۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
<span id='link311'><span> | <span id='link311'><span> | ||
==پاسخ به | ==پاسخ به پرسش مردم درباره ازدواج پيامبر«ص»، با همسر پسرخوانده اش == | ||
«'''مَّا كانَ | «'''مَّا كانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ...'''»: | ||
شكى نيست در | شكى نيست در اين كه آيه شريفه، در اين مقام است كه اعتراضى را كه مردم به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» كردند كه: چرا همسر پسرخوانده اش را گرفت، جواب گويد. و حاصل آن، اين است كه: | ||
و معنايش اين است كه | |||
رسول گرامى ما، پدر هيچ يك از مردان موجود و فعلى شما نيست، تا ازدواجش با همسر يكى از شما، ازدواج با همسر پسرش باشد. بنابراين، خطاب در «مِن رِجَالِكُم» به مردم موجود در زمان نزول آيه است، و مراد از «رجال»، مقابل زنان و فرزندان است، و نفى پدرى، نفى تكوينى است. يعنى: هيچ يك از مردان شما، از صُلب او متولد نشده اند، نه نفى تشريعى. و جمله مورد بحث، هيچ بويى از تشريع ندارد. | |||
و معنايش اين است كه: محمّد، پدر احدى از اين مردان - كه همان مردان شما باشند - نيست، تا آن كه ازدواجش با همسر يكى از آنان، بعد از جدايى، ازدواج با همسر فرزندش باشد، و «زيد بن حارثه» هم، يكى از همين مردان شماست. پس ازدواج رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۷ </center> | ||
با همسر او، بعد از | با همسر او، بعد از آن كه همسر خود را طلاق داد، ازدواج با همسر پسرش نمى باشد. | ||
و اما اين كه آن جناب، وى را پسر خود خواند، صرف خواندن بوده، و هيچ اثرى از آثار پدر و فرزندى، بر آن مترتب نمى شود. چون خدا «پسرخوانده هاى» شما را، فرزند شما نمى داند. | |||
و اما | و اما «قاسم»، «طيّب»، «طاهر» و «ابراهيم»، چهار پسرى كه خدا به آن جناب داد - البته اگر به قول بعضى، «طيّب» و «طاهر»، لقب «قاسم» نباشد - فرزندان حقيقى او بودند، ليكن قبل از رسيدن به حدّ بلوغ از دنيا رفتند، و كلمۀ «رجال» در حقشان صادق نيست، تا مورد نقض آيه واقع شوند. | ||
و همچنين «حسن» و «حسين» - كه دو فرزندان آن جناب بودند - آن دو نيز طفل بودند، و تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در دنيا بود، به حدّ رشد نرسيدند، و مشمول كلمۀ «رجال» واقع نشدند. | |||
از آنچه گذشت، روشن شد كه آيه شريفه هيچ اقتضاء ندارد بر اين كه آن جناب، پدر «قاسم»، «طيّب»، «طاهر» و «ابراهيم»، و همچنين «حسن» و «حسين» نباشد. براى اين كه گفتيم آيه در خصوص «رجال» موجود در زمان نزول آيه و همۀ آن كسانى است كه در آن روز، صفت مردى را واجد بودند، و نامبردگان، هيچ يك واجد اين صفت نبودند. | |||
«'''وَ لَكِن رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيّينَ'''» - كلمۀ «خاتَم» - به فتحۀ تاء - به معناى هر چيزى است كه با آن، چيزى را مُهر كنند. مانند «طابع» و «قالب»، كه به معناى چيزى است كه با آن چيزى را طبع نموده، يا قالب زنند. و مراد از «خَاتَمَ النَّبِيِّين» بودن آن جناب، اين است كه نبوت با او ختم شده، و بعد از او، ديگر نبوّتى نخواهد بود. | |||
در گذشته توجه فرموديد كه معناى «رسالت» و «نبوّت» چه بود و گفتيم كه: | |||
«''' | «رسول»، عبارت از كسى است كه حامل رسالتى از خداى تعالى به سوى مردم باشد، و «نبى»، آن كسى است كه حامل خبرى از غيب باشد و آن غيب، عبارت از دين و حقايق آن است. و لازمۀ اين حرف، اين است كه: وقتى نبوتى بعد از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نباشد، رسالتى هم نخواهد بود. چون رسالت، خود يكى از اخبار و أنباى غيب است. وقتى بنا باشد أنباى غيب منقطع شود، و ديگر نبوتى و نبيّى نباشد، قهرا رسالتى هم نخواهد بود. | ||
از اين جا روشن مى شود كه: وقتى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، خاتم النبيّين باشد، خاتم الرسل هم خواهد بود. | |||
و در اين آيه، اشاره به اين حقيقت نيز هست كه ارتباط آن جناب به شما مردم، ارتباط رسالت و نبوت است، و آنچه او مى كند، به امر خداى سبحان است. | |||
«'''وَ كَانَ اللهُ بِكُلِّ شَئٍ عَلِيماً'''» - يعنى آنچه خدا براى شما بيان كرده، به علم خود بيان كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۸ </center> | ||
<span id='link312'><span> | <span id='link312'><span> | ||
==بحث روايتى (رواياتى پيرامون آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) با همسر مطلقه زيد بن حارثه ) == | ==بحث روايتى (رواياتى پيرامون آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) با همسر مطلقه زيد بن حارثه ) == | ||
در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زينب دختر جحش را براى زيد بن حارثه خواستگارى كرد، و او قبول نمى كرد، و مى گفت : حسب و نسب من آبرومندتر، و بهتر از حسب و نسب اوست ، و اين حرف را بر حسب طبيعت تندى كه داشت با خشونت گفت : لذا آيه شريفه نازل شد كه ((و ما كان لمومن و لا مومنه ....(( | در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زينب دختر جحش را براى زيد بن حارثه خواستگارى كرد، و او قبول نمى كرد، و مى گفت : حسب و نسب من آبرومندتر، و بهتر از حسب و نسب اوست ، و اين حرف را بر حسب طبيعت تندى كه داشت با خشونت گفت : لذا آيه شريفه نازل شد كه ((و ما كان لمومن و لا مومنه ....(( |
ویرایش