۱۷٬۰۴۴
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
اما اجمالى كه خواننده عزيز توجه نمود: مراد از تاءويل آيات قرآن مفهومى نيست كه آيه بر آن دلالت دارد، چه اينكه آن مفهوم مطابق ظاهر باشد، و چه مخالف آن ، بلكه تاءويل از قبيل امور خارجى است ، البته نه هر امر خارجى تا توهم شود كه مصداق خارجى يك آيه هم تاءويل آن آيه است ، بلكه امر خارجى مخصوصى كه نسبت آن به كلام نسبت ممثل به مثل و نسبت باطن به ظاهر باشد. | اما اجمالى كه خواننده عزيز توجه نمود: مراد از تاءويل آيات قرآن مفهومى نيست كه آيه بر آن دلالت دارد، چه اينكه آن مفهوم مطابق ظاهر باشد، و چه مخالف آن ، بلكه تاءويل از قبيل امور خارجى است ، البته نه هر امر خارجى تا توهم شود كه مصداق خارجى يك آيه هم تاءويل آن آيه است ، بلكه امر خارجى مخصوصى كه نسبت آن به كلام نسبت ممثل به مثل و نسبت باطن به ظاهر باشد. | ||
و اما تفصيلا يعنى اشكالاتى كه متوجه يك يك آن وجوه مى | و اما تفصيلا يعنى اشكالاتى كه متوجه يك يك آن وجوه مى شود، اين است که: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۲ </center> | ||
وجه اول لوازم غلطى دارد، كه كمترين آن اين است كه بايد ملتزم شويم كه بعضى از آيات قرآنى آياتى باشد كه فهم عامه مردم به درك تاءويل يعنى تفسير آن نرسد، و نتواند مدلول و معناى لفظى آنها را بفهمد. و نمى توانيم به چنين چيزى ملتزم شويم ، چون خود قرآن گوياى اين مطلب است كه به منظور فهم همه مردم نازل شده ، و صاحب اين قول هيچ چاره اى جز اين ندارد كه بگويد در قرآن تنها حروف مقطعه اول بعضى سوره ها متشابه است. | |||
چون تنها آنها است كه عموم مردم معنايش را نمى فهمند، تازه اگر به همين معنا هم ملتزم شود باز اشكال ديگرى بر او وارد است، و آن اين است كه دليلى بر چنين توجيه ندارد، و صرف اينكه كلمه «تأويل» مانند كلمه «تفسير» مشتمل بر معناى رجوع است ، دليل نمى شود بر اين كه اين دو كلمه به يك معنا است ، ما مى دانيم كه كلمه «ام» نيز مشتمل بر معناى رجوع هست و مادر، مرجع فرزندان هست ولى تاءويل فرزندان نيست، كلمه «رئيس» مشتمل بر معناى رجوع هست و مرئوس به رئيس مراجعه مى كند، ولى رئيس تاءويل مرئوس نيست. | چون تنها آنها است كه عموم مردم معنايش را نمى فهمند، تازه اگر به همين معنا هم ملتزم شود باز اشكال ديگرى بر او وارد است، و آن اين است كه دليلى بر چنين توجيه ندارد، و صرف اينكه كلمه «تأويل» مانند كلمه «تفسير» مشتمل بر معناى رجوع است ، دليل نمى شود بر اين كه اين دو كلمه به يك معنا است ، ما مى دانيم كه كلمه «ام» نيز مشتمل بر معناى رجوع هست و مادر، مرجع فرزندان هست ولى تاءويل فرزندان نيست، كلمه «رئيس» مشتمل بر معناى رجوع هست و مرئوس به رئيس مراجعه مى كند، ولى رئيس تاءويل مرئوس نيست. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
و يا مثل اين مى ماند كه كسى بگويد (همچنانكه گفته اند) مراد از كراماتى كه در قرآن از انبيا نقل شده - از قبيل يد بيضاء، و نفس عيسى ، و امثال آن امور عادى است - كه با عباراتى تعبير شده كه ظاهرش معجزه و كرامت را مى رساند، و منظور آن اين بوده كه دلهاى عوام | و يا مثل اين مى ماند كه كسى بگويد (همچنانكه گفته اند) مراد از كراماتى كه در قرآن از انبيا نقل شده - از قبيل يد بيضاء، و نفس عيسى ، و امثال آن امور عادى است - كه با عباراتى تعبير شده كه ظاهرش معجزه و كرامت را مى رساند، و منظور آن اين بوده كه دلهاى عوام | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۵ </center> | ||
را به دست آورد، و از اين راه دلهاى آنان را مجذوب ، و قلوبشان را در برابر قرآن شيفته كند، و خلاصه امور عادى را به زبانى | را به دست آورد، و از اين راه دلهاى آنان را مجذوب ، و قلوبشان را در برابر قرآن شيفته كند، و خلاصه امور عادى را به زبانى تعبير كند كه عوام خيال كنند انبيا كارهايى خارق العاده و شكننده قوانين طبيعت داشته اند. | ||
و از اينگونه سخنان در مذاهبى نوظهور كه در اسلام پيدا شده ، بسيار ديده مى شود، و همه آنها بدون شك يكى از انحاى تاءويل در قرآن به منظور فتنه | و از اينگونه سخنان در مذاهبى نوظهور كه در اسلام پيدا شده ، بسيار ديده مى شود، و همه آنها بدون شك يكى از انحاى تاءويل در قرآن به منظور فتنه به پا كردن است ، پس ديگر صاحب قول سوم نبايد متشابه را منحصر در آيات صفات و آيات قيامت كند. | ||
خواننده عزيز بعد از توجه به اشكالاتى كه در اقوال سابق الذكر بود، متوجه مى شود كه حق مطلب در تفسير تاءويل اين است كه بگوئيم: تاءويل حقيقتى است واقعى كه بيانات قرآنى چه احكامش ، و چه مواعظش ، و چه | خواننده عزيز بعد از توجه به اشكالاتى كه در اقوال سابق الذكر بود، متوجه مى شود كه حق مطلب در تفسير تاءويل اين است كه بگوئيم: تاءويل حقيقتى است واقعى كه بيانات قرآنى چه احكامش ، و چه مواعظش ، و چه حكمت هايش مستند به آن است ، چنين حقيقتى در باطن تمامى آيات قرآنى هست ، چه محكمش و چه متشابهش. | ||
و نيز بگوئيم كه اين حقيقت از قبيل مفاهيمى كه از الفاظ به ذهن مى رسد نيست، بلكه امورعينى است كه از بلندى مقام ممكن نيست در چار ديوارى شبكه الفاظ قرار گيرد، و اگر خداى تعالى آنها را در قالب الفاظ و آيات كلامش در آورده در حقيقت از باب «چون كه با كودك سر و كارت فتاد» است ، خواسته است ذهن بشر را به گوشه اى و روزنه اى از آن حقايق نزديك سازد. | و نيز بگوئيم كه اين حقيقت از قبيل مفاهيمى كه از الفاظ به ذهن مى رسد نيست، بلكه امورعينى است كه از بلندى مقام ممكن نيست در چار ديوارى شبكه الفاظ قرار گيرد، و اگر خداى تعالى آنها را در قالب الفاظ و آيات كلامش در آورده در حقيقت از باب «چون كه با كودك سر و كارت فتاد» است ، خواسته است ذهن بشر را به گوشه اى و روزنه اى از آن حقايق نزديك سازد. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
<span id='link36'><span> | <span id='link36'><span> | ||
اين مساءله هم مانند مساءله قبلى از موارد اختلاف شديد بين مفسرين است ، و | اين مساءله هم مانند مساءله قبلى از موارد اختلاف شديد بين مفسرين است ، و منشأ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۶ </center> | ||
اختلاف، تفسيرهاى مختلفى است كه درباره جمله : «و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا» كرده اند. | |||
بعضى گفته اند «'''واو'''» در اول جمله ، عاطفه است ، كه نتيجه اش چنين مى شود كه تاءويل متشابهات را، هم خدا مى داند و هم راسخين در علم . | |||
اين راءى بعضى از قدما و همه مفسرين شافعى مذهب و بيشتر مفسرين شيعه است . | بعضى گفته اند «'''واو'''» در اول جمله ، عاطفه است ، كه نتيجه اش چنين مى شود كه تاءويل متشابهات را، هم خدا مى داند و هم راسخين در علم. | ||
عده اى ديگر گفته اند: «'''واو'''» مذكور، استينافى است ، كه جمله را از نو شروع مى كند، و مربوط | |||
اين راءى بعضى از قدما و همه مفسرين شافعى مذهب و بيشتر مفسرين شيعه است. | |||
عده اى ديگر گفته اند: «'''واو'''» مذكور، استينافى است ، كه جمله را از نو شروع مى كند، و مربوط به ماقبل نيست ، و نتيجه اين نظريه آن است كه تاءويل متشابهات را تنها خدا بداند، و راسخين در علم با اين كه آن را نمى دانند به همه قرآن ايمان دارند، و اين نظريه بيشتر قدما و همه حنفى مذهبان از اهل سنت است. | |||
طايفه اول به چند وجه بر مسلك خود استدلال كرده اند، و رواياتى را بر گفتار خود شاهد آورده اند. | طايفه اول به چند وجه بر مسلك خود استدلال كرده اند، و رواياتى را بر گفتار خود شاهد آورده اند. | ||
طايفه دوم نيز به وجوهى و رواياتى استدلال كرده اند، آن رواياتى كه مى گويد علم تاءويل متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص | |||
طايفه دوم نيز به وجوهى و رواياتى استدلال كرده اند، آن رواياتى كه مى گويد علم تاءويل متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص داده، و اين دو طايفه قرنها اختلاف خود را ادامه داده اند، و ادله يكديگر را با دليل مخالفش باطل ساخته اند. | |||
<span id='link37'><span> | <span id='link37'><span> | ||
ویرایش