۱۶٬۹۱۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
==انحراف كافران گریزان از حق، از صراط مستقيم== | |||
«'''وَ إنَّكَ لَتَدعُوهُم إلَى صِرَاطٍ مُستَقِيم وَ إنَّ الَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُون'''»: | |||
كلمۀ «نكب» و «نكوب»، به معناى عدول از راه و انحراف از هر چيزى است. سابقا در تفسير سوره «فاتحه»، گفتيم كه «صراط مستقيم»، به معناى راه واضح و روشنى است، كه نه در آن اختلاف تصور شود و نه تخلف. به اين معنا كه در اثر و خاصيت آن، كه همان رساندن به مقصود است، نه اختلاف هست، و نه خود آن در اين اثرش تخلف مى كند. | |||
و اين صفت، همان «صفت حق» است. چون حق نيز واحد است، و نه اجزاى آن با يكديگر اختلاف و تناقض دارد و نه در رساندن به آن مطلوبى كه به سوى آن هدايت مى كند، تخلف مى نمايد. | |||
از اين جا نتيجه مى گيريم كه: حق، «صراط مستقيم» است، و چون فرموده كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» به سوى حق هدايت مى كند، لازمه اش اين مى شود كه به سوى صراط مستقيم هدايت كند. | |||
سپس از آن جا كه فرمود: «كفار از حق كراهت داشته و گريزانند»، قهرا از صراط مستقيم انحراف دارند، و به بيراهه مى روند. | سپس از آن جا كه فرمود: «كفار از حق كراهت داشته و گريزانند»، قهرا از صراط مستقيم انحراف دارند، و به بيراهه مى روند. | ||
و اگر از ميان همه صفاتى كه كفار دارند، تنها مسأله بى ايمانى به آخرت را يادآور شده، و به همان يكى اكتفا نموده، بدين جهت است كه اصل اساسى دين حق، بر اين مسأله استوار است كه آدمى داراى حياتى جاودانه است و زندگى او با مرگ خاتمه نمى پذيرد و در آن حيات جاويد، سعادتى دارد كه بايد آن سعادت را با اعتقاد حق و عمل حق به دست آورد. | و اگر از ميان همه صفاتى كه كفار دارند، تنها مسأله بى ايمانى به آخرت را يادآور شده، و به همان يكى اكتفا نموده، بدين جهت است كه اصل اساسى دين حق، بر اين مسأله استوار است كه آدمى داراى حياتى جاودانه است و زندگى او با مرگ خاتمه نمى پذيرد و در آن حيات جاويد، سعادتى دارد كه بايد آن سعادت را با اعتقاد حق و عمل حق به دست آورد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۸ </center> | ||
وقتى مردمى به اين چنين حياتى معتقد نباشند، ديگر گفتگوى با آنان از ساير اصول دين و فروع عملى آن، اثرى ندارد. و به بيانى | همچنان كه در آن حيات جاويد شقاوتى دارد، كه بايستى از آن بپرهيزد. و معلوم است كه وقتى مردمى به اين چنين حياتى معتقد نباشند، ديگر گفتگوى با آنان از ساير اصول دين و فروع عملى آن، اثرى ندارد. | ||
و به بيانى ديگر: «دين حق»، عبارت است از مجموعه اى از تكاليف اعتقادى و عملى، و اين تكليف ها، جز با مسأله حساب و جزاء تمام نمى شود. (چون اگر بنا باشد به نيكوكار مزد و به بدكار كيفر داده نشود، او اميدى به كار نيك و ترسى از كار زشت خود ندارد، و در نتيجه، تكليف به كار نيك و اجتناب از كار زشت، لغو و بيهوده مى شود). | |||
و قرآن كريم، روز قيامت را براى پاداش و كيفر معين فرموده، و چون كفار به روز قيامت ايمان ندارند، ديگر دين در نظر آنان مفهومى ندارد و آن ها، حياتى جز حيات مادى دنيا براى خود سراغ ندارند. در نتيجه، سعادت و خوشبختى را جز رسيدن به لذائذ مادى و تمتع به لذات شكم و پايين شكم نمى بينند و لازمه آن، همين است كه جز هوا و خواهش نفس را پيروى نكنند. حالا اين خواهش نفسانى، موافق با حق باشد، يا مخالف با آن. | |||
پس خلاصه اين دو آيه، اين شد كه: اين ها به تو ايمان نخواهند آورد. چون تو ايشان را به سوى صراط مستقيم مى خوانى و اين ها، جز انحراف از راه، هدفى ندارند. | |||
«'''وَ لَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَ كَشفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ...وَ مَا يَتَضرَّعُونَ'''»: | |||
كلمۀ «لجاج»، به معناى سرسختى و عناد در انجام عملى است كه نبايد انجام داد. و كلمۀ «عمه»، به معناى تردد در كارى به خاطر تحير و سرگردانى است. | |||
اين معانى را راغب ذكر كرده و صاحب مجمع البيان در معناى «استكانت» گفته كه: به معناى خضوع است، از باب استفعال از ماده «كَون» و معنايش اين است كه: نخواستند بر صفت خضوع باشند. و جملۀ «وَ لَو رَحِمنَاهُم»، بيان و تأييد عدول ايشان از صراط است. | |||
مى فرمايد: اگر ما به ايشان رحم كنيم و گرفتاريشان را برطرف سازيم، باز به ما رو نمى آورند و با شكر خود، نعمت ما را مقابله و تلافى نمى كنند، بلكه بر تمرد خود از حق و لجاجت در باطل اصرار مى ورزند و در طغيان خود تردد نموده و مى خواهند به آن ادامه دهند. | |||
پس رحمت ما به اين كه رفع گرفتارى از آن ها كنيم، فايده اى به حالشان ندارد. همچنان كه تخويف ما به عذاب و نقمت سودى برايشان ندارد. چون ما بارها، آن ها را به عذاب خود گرفتيم، مع ذلك به درگاه پروردگار خود خضوع نكردند. پس اين ها، نه صراط حق به دردشان مى خورد و نه رحمت و كشف ضرّ و نعمت، و نه تخویف با نشان دادن عذاب. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۹ </center> | ||
مقصود از عذاب در اين آيه، عذاب خفيف است. عذابى كه دست آدمى به كلى از هر جايى كوتاه نشود. شاهد اين مدعا، قرينه اى است كه در آيه بعدى قرار دارد. چون در آن جا «عذاب شديد» را مقابل اين عذاب قرار داده. پس ديگر كسى ايراد نكند به اين كه مسأله بازگشت به خدا در مواقع ضرورى و انقطاع از اسباب، يكى از غريزه هاى انسانى است. | مقصود از عذاب در اين آيه، عذاب خفيف است. عذابى كه دست آدمى به كلى از هر جايى كوتاه نشود. شاهد اين مدعا، قرينه اى است كه در آيه بعدى قرار دارد. چون در آن جا «عذاب شديد» را مقابل اين عذاب قرار داده. پس ديگر كسى ايراد نكند به اين كه مسأله بازگشت به خدا در مواقع ضرورى و انقطاع از اسباب، يكى از غريزه هاى انسانى است. | ||
همچنان كه در قرآن | همچنان كه در قرآن هم، مكرر خاطرنشان شده، آن وقت چطور در اين جا مى فرمايد: عذاب ايشان را گرفت، و باز به درگاه پروردگار خود استكانت نبردند، و تضرع نكردند؟ و اين كه در آيه اول فرمود: «مَا بِهِم مِن ضُرّ»، و در آيه دوم فرمود: «وَ لَقَد أخَذنَاهُم بِالعَذَاب»، خود دلالت مى كند بر اين كه كلام، ناظر به عذابى است كه واقع شده و هنوز - يعنى در هنگام نزول اين آيات - برطرف نشده. احتمال هم دارد كه مراد قحطيى باشد كه اهل مكه - چنان كه در روايات آمده - بدان گرفتار شدند. | ||
«''' | «'''حَتىّ إِذَا فَتَحْنَا عَلَيهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسونَ'''»: | ||
يعنى همچنان به حال خود باقى هستند، نه رحمت در آن ها اثر مى گذارد و نه | يعنى: همچنان به حال خود باقى هستند، نه رحمت در آن ها اثر مى گذارد و نه عذاب، تا آن كه درى از عذاب شديد - كه همان مرگ است - به رويشان باز كنيم. مرگى كه دنبالش، عذاب آخرت است - كه در سياق آيات و مخصوصا آيات آينده به آن اشاره شده است - و اين مرگ هم ناگهانى مى رسد، و به كلى از خير مأيوسشان مى كند. | ||
آيات مورد بحث و اين فصل از گفتار كه با جمله «أفلم | آيات مورد بحث و اين فصل از گفتار كه با جمله «أفلم يَدَّبَّرُوا القَول...» آغاز شده، با جمله اى نظير همان جمله اى كه فصل سابق را خاتمه داد، ختم شده. يعنى آيه هاى: «أيَحسَبُونَ أنّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَالٍ وَ بَنِينٍ» - تا آخر آيات - كه عذاب آخرت را يادآورى مى كند، و به زودى براى دومين بار آن را اعاده مى كند. | ||
==بحث روايتى: (رواياتى درباره آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (رواياتى درباره آیات گذشته)== |
ویرایش