المؤمنون ٩٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link49 | آيات ۷۸ - ۹۸، سوره مؤ منون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link49 | آيات ۷۸ - ۹۸ سوره مؤمنون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link50 | يادآورى نعمت شنوايى و بينايى (مشترك بين انسان و حيوان ) و خردمندى (متخصص به انسان )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link50 | يادآورى نعمت شنوايى و بينايى و خردمندى انسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link51 | استبعاد و سپس انكار بعث و معاد از جانب كافران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link51 | بعید دانستن و انكار بعث و معاد، از جانب كافران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link52 | ردّ سخنان كافران با اثبات امكان بعث و قيامت با بيان مالكيت حقيقه خداوند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۶#link52 | اثبات امكان بعث و قيامت، با بيان مالكيت حقيقی خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link53 | بيان اينكه مالكيت اعم از ربوبيت است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link53 | بيان اين كه مالكيت، اعمّ از ربوبيت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link54 | اشاره به اختلاف عقائد بت پرستان درباره الله ، ارباب و آلهه .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link55 | معناى آيه: «قُل مَن رَبُّ السَّماوَات السَّبع...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link55 | معناى آيه (قل من رب السموات السبع ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link56 | معناى «ملكوت» و اين كه ملكوت هر چيزى به دست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link56 | معناى ((ملكوت )) و اين كه ملكوت هر چيزى به دست خدا است و اثبات امكان بعث و معاد ازاين طريق .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link58 | دلایل ردّ اعتقاد مشرکان، مبنی بر فرزند داشتن خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link57 | منضور از اينكه فرمود: ((و هو يخبر و لا يجار عليه )).]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link60 | تفسیرهای ديگر، در معنای تعدد آلهه مشرکان ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link58 | مراد از ((اتخاذ ولد)) كه به خداوند نسبت داده مى شد و در نفى آن فرموده است : ((مااتّخذ اللّه من ولد)).]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link59 | تقرير يك حجت بر نفى تعدد آلهه ، در جمله : ((اذا لذهب كلّ اله بما خلق ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link60 | بيان حجت ديگرى بر نفى تعدد آلهه كه جمله ((ولعلا بعضهم على بعض )) متضمن آن است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link61 | اشاره به تفاسير ديگر در معناى آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۷#link61 | اشاره به تفاسير ديگر در معناى آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link62 | معناى ((همزات الشياطين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link62 | معناى «هَمَزات شياطين»]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۶

کپی متن آیه
ادْفَعْ‌ بِالَّتِي‌ هِيَ‌ أَحْسَنُ‌ السَّيِّئَةَ نَحْنُ‌ أَعْلَمُ‌ بِمَا يَصِفُونَ‌

ترجمه

بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده)! ما به آنچه توصیف می‌کنند آگاهتریم!

|سخن بد [آنها] را به طريقى كه نيكوتر است دفع كن، ما به آنچه وصف مى‌كنند داناتريم
بدى را به شيوه‌اى نيكو دفع كن. ما به آنچه وصف مى‌كنند داناتريم.
تو آزار و بدیهای امت را به آنچه نیکوتر است دفع کن ما (جزای) گفتار آنها را بهتر می‌دانیم.
بدی را با بهترین شیوه دفع کن؛ ما به آنچه که [مشرکان به ناحق ما را به آن] وصف می کنند، داناتریم.
سخن بد آنان را به هر نيكوترت مى‌آيد پاسخ گوى. ما به سخن آنان آگاهتر هستيم.
ناشایستی را به شیوه‌ای که نیکوتر است، دفع کن، ما به آنچه می‌گویند داناتریم‌
بدى- آزار و جفاى آنان- را به آنچه نيكوتر است پاسخ ده ما به آنچه وصف مى‌كنند- تو را به شعر و سحر يا مرا به گرفتن فرزند و شريك- داناتريم.
(به کار دعوت خویش ادامه بده و خصال) بد (ایشان) را با (خصال) نیک (خود) و (سخنان) نامطلوب (آنان) را با بهترین (منطق) پاسخ بگو. ما کاملاً از چیزهائی که (درباره‌ی تو و دعوت تو) می‌گویند، آگاهیم.
بدی را به نیکوترین (شیوه) دفع کن. ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم.
دور کن بدانچه آن بهتر است بدی را ما داناتریم بدانچه می‌ستایند

Repel evil by what is better. We are aware of what they describe.
ترتیل:
ترجمه:
المؤمنون ٩٥ آیه ٩٦ المؤمنون ٩٧
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِدْفَعْ»: بازگردان. پاسخ بده. «بِالَّتِی»: به خصلتی که. به حسنه‌ای که.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ «96»

(اى پيامبر!) بدى را به بهترين روش دفع كن. (در مقام انتقام و مقابله به مثل مباش) ما به آنچه مخالفان توصيف مى‌كنند آگاه‌تريم. (مى‌دانيم كه مشركان مرا به گرفتن فرزند وشريك وتو را به سحر وجادو توصيف مى‌كنند)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 127

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (96)

بعد از آن پيغمبر را امر به صبر مى‌فرمايد تا انقضاء مدت معلوم:

ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ: دفع كن به خصلتى كه آن نيكوتر است بدى را بهر حال، يعنى به عفو و مرحمت از سر گناهان مجرمان در گذر بر وجهى كه وهنى در دين نبود. يا دور كن جهل سفيهان را از ايشان به حلم خود. يا بازدار مردم را از معاصى به امر نمودن به طاعات. يا دفع كن شر مشرك را به كلمه توحيد. يا محو ساز منكر را به امر به معروف. نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ‌: ما

جلد 9 - صفحه 174

دانائيم به آنچه وصف مى‌كنند تو را از شاعر و ساحر و مجنون. يا به آنچه وصف مى‌نمايد ذات مرا از اتخاذ ولد و شريك، و مجازات نمائيم آنها را به آنچه مستحقند از عذاب و عقاب به عدل.

تبصره: آيه شريفه به يك كلمه جامعه سر آمد تمام دستورات و اتم و اكمل و اشرف مكارم اخلاق را براى انتظام جامعه بشريت بيان فرمايد كه: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ» دفع كن بدى را به نيكوترين وجهى كه شايسته است. لفظ «سيئة» شامل است تمام بديها را، بنابراين دفع آن مختلف گردد به اختلاف مقامات و مقتضيات، چنانچه مدافعه شرك و بت پرستى به ادله توحيد و آيات الهيه و شواهد فطريه، و دفع سخنان سفهاء و جاهلان به پند و نصيحت، و دفع منكرات به اشاعه معروف، و دفع ناملايمات به حلم و بردبارى، و دفع ناهنجاريها و ستمها به عفو و چشم پوشى، همچنين ورود هر يك از اخلاق رذيله را به ظهور مكارم حميده ضد آن دفع نمودن، و البته جريان اين دستور تصفيه نمايد مفاسد عالم را و نفاق و نزاع و تفرقه را برطرف، و اتفاق و مودت و اتحاد را ايجاد، و سعادت را براى خود فراهم گرداند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ (93) رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (94) وَ إِنَّا عَلى‌ أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ (95) ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (96) وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ (97)

وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (98) حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)

ترجمه‌

- بگو پروردگار من اگر مينمائى مرا البته آنچه وعده داده ميشوند

پروردگارا پس قرار مده مرا در گروه ستمكاران‌

و همانا ما بر آنكه بنمائيم تو را آنچه وعده ميدهيم آنها را هر آينه توانائيم‌

دفع كن بآنچه خوبتر است بدى را ما داناتريم بآنچه وصف ميكنند

و بگو پروردگار من پناه ميبرم بتو از وسوسه‌هاى شيطانها

و پناه ميبرم بتو پروردگار من از آنكه حاضر شوند نزد من‌

تا چون آيد يكى از آنها را مرگ گويد پروردگارا برگردانيد مرا

شايد من بكنم كار خوبى در آنچه واگذاشتم نه چنانست همانا آن سخنى است كه او گوينده آنست و از پيش آنها حائلى است تا روزى كه برانگيخته شوند.

تفسير

- خداوند متعال در اين مقام بطرز بديع و مؤثّر ديگرى كفّار را تهديد بنزول عذاب فرموده زيرا به پيغمبر خود دستور دعا داده كه عرض كند پروردگارا اگر مسلّما ارائه ميدهى بمن در آتيه نزديكى وعده عذاب خود را كه بكفّار مكّه‌


جلد 3 صفحه 654

داده بودى پروردگارا پس مرا از ميان آنها بيرون ببر چون ماء زائده در امّا و نون تأكيد در ترينّى براى افاده مسلّم بودن و تكرار رب براى تضرّع است با آنكه قبلا به پيغمبر فرموده بود تا تو در ميان آنهائى من عذاب نازل نميكنم براى آنكه بدانند آنحضرت عازم به خروج از ميان آنها است و عذاب منجز خواهد شد و اشاره شود بشدّت عذاب و رحمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نميخواهد آنرا به بيند كه بر آنها وارد شده و گفته‌اند خداوند بعد از ايندعا وسائل هجرت آنحضرت را از مكه بمدينه فراهم فرمود و آنها در جنگ بدر معذب بعذاب الهى شدند و مستفاد از چند روايت كه در اين مقام از طرق عامّه و خاصه وارد شده آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سال اخير حجّش اوقاتيكه در منى تشريف داشت فرمود اى مردم بعد از من بكفر بر نگرديد و گردن يكديگر را با شمشير نزنيد و اگر چنين كنيد مرا در هنگى از لشگر خواهيد ديد كه با شمشير گردن شما را بزنند و بزنم و در اين حال متوجه بپشت سر يا طرف راست خود شد و بتعليم جبرئيل فرمود انشاء اللّه يا آنكس على بن أبي طالب عليه السّلام خواهد بود و اين آيه نازل شد و موعد آن عذاب بر حسب روايت ابان بن تغلب از امام صادق عليه السّلام وادى السلام پشت كوفه است و بنابراين ظاهرا مراد وقت رجعت آنحضرت باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دعا فرموده كه انتقام آنها بدست ائمه اطهار عليهم السلام جارى گردد در هر حال چون كفار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بوعده عذاب استهزاء مينمودند خداوند فرموده ما قدرت داريم عذاب موعود را در زمان حيات تو بر آنها نازل كنيم ولى مصلحت در تعجيل آن نيست چون بايد مردمان صالحى از نسل آنها بوجود آيند بهتر آنستكه تو با آنها مدارا و مماشات نمائى و بوسيله بهترى كه عفو و اغماض و خوبى در مقابل بدى است از بدى رفتار و گفتار آنها دفاع نمائى و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه الّتى احسن تقيّه است و نيز فرموده ما بهتر ميدانيم كه آنها چه نسبتهاى ناروائى بتو ميدهند و هر وقت باشد بجزاى اعمالشان خواهيم رسانيد و چون بى‌صبرى و هيجان غضب براى انتقام در وقتى كه صلاح نباشد ناشى از وساوس شياطين انسى و جنّى است به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور فرموده كه پناه ببرد بخدا از وسوسه آنها و پناه ببرد از حضور آنها نزد آنحضرت در حال خشم و سختى و قيام بعبادت و غيرها چون اصل همزسيخ زدن‌


جلد 3 صفحه 655

زير پهلوى حيوان است براى مطيع نمودن آن و در وسوسه شيطان براى مطيع نمودن بنى آدم استعمال ميشود و پس از اين دستور رجوع فرموده بمفاد ما يصفون در آيات سابقه باين بيان كه هرزه‌گوئى و ياوه سرائى آنها نسبت به پيغمبر و خدا باقى است تا دم مرگ كه با كمال حسرت و ندامت هر يك از آنها خواهند گفت پروردگارا برگردانيد مرا بدنيا شايد بتوانم كار شايسته‌ئى بكنم در دنيا كه از دستم رفته يا عمل خيرى انجام دهم در اموالم كه باقى گذاردم از خود و از قمّى ره و در بعضى روايات بمانع الزّكوة تفسير شده و خطاب بصيغه جمع را در ارجعونى براى تعظيم و از دأب عرب دانسته‌اند و گفته‌اند مخاطب خداوند است و بعضى مخاطب را بعد از استغاثه از خدا بگفتن رب، ملائكه قرار داده‌اند و بنظر حقير خطاب بخداوند است با ملاحظه مأموريّت ملائكه در اجراء امر و در هر حال تمنّاى آنها حاصل نخواهد شد چون خداوند در جواب فرموده حاشا كه بر گردد بدنيا همانا مسئلت رجوع و قول رب ارجعونى كلمه و قول بى‌فائده‌ئى است كه او ميگويد چون نه ما ميپذيريم نه او در صورت رجوع بقولش عمل خواهد نمود صرف حرف است كه ناشى از غلبه حسرت و ندامت شده و در مقابل آنها عالم برزخ است كه واسطه بين دنيا و آخرت است و مردم بعد از مردن بايد آنجا باشند تا روز قيامت كه مبعوث و محشور گردند و بر حسب روايات عديده اهل ايمان و اطاعت در آنجا متنعّمند و اهل كفر و معصيت معذّب و ائمه اطهار عليهم السلام ميترسند از معذب بودن شيعيانشان در برزخ و الا در قيامت بشفاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ايشان ببهشت خواهند رفت انشاء اللّه تعالى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ادفَع‌ بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ السَّيِّئَةَ نَحن‌ُ أَعلَم‌ُ بِما يَصِفُون‌َ (96)

دفع‌ نما سيئه‌ كفار ‌را‌ ‌که‌ بتو روا مي‌دارند باحسان‌ بآن‌ها ‌ما مي‌دانيم‌ و عالم‌تريم‌ بآنچه‌ ‌آنها‌ توصيف‌ مي‌كنند، اخلاق‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌به‌ نحوي‌ ‌بود‌ ‌که‌ خداوند توصيف‌ ميفرمايد:

(وَ إِنَّك‌َ لَعَلي‌ خُلُق‌ٍ عَظِيم‌ٍ) قلم‌ آيه 4 و مي‌فرمايد: (فَبِما رَحمَةٍ مِن‌َ اللّه‌ِ لِنت‌َ لَهُم‌ وَ لَو كُنت‌َ فَظًّا غَلِيظَ القَلب‌ِ لَانفَضُّوا مِن‌ حَولِك‌َ فَاعف‌ُ عَنهُم‌ وَ استَغفِر لَهُم‌) آل‌ عمران‌ آيه 153، دارد كساني‌ ‌که‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شدند سه‌ دسته‌ بودند. يك‌ دسته‌ ‌از‌ ترس‌ جان‌ و يك‌ دسته‌ ‌به‌ طمع‌ مال‌ و يك‌ دسته‌ بواسطه‌ اخلاق‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ و ‌اينکه‌ دسته‌ حقيقت‌ داشت‌ اسلام‌ ‌آنها‌، ‌حتي‌ نقل‌ كردند ‌که‌ يك‌ يهودي‌ ‌بود‌ همه‌ روزه‌ بالاي‌ بام‌ مي‌رفت‌ و خاك‌روبه‌ ‌بر‌ سر حضرت‌ مي‌ريخت‌ چند روزي‌ شد ‌که‌ ديگر ‌اينکه‌ عمل‌ ‌را‌ نميكرد حضرت‌ پرسش‌ فرمود گفتند: مريض‌ ‌شده‌ حضرت‌ ‌به‌ عيادت‌ ‌او‌ تشريف‌ برد سه‌ مرتبه‌ صورت‌ برگردانيد باز حضرت‌ مقابل‌ صورتش‌ نشست‌ ‌اينکه‌ خلق‌ ‌را‌ ‌که‌ مشاهده‌ كرد ‌به‌ شرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد، خاكروبه‌ مي‌ريختند چند قدمي‌ دور ميشد و ‌خود‌ ‌را‌ تكان‌ مي‌داد و روي‌ ‌خود‌ نمي‌آورد، ‌حتي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ و تسلط حضرت‌ ‌بر‌ سران‌ قريش‌ فرمود: معامله‌ مي‌كنم‌ ‌با‌ ‌شما‌ معامله‌اي‌ ‌که‌ برادرم‌ يوسف‌ ‌با‌ برادرانش‌ كرد تمام‌ ‌شما‌ ‌را‌ عفو نمودم‌ ‌حتي‌ وحشي‌ ‌که‌ شكم‌ حضرت‌ حمزه‌ ‌را‌ ‌در‌ احد پاره‌ كرد موقعي‌ ‌که‌ آمد اسلام‌ اختيار كرد ‌او‌ ‌را‌ عفو فرمود، و ‌اينکه‌ اول‌ قدمي‌ ‌است‌ ‌که‌ بايد ‌با‌ دشمن‌ رفتار كرد و كفار ‌را‌ بزبان‌ لين‌ و خوش‌ دعوت‌ كنيد.

(فَقُولا لَه‌ُ قَولًا لَيِّناً) طه‌ آيه 46 ‌حتي‌ ‌در‌ باب‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر درجه اولش‌ زبان‌ خوش‌ و ليّن‌ و ‌از‌ راه‌ نصيحت‌ ‌است‌، و بالجمله‌ ‌به‌ ضرورت‌ دين‌ اسلام‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌در‌ جميع‌ كمالات‌ و اخلاق‌ و صفات‌ افضل‌ ‌از‌ جميع‌ انبياء و

جلد 13 - صفحه 464

اولياء و ملائكه‌ و ‌ما سوي‌ اللّه‌ ‌بود‌، ‌حتي‌ ائمه‌ طاهرين‌ ‌را‌ تعريف‌ مي‌كردند مي‌ گفتند: شبيه‌ اخلاق‌ پيغمبر ‌است‌ ‌حتي‌ حضرت‌ سيد الشهداء ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌در‌ حق‌ حضرت‌ ‌علي‌ اكبر عرض‌ كرد.

(اللهم‌ اشهد ‌علي‌ هؤلاء القوم‌ ‌قد‌ برز اليهم‌ غلام‌ اشبه‌ ‌النّاس‌ خلقا و خلقا و منطقا ‌به‌ رسولك‌ و كنا اذا اشتقنا ‌الي‌ رسولك‌ نظرنا اليه‌)

چنانچه‌ خداوند عالم‌ ‌هم‌ ‌به‌ بندگان‌ رءوف‌ و مهربان‌ ‌است‌ و فرداي‌ قيامت‌ عفو و مغفرت‌ ‌او‌ نسبت‌ باهل‌ ايمان‌ بحدي‌ ‌است‌ ‌که‌ انبياء و ملائكه‌ ‌هم‌ تصور نمي‌كردند، ‌حتي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌در‌ دعاء كميل‌ عرض‌ ميكند.

(لولا ‌ما حكمت‌ ‌به‌ ‌من‌ تعذيب‌ جاحديك‌ و قضيت‌ ‌به‌ ‌من‌ اخلاد معانديك‌ لجعلت‌ النار كلها بردا و سلاما و ‌ما ‌کان‌ لاحد ‌فيها‌ مقرا و ‌لا‌ مقاما).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 96)- سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می‌دهد که با این گروه مدارا کن و «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن» و پاسخ بدی را به نیکی ده! (ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ).

در این راه عجله و شتابی نداشته باشد و بدان «ما به آنچه (آنها می‌گویند و) توصیف می‌کنند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ).

می‌دانیم حرکات ناشایست و گفتار خشن و انواع اذیت و آزار آنها تو را ناراحت می‌کند، اما تو بدی را با نیکی پاسخ ده که این خود یکی از مؤثرترین روشها برای بیدار کردن غافلان و فریب خوردگان است ولی ناگفته پیداست که این دستور مخصوص مواردی است که دشمن از آن سوء استفاده نکند.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مأمور به کارگیرى بهترین و اخلاقى ترین روش ها، در قبال بدى هاى مشرکان (ادفع بالتى هى أحسن السیّئة) «التى» کنایه از شیوه و روش است. کلمه «السیّئة» مفعول مؤخر براى «ادفع» مى باشد; یعنى، بدى را به بهترین شیوه دفع کن.

۲ - پیامبر(ص)، تحت تعلیم خداوند در کیفیت رفتار با مردم (ادفع بالتى هى أحسن السیّئة)

۳ - لزوم به کارگیرى بهترین شیوه هاى رفتارى، حتى در برابر دشمنان دین (ادفع بالتى هى أحسن السیّئة)

۴ - صبر در برابر بدرفتارى هاى مشرکان و وانهادن کیفر آنان به خدا، توصیه اى الهى به پیامبر(ص) در مقطع پیش از هجرت (ادفع بالتى هى أحسن السیّئة نحن أعلم بما یصفون) برداشت فوق، با توجه به مکّى بودن سوره مؤمنون است.

۵ - نسبت هاى نارواى مشرکان، به خدا و پیامبر(ص) (نحن أعلم بما یصفون) مراد از «ما یصفون» - به قرینه «سیئه» - چیزهاى ناروایى است که مشرکان به خدا (از قبیل فرزند و همتا داشتن) و به پیامبر (از قبیل جنون) نسبت مى دادند.

۶ - خدا، از هر کسى به اعمال آدمیان آگاه تر است. (نحن أعلم بما یصفون)

۷ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: بعث أمیرالمؤمنین(ع) إلى بشر بن عطارد التمیمى فى کلام بلغه فمرّ به رسول أمیرالمؤمنین(ع) فى بنى أسد و أخذه فقام إلیه نعیم بن دجاجة الأسدى فأفلته فبعث إلیه أمیرالمؤمنین(ع) فأتوه به و أمر به أن یضرب فقال له نعیم: أما واللّه إنّ المقام معک لذلّ و إنّ فراقک لکفر قال: فلمّا سمع ذلک منه قال له: یا نعیم قد عفونا عنک إنّ اللّه - عزّوجلّ - یقول: «ادفع بالتى هى أحسن السیّئة»...; از امام صادق(ع) روایت شده است که امیرالمؤمنین(ع) به علت سخنى که بشربن عطارد تمیمى گفته بود [شخصى را] سراغ او فرستاد. فرستاده امام او را در بنى اسد یافت و بازداشت کرد. نعیم بن دجاجه اسدى برخاست و او را آزاد نمود. امیرالمؤمنین(ع) سراغ نعیم فرستاد و او را آوردند و دستور داد او را بزنند. نعیم گفت: به خدا ماندن با تو ذلت است و جدا شدن از تو کفر . راوى گوید: امام(ع) که این را از او شنید، فرمود: اى نعیم! تو را بخشیدم; زیرا خداى - عزّوجلّ - مى فرماید: «ادفع بالتى هى أحسن السیّئة»...». ۱- کافى، ج ۷، ص ۲۶۸، ح ۴۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۵۱، ح ۱۱۱.

۸ - «عن أبى عبداللّه(ع)... قال الحسنة التقیة و السیّئة الإذاعة. و قوله عزّوجلّ «ادفع بالتى هى أحسن السیئّة» قال: التى هى أحسن التقیة...; از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «حسنه» تقیه است و «سیئه» شایع کردن [اسرار] است. [در باره ]قول خداى - عزّوجلّ - نیز «ادفع بالتى هى أحسن السیئّة» فرمود: آنکه احسن است، همان تقیه مى باشد ...». ۱- کافى، ج ۲، ص ۲۱۸، ح ۶; بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۴۲۸، ح ۸۶.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴
  • اسماء و صفات: اعلم ۶
  • افشاگرى: سرزنش افشاگرى ۸
  • تقیه: اهمیت تقیه ۸
  • حسنه: مراد از حسنه ۸
  • خدا: تعالیم خدا ۲; توصیه هاى خدا ۴; علم خدا ۶; کیفرهاى خدا ۴
  • خطاکاران: عفو از خطاکاران ۷
  • دین: روش برخورد با دشمنان دین ۳
  • روش شناسى : اهمیت روش شناسى ۳
  • سیئه: مراد از سیئه ۸
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۴; خوش اخلاقى محمد(ص) ۱; روش برخورد محمد(ص) ۲; صبر محمد(ص) ۴; مسؤولیت محمد(ص) ۱; معلم محمد(ص) ۲; مفتریان بر محمد(ص) ۵
  • مشرکان: افتراهاى مشرکان ۵; روش برخورد با مشرکان ۱; روش برخورد مشرکان ۴; کیفر مشرکان ۴
  • مفتریان بر خدا ۵:

منابع