گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
<span id='link37'><span>
<span id='link37'><span>


==اختلاف در اين مساءله از ابتدا تواءم با خلط و اشتباه بوده و ادله طرفين قاصر استاثبات مدعاى آنهااست ==
==بیان ریشه اشتباه و قصور مدعای دو طایفه در معنای تأویل ==
آنچه لازم است كه يك دانشمند اهل تحقيق در اين مقام مورد توجه قرار دهد اينست كه اين مساءله از همان ابتدا كه مورد اختلاف قرار گرفته ، خالى از خلط و اشتباه نبوده ، يعنى بين مساءله رجوع متشابه به محكم (و يا به عبارت ديگر، بين مراد از متشابه ،) و مساءله تاءويل ، خلط شده است . همان طور كه اين مطلب از ملاحظه موضوع بحثى كه عنوان كرديم و محل نزاع و مورد اختلاف را ذكر نموديم ، نيز، روشن مى شود. (آنچه طايفه اول براى راسخين در علم اثبات مى كنند غير آن چيزى است كه طايفه دوم انكارش مى كنند، طايفه اول مى گويند راسخين در علم با ارجاع متشابهات به محكمات مى توانند معناى متشابهات را بفهمند، و طايفه دوم مى گويند علم به متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص داده ، نه آن ، منكر گفته اين است ، و نه اين منكر گفته او «'''مترجم '''»)).
آنچه لازم است كه يك دانشمند اهل تحقيق در اين مقام مورد توجه قرار دهد اينست كه اين مساءله از همان ابتدا كه مورد اختلاف قرار گرفته ، خالى از خلط و اشتباه نبوده ، يعنى بين مساءله رجوع متشابه به محكم (و يا به عبارت ديگر، بين مراد از متشابه ،) و مساءله تاءويل ، خلط شده است . همان طور كه اين مطلب از ملاحظه موضوع بحثى كه عنوان كرديم و محل نزاع و مورد اختلاف را ذكر نموديم ، نيز، روشن مى شود.  
 
(آنچه طايفه اول براى راسخين در علم اثبات مى كنند غير آن چيزى است كه طايفه دوم انكارش مى كنند، طايفه اول مى گويند راسخين در علم با ارجاع متشابهات به محكمات مى توانند معناى متشابهات را بفهمند، و طايفه دوم مى گويند علم به متشابهات از علومى است كه خدا به خودش اختصاص داده ، نه آن ، منكر گفته اين است ، و نه اين منكر گفته او «مترجم»).
 
و به همين جهت ما متعرض نقل ادله طرفين نشديم زيرا فايده اى در نقل آنها و اثبات و نفى شان نبود.
و به همين جهت ما متعرض نقل ادله طرفين نشديم زيرا فايده اى در نقل آنها و اثبات و نفى شان نبود.
و اما روايات طرفين بدان جهت كه مخالف ظاهر كتاب است دردى را براى هيچ يك دوا نمى كند، براى اينكه رواياتى كه علم به تاءويل را براى راسخين در علم اثبات مى كند منظورش از تاءويل ، معنايى است مرادف با لفظ متشابه ، و ما، در قرآن هيچ جايى تاءويل به اين
و اما روايات طرفين بدان جهت كه مخالف ظاهر كتاب است دردى را براى هيچ يك دوا نمى كند، براى اينكه رواياتى كه علم به تاءويل را براى راسخين در علم اثبات مى كند منظورش از تاءويل ، معنايى است مرادف با لفظ متشابه ، و ما، در قرآن هيچ جايى تاءويل به اين
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۷ </center>
معنا نداريم ، مانند روا يتى كه از طرق اهل سنت نقل شده از يكسو مى گويد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دعا كرد به ابن عباس ، و عرضه داشت پروردگارا او را فقيه در دين كن ، و علم تاءويلش بياموز. و نيز مى گويد ابن عباس خودش در حديثى ديگر گفته : من از راسخين در علمم ، و من تاءويل قرآن را مى دانم .
معنا نداريم ، مانند روايتى كه از طرق اهل سنت نقل شده از يكسو مى گويد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) دعا كرد به ابن عباس ، و عرضه داشت پروردگارا او را فقيه در دين كن، و علم تاءويلش بياموز. و نيز مى گويد ابن عباس خودش در حديثى ديگر گفته: من از راسخين در علمم، و من تاءويل قرآن را مى دانم.
 
و از سوى ديگر روايتى ديگر مى گويد ابن عباس گفت : محكمات عبارتند از آيات ناسخه ، و متشابهات عبارتند از آيات منسوخه ، كه از مجموع آن دو دسته روايات برمى آيد كه ابن عباس معناى آيات محكمه را تاءويل آيات متشابهه مى دانسته ، و اين همان است كه گفتيم تاءويل به اين معنا در قرآن نداريم ، و منظور قرآن از تاءويل چنين معنايى نيست .
و از سوى ديگر روايتى ديگر مى گويد ابن عباس گفت : محكمات عبارتند از آيات ناسخه ، و متشابهات عبارتند از آيات منسوخه ، كه از مجموع آن دو دسته روايات برمى آيد كه ابن عباس معناى آيات محكمه را تاءويل آيات متشابهه مى دانسته ، و اين همان است كه گفتيم تاءويل به اين معنا در قرآن نداريم ، و منظور قرآن از تاءويل چنين معنايى نيست .
اما رواياتى كه طايفه دوم به آن استدلال كرده اند (يعنى رواياتى كه دلالت دارد بر اينكه غير خدا كسى تاءويل متشابهات را نمى داند) مانند رواياتى كه مى گويد ابى بن كعب و ابن عباس آيه مورد بحث را به اين صورت قرائت مى كرده اند: «'''و ما يعلم تاءويله الا اللّه و يقول الراسخون فى العلم آمنا به '''»، و نيز رواياتى كه مى گويد: ابن مسعود آيه را به صورت «'''و ان تاءويله الا عند اللّه و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به '''» قرائت كرده ، هيچ يك ازاين روايات چيزى را اثبات نمى كند، بدين دليل كه .
 
اما رواياتى كه طايفه دوم به آن استدلال كرده اند (يعنى رواياتى كه دلالت دارد بر اينكه غير خدا كسى تاءويل متشابهات را نمى داند) مانند رواياتى كه مى گويد ابى بن كعب و ابن عباس آيه مورد بحث را به اين صورت قرائت مى كرده اند: «'''و ما يعلم تاءويله الا اللّه و يقول الراسخون فى العلم آمنا به '''»، و نيز رواياتى كه مى گويد: ابن مسعود آيه را به صورت «'''و ان تاءويله الا عند اللّه و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به '''» قرائت كرده ، هيچ يك ازاين روايات چيزى را اثبات نمى كند، بدين دليل كه:
 
اولا: اين دو قرائت حجيت ندارد.
اولا: اين دو قرائت حجيت ندارد.
ثانيا: نهايت درجه دلالت آنها همين است كه آيه دلالت ندارد كه راسخين در علم نيز عالم به تاءويل باشند، و دلالت نداشتن ، غير از دلالت داشتن بر عدم علم است ، كه طايفه دوم ادعايش را مى كنند، زيرا ممكن است دليل ديگرى پيدا شود ودلالت بر آن بكند.
ثانيا: نهايت درجه دلالت آنها همين است كه آيه دلالت ندارد كه راسخين در علم نيز عالم به تاءويل باشند، و دلالت نداشتن ، غير از دلالت داشتن بر عدم علم است ، كه طايفه دوم ادعايش را مى كنند، زيرا ممكن است دليل ديگرى پيدا شود ودلالت بر آن بكند.
و باز نظير روايتى كه در كتاب الدرالمنثور از طبرانى نقل شده آن هم از ابى مالك اشعرى نقل كرده كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شنيده ، كه فرمود: من بر امتم نمى ترسم مگر از سه خطر:
و باز نظير روايتى كه در كتاب الدرالمنثور از طبرانى نقل شده آن هم از ابى مالك اشعرى نقل كرده كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شنيده ، كه فرمود: من بر امتم نمى ترسم مگر از سه خطر:
اول اينكه : مالشان زياد شود، در نتيجه به يكديگر حسد ورزند، و به جان هم بيفتند.
اول اينكه : مالشان زياد شود، در نتيجه به يكديگر حسد ورزند، و به جان هم بيفتند.
دوم اينكه : دست به كار علم قرآن شوند، آنوقت همانها كه ايمان به قرآن دارند در صدد
دوم اينكه : دست به كار علم قرآن شوند، آنوقت همانها كه ايمان به قرآن دارند در صدد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۸ </center>
برآيند كه تاءويل آن را بفهمند در حالى كه تاءويل آنرا كسى جز خدا نمى داند، و راسخين در علم مى گويند: «'''ما به قرآن ايمان داريم ، همه اش از ناحيه پروردگار ما است ، و كسى به جز خردمندان متذكر نمى شود'''».
برآيند كه تاءويل آن را بفهمند در حالى كه تاءويل آنرا كسى جز خدا نمى داند، و راسخين در علم مى گويند: «ما به قرآن ايمان داريم ، همه اش از ناحيه پروردگار ما است ، و كسى به جز خردمندان متذكر نمى شود».
 
سوم اينكه : علمشان زياد شود، و بكلى از علم قرآن دست بردارند، و اعتنائى به آن نكنند.
سوم اينكه : علمشان زياد شود، و بكلى از علم قرآن دست بردارند، و اعتنائى به آن نكنند.
و اين حديث به فرضى كه دلالت داشته باشد كه غير خدا كسى علم به تاءويل ندارد، دلالت دارد بر نفى آن از مطلق مومن ، نه تنها از خصوص ‍ راسخين در علم ، و اين مقدار دلالت ، به درد طايفه دوم نمى خورد.
و اين حديث به فرضى كه دلالت داشته باشد كه غير خدا كسى علم به تاءويل ندارد، دلالت دارد بر نفى آن از مطلق مومن ، نه تنها از خصوص ‍ راسخين در علم ، و اين مقدار دلالت ، به درد طايفه دوم نمى خورد.
و باز نظير رواياتى كه دلالت دارد بر وجوب پيروى آيات محكم و ايمان به آيات متشابه ، و دلالت نداشتن اين دسته از روايات بر مدعاى نامبردگان ، جاى ترديد نيست .
و باز نظير رواياتى كه دلالت دارد بر وجوب پيروى آيات محكم و ايمان به آيات متشابه ، و دلالت نداشتن اين دسته از روايات بر مدعاى نامبردگان ، جاى ترديد نيست .
و نيز مانند روايتى كه تفسير آلوسى از ابن جرير از ابن عباس (و بدون ذكر آخر سند) نقل كرده ، كه او گفته آيات قرآن كريم چهار دسته است .
 
اول آنچه مربوط است به حلالها.
و نيز مانند روايتى كه تفسير آلوسى از ابن جرير از ابن عباس (و بدون ذكر آخر سند) نقل كرده ، كه او گفته آيات قرآن كريم چهار دسته است:
دوم آيات مربوط به آنچه حرام است ، كه هيچ مسلمانى در ندانستن اين آيات معذور نيست .
 
اول آنچه مربوط است به حلال ها.
 
دوم آيات مربوط به آنچه حرام است ، كه هيچ مسلمانى در ندانستن اين آيات معذور نيست.
 
سوم آياتى كه راجع به معارف است ، و علما آن را تفسير مى كنند.
سوم آياتى كه راجع به معارف است ، و علما آن را تفسير مى كنند.
چهارم آيات متشابه كه كسى به جز خدا معناى آنرا نمى فهمد، و هركس ‍ علم آن را ادعا كند دروغگو است .
 
چهارم آيات متشابه كه كسى به جز خدا معناى آنرا نمى فهمد، و هركس ‍ علم آن را ادعا كند دروغگو است.
 
و اين حديث علاوه بر اينكه نام راويان آخر سندش ذكر نشده ، معارض با رواياتى است كه از خود ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در باره اش دعا كرد، و خود او ادعاى علم به تاءويل نمود، و مخالف با ظاهر قرآن كريم است ، چون ظاهر قرآن اين است كه تاءويل غير از معنايى است كه از متشابه منظور است (و بيانش گذشت ).
و اين حديث علاوه بر اينكه نام راويان آخر سندش ذكر نشده ، معارض با رواياتى است كه از خود ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در باره اش دعا كرد، و خود او ادعاى علم به تاءويل نمود، و مخالف با ظاهر قرآن كريم است ، چون ظاهر قرآن اين است كه تاءويل غير از معنايى است كه از متشابه منظور است (و بيانش گذشت ).
پس آنچه بايد گفته شود همان است كه گفتيم ، قرآن كريم علم به تاءويل را براى غير خدا ممكن مى داند، اما خصوص آيه مورد بحث دلالتى بر آن ندارد، و ما بايد در اين دو جهت بحث كنيم ، اما جهت دوم كه گفتيم خصوص آيه مورد بحث دلالتى ندارد بر اينكه غير خدا هم مى تواند از تاءويل قرآن آگاه شود، بيانش اين است كه آيه شريفه به قرينه صدر و ذيلش و به قرينه آيات بعدش تنها در صدد تقسيم آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه است ، و نيز در صدد تقسيم مردم است به دو قسم :
 
پس آنچه بايد گفته شود همان است كه گفتيم ، قرآن كريم علم به تاءويل را براى غير خدا ممكن مى داند، اما خصوص آيه مورد بحث دلالتى بر آن ندارد، و ما بايد در اين دو جهت بحث كنيم ، اما جهت دوم كه گفتيم خصوص آيه مورد بحث دلالتى ندارد بر اينكه غير خدا هم مى تواند از تاءويل قرآن آگاه شود، بيانش اين است كه آيه شريفه به قرينه صدر و ذيلش و به قرينه آيات بعدش تنها در صدد تقسيم آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه است ، و نيز در صدد تقسيم مردم است به دو قسم:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۹ </center>
يكى آنهائى كه ايمان به قرآن دارند، و قرآن را برنامه زندگى خود مى دانند، هر چه از آياتش را فهميدند عمل مى كنند، و علم آنچه را نفهميدند به خدا وا گذار مى كنند.
يكى آنهائى كه ايمان به قرآن دارند، و قرآن را برنامه زندگى خود مى دانند، هر چه از آياتش را فهميدند عمل مى كنند، و علم آنچه را نفهميدند به خدا وا گذار مى كنند.
طايفه دوم بيماردلان و منحرفينى هستند كه كارى به هدايت قرآن ندارند، فقط آن را وسيله قال و قيل و فتنه انگيزى قرار مى دهند، كه قهرا بيشتر به آيات متشابه آن دست انداخته جنجال بپا مى كنند.
طايفه دوم بيماردلان و منحرفينى هستند كه كارى به هدايت قرآن ندارند، فقط آن را وسيله قال و قيل و فتنه انگيزى قرار مى دهند، كه قهرا بيشتر به آيات متشابه آن دست انداخته جنجال بپا مى كنند.
پس منظور آيه شريفه در ذكر «'''راسخين در علم '''»، اين است كه حال آنان و طريقه ايشان را بيان نموده و در ازاى آن مدحشان كند، و در مقابل ، بيماردلان را مذمت نمايد، زائد بر اين مقدار، خارج از مقصود اوليه آيه است ، و هر وجهى كه ذكر كرده اند تا اينكه به گردن آيه بگذارند كه مى خواهد راسخين در علم را هم شريك خدا كند، و بگويد آنان نيز مى توانند علم به تاءويل داشته باشند، وجوهى است ناتمام كه بيانش ‍ گذشت ،
 
پس منظور آيه شريفه در ذكر «راسخان در علم»، اين است كه حال آنان و طريقه ايشان را بيان نموده و در ازاى آن مدحشان كند، و در مقابل ، بيماردلان را مذمت نمايد، زائد بر اين مقدار، خارج از مقصود اوليه آيه است ، و هر وجهى كه ذكر كرده اند تا اينكه به گردن آيه بگذارند كه مى خواهد راسخين در علم را هم شريك خدا كند، و بگويد آنان نيز مى توانند علم به تاءويل داشته باشند، وجوهى است ناتمام كه بيانش گذشت،
<span id='link38'><span>
<span id='link38'><span>
==انحصار علم به تاءويل در خداى سبحان ، منافاتى با اعطاء آن علم به بعضى افرادندارد ==
==انحصار علم به تاءويل در خداى سبحان ، منافاتى با اعطاء آن علم به بعضى افرادندارد ==
پس باقى مى ماند انحصارى كه از جمله : «'''و ما يعلم '''» استفاده مى شود، كه هيچ چيزى نمى تواند ناقض آن شود، نه اين كه و او را عاطفه بگيريم ، و نه كلمه «'''الا'''» و نه هيچ چيز ديگر، پس آنچه اين آيه بر آن دلالت دارد اين است كه علم به تاءويل منحصر در خدا و مختص به او است .
پس باقى مى ماند انحصارى كه از جمله : «'''و ما يعلم '''» استفاده مى شود، كه هيچ چيزى نمى تواند ناقض آن شود، نه اين كه و او را عاطفه بگيريم ، و نه كلمه «'''الا'''» و نه هيچ چيز ديگر، پس آنچه اين آيه بر آن دلالت دارد اين است كه علم به تاءويل منحصر در خدا و مختص به او است .
۱۷٬۰۴۲

ویرایش