گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
در اين كلام، حذف و ايجاز، يعنى اختصار به كار رفته و تقدير كلام، اين است كه: هدهد نامه را از سليمان گرفته، به سر زمين سباء برد تا به ملكه آن جا برساند و چون بدان جا رسيد، نامه را نزد وى بينداخت. ملكه، نامه را گرفت. همين كه آن را خواند، به اشراف قوم خود گفت: «يَا أيُّهَا المَلَؤُا...».
در اين كلام، حذف و ايجاز، يعنى اختصار به كار رفته و تقدير كلام، اين است كه: هدهد نامه را از سليمان گرفته، به سر زمين سباء برد تا به ملكه آن جا برساند و چون بدان جا رسيد، نامه را نزد وى بينداخت. ملكه، نامه را گرفت. همين كه آن را خواند، به اشراف قوم خود گفت: «يَا أيُّهَا المَلَؤُا...».


==توضيح سخن ملكه بعد از ديدن نامه سليمان «ع»==
اين دو آيه، حكايت گفتار ملكه «سباء» است، كه به مردمش از رسيدن چنين نامه اى و كيفيت رسيدن آن و نيز مضمون آن خبر مى دهد و نامه را توصيف مى كند به اين كه: «نامه اى است كريم». و ظاهر آيه دوم اين است كه مى خواهد علت «كريم بودن» آن را بيان كند.
اين دو آيه حكايت گفتار ملكه سباء است ، كه به مردمش از رسيدن چنين نامهاى و كيفيت رسيدن آن و نيز مضمون آن خبر مى دهد و نامه را توصيف مى كند به اينكه نامه اى است كريم و ظاهر آيه دوم اين است كه مى خواهد علت كريم بودن آن را بيان كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۱۰ </center>
مى گويد: علت كرامتش اين است كه اين نامه از ناحيه سليمان است ، چون ملكه سباء از جبروت سليمان خبر داشت و مى دانست كه چه سلطنتى عظيم و شوكتى عجيب دارد، به شهادت اينكه در چند آيه بعد از ملكه سباء حكايت مى كند كه وقتى عرش خود را در كاخ سليمان ديد گفت : «و اوتينا العلم من قبله و كنا مسلمين - ما قبلا از شوكت سليمان خبر داشتيم و تسليم او بوديم».
مى گويد: علت كرامتش اين است كه اين نامه، از ناحيه سليمان است. چون ملكه سباء از جبروت سليمان خبر داشت و مى دانست كه چه سلطنتى عظيم و شوكتى عجيب دارد. به شهادت اين كه در چند آيه بعد، از ملكه سباء حكايت مى كند كه وقتى عرش خود را در كاخ سليمان ديد، گفت: «وَ أُوتِينَا العِلمَ مِن قَبلِهِ وَ كُنَّا مُسلِمِين: ما قبلا از شوكت سليمان خبر داشتيم و تسليم او بوديم».


«'''و انه بسم اللّه الرحمن الرحيم '''» - يعنى اين نامه به نام خدا آغاز شده و به اين جهت نيز كريم است . آرى بت پرستان وثنى ، همگى قائلند به اينكه خداى سبحان هست منتهى او را رب الارباب دانسته نمى پرستيدند، چون خود را كوچك تر از آن مى دانستند. آفتاب پرستان نيز، وثنى مسلك ، و يكى از تيره هاى صابئين بودند، كه خدا و صفاتش را تعظيم مى كردند، چيزى كه هست صفات او را به نفى نواقص و اعدام برمى گردانيدند مثلا، علم و قدرت و حيات و رحمت را به نبود جهل و عجز و مرگ و قساوت تفسير كرده اند.  
«'''وَ إنَّهُ بِسمِ اللّه الرَّحمَانِ الرَّحِيم '''» - يعنى: اين نامه، به نام خدا آغاز شده و به اين جهت نيز كريم است.  


پس قهرا وقتى نامه ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» باشد نامه اى كريم مى شود، چنان كه بودن آن از ناحيه سليمان عظيم نيز، اقتضاء مى كند كه نامهاى كريم بوده باشد. بنابر اين ، مضمون نامه تنها جمله «ان لا تعلوا على و اتونى مسلمين» خواهد بود، و حرف «ان» در ابتداى آن تفسيرى است .
آرى، بت پرستان وثنى، همگى قائل اند به اين كه خداى سبحان هست، منتهى او را ربّ الارباب دانسته نمى پرستيدند. چون خود را كوچكتر از آن مى دانستند. آفتاب پرستان نيز، وثنى مسلك، و يكى از تيره هاى صابئين بودند، كه خدا و صفاتش را تعظيم مى كردند. چيزى كه هست، صفات او را به نفى نواقص و اعدام بر مى گردانيدند. مثلا علم و قدرت و حيات و رحمت را به نبود جهل و عجز و مرگ و قساوت تفسير كرده اند.  


و عجب از جمعى از مفسرين است كه جمله «انه من سليمان'» را استينافى و غير مربوط به ما قبل گرفته و گفته اند: پاسخى است از سوال مقدر، گويا كسى پرسيده ، اين كتاب از طرف چه كسى رسيده و در آن چه نوشته ؟ و ملكه سباء در پاسخ گفته است : اين از ناحيه سليمان است ... و بنا به گفته اين مفسرين جمله «انه بسم اللّه ...» بيان مضمون نامه ، يعنى متن نامه مى شود و خلاصه : همه جملات «بسم اللّه الرحمان الرحيم الا تعلوا على و اتونى مسلمين» مضمون نامه مى شود. و اين چند اشكال دارد:
پس قهرا وقتى نامه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» باشد، نامه اى «كريم» مى شود. چنان كه بودن آن از ناحيه سليمان عظيم نيز، اقتضاء مى كند كه نامه اى كريم بوده باشد. بنابراين، مضمون نامه، تنها جملۀ «أن لَا تَعلُوا عَلَىَّ وَ أتوُنىِ مُسلِمين» خواهد بود. و حرف «أن» در ابتداى آن، تفسيرى است.


اول اينكه : در اين صورت كلمه «ان» زيادى مى شود و هيچ فايدهاى در آن نمى ماند، همچنان كه بعضى به همين جهت گفته اند: اين كلمه مصدرى و كلمه «لا» نافيه است ، نه ناهيه . ( نمى خواهد بگويد بر من برترى جوئى مكن ، بلكه با حرف «ان» مصدرى ، فعل «لا تعلوا» مصدر مى شود و چون گفتيم «لا» نافيه است معنا اين مى شود كه تو بر من برترى ندارى ) ولى اين وجه بسيار بى پايه و - به بيانى كه خواهد آمد - بسيار سخيف و ضعيف است .
و عجب از جمعى از مفسران است كه جملۀ «إنَّهُ مِن سُلَيمَان» را استينافى و غير مربوط به ماقبل گرفته و گفته اند: پاسخى است از سؤال مقدر.
 
گويا كسى پرسيده: اين كتاب از طرف چه كسى رسيده و در آن چه نوشته؟
 
و ملكه «سباء»، در پاسخ گفته است: «اين، از ناحيه سليمان است...». و بنابه گفته اين مفسران، جملۀ «إنَّهُ بِسمِ اللّه...»، بيان مضمون نامه، يعنى متن نامه مى شود، و خلاصه: همۀ جملات «بِسمِ اللّهِ الرَّحمَانِ الرَّحِيم * ألَّا تَعلُوا عَلَىَّ وَ أتُونِى مُسلِمِين»، مضمون نامه مى شود.
 
و اين، چند اشكال دارد:
 
اول اين كه: در اين صورت، كلمۀ «أن» زيادى مى شود و هيچ فايده اى در آن نمى ماند. همچنان كه بعضى، به همين جهت گفته اند: اين كلمه، مصدرى و كلمۀ «لا» نافيه است، نه ناهيه. (نمى خواهد بگويد: «بر من برترى جویى مكن»، بلكه با حرف «أن» مصدرى، فعل «لا تعلوا» مصدر مى شود. و چون گفتيم «لا» نافيه است، معنا اين مى شود كه: «تو بر من برترى ندارى)، ولى اين وجه، بسيار بى پايه و - به بيانى كه خواهد آمد - بسيار سخيف و ضعيف است.
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>


۱۶٬۹۰۷

ویرایش