدا مى زد: هان اى مردم! او كذّاب است، به سخنش گوش ندهيد. من از اشخاص پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفتند: اين، «محمّد» است كه مدعى نبوّت است و آن، أبولهب عموى اوست كه معتقد است وى دروغ مى گويد.


و در قرب الإسناد، به سند خود، از موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه در حديثى طولانى - كه معجزات رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» را بر مى شمارد - فرموده: يكى از آن ها، داستان «أمّ جميل» همسر أبولهب است كه وقتى سورۀ «'''تبّت يدا أبى لهب'''» نازل شد، نزد رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» آمد، در حالى كه ابو بكر، پسر ابو قحافه نيز در حضور آن جناب بود. عرضه داشت: يا رسول الله! أمّ جميل است كه با خشم مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد اذيت تو را دارد. چون سنگى به دست گرفته، مى خواهد آن را به طرف تو پرتاب كند.  
و در قرب الإسناد، به سند خود، از موسى بن جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى طولانى - كه معجزات رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» را بر مى شمارد - فرموده: يكى از آن ها، داستان «أمّ جميل» همسر أبولهب است كه وقتى سورۀ «تبّت يَدَا أبِى لَهَب» نازل شد، نزد رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» آمد، در حالى كه ابوبكر، پسر ابوقحافه نيز در حضور آن جناب بود. عرضه داشت: يا رسول الله! أمّ جميل است كه با خشم مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد اذيت تو را دارد. چون سنگى به دست گرفته، مى خواهد آن را به طرف تو پرتاب كند.  


رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» فرمود: او مرا نمى بيند. ابوبكر اضافه مى كند: أمّ جميل نزديك آمد و از من پرسيد: رفيقت كجاست؟ گفتم: آن جايى كه خدا خواسته است. گفت: من به سر وقت او آمده ام، اگر او را ببينم، اين سنگ را به سويش مى افكنم. چون او مرا هجو كرده، به لات و عُزّى سوگند كه من زنى شاعر هستم، (و مى دانم چگونه هجوش كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» پرسيد: راستى او تو را نديد؟ فرمود: نه، خداى تعالى حجابى بين من و او انداخت، و مانع ديدنش شد.
رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» فرمود: او مرا نمى بيند. ابوبكر اضافه مى كند: أمّ جميل نزديك آمد و از من پرسيد: رفيقت كجاست؟ گفتم: آن جايى كه خدا خواسته است. گفت: من به سر وقت او آمده ام، اگر او را ببينم، اين سنگ را به سويش مى افكنم. چون او مرا هجو كرده، به لات و عُزّى سوگند كه من زنى شاعر هستم، (و مى دانم چگونه هجوش كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» پرسيد: راستى او تو را نديد؟ فرمود: نه، خداى تعالى حجابى بين من و او انداخت، و مانع ديدنش شد.


* مؤلّف: قريب به اين معنا، از چند طريق از طرق اهل سنّت روايت شده.
مؤلّف: قريب به اين معنا، از چند طريق از طرق اهل سنّت روايت شده.
 
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ امرأتُهُ حَمَّالَةَ الحَطَب» روايت كرده كه امام فرمود: أمّ جميل، دختر صخر بود، و عليه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» سخن چينى مى كرد و احاديث و سخنان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» را براى كفّار مى برد.


و در تفسير قمى، در ذيل آيه «'''و امرأته حمّالة الحطب '''» روايت كرده كه امام فرمود: أمّ جميل، دختر صخر بود، و عليه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» سخن چينى مى كرد و احاديث و سخنان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» را براى كفّار مى برد.
<center>''' * * * ''' </center>
<center>''' * * * ''' </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۹ </center>
<span id='link467'><span>
<span id='link467'><span>
۱۴٬۴۲۳

ویرایش