۱۷٬۰۵۹
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link34'><span> | <span id='link34'><span> | ||
== | ==تأويل چه معنا دارد؟ == | ||
جمعى از مفسرين تاءويل را به تفسير معنا كرده و گفته اند: هر دو كلمه به يك معنا است و آن عبارت است از آن معنايى كه گوينده از كلام خود در نظر دارد، و چون منظور و مقصود از بعضى آيات ، به روشنى معلوم است ، قهرا مراد از تاءويل در جمله : «'''و ابتغاء تاءويله ، و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم معنا'''» و مراد از آيه متشابه است . يعنى : معنايى را كه از آيات متشابه مراد است غير از خداى سبحان و يا خدا و راسخين در علم كسى نمى داند. | جمعى از مفسرين تاءويل را به تفسير معنا كرده و گفته اند: هر دو كلمه به يك معنا است و آن عبارت است از آن معنايى كه گوينده از كلام خود در نظر دارد، و چون منظور و مقصود از بعضى آيات ، به روشنى معلوم است ، قهرا مراد از تاءويل در جمله : «'''و ابتغاء تاءويله ، و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم معنا'''» و مراد از آيه متشابه است . يعنى : معنايى را كه از آيات متشابه مراد است غير از خداى سبحان و يا خدا و راسخين در علم كسى نمى داند. | ||
گروهى ديگر گفته اند: مراداز تاءويل معنايى است كه مخالف با ظاهر لفظ باشد، و اين معنا از ساير معانى كه براى كلمه تاءويل كرده اند شايع تر است ، بطورى كه گويى اصلا لفظ مذكور، حقيقت درهمين معنا است ، اگر چه در اصل لغت ، به معناى ارجاع يا مرجع بوده است . | گروهى ديگر گفته اند: مراداز تاءويل معنايى است كه مخالف با ظاهر لفظ باشد، و اين معنا از ساير معانى كه براى كلمه تاءويل كرده اند شايع تر است ، بطورى كه گويى اصلا لفظ مذكور، حقيقت درهمين معنا است ، اگر چه در اصل لغت ، به معناى ارجاع يا مرجع بوده است . | ||
و به ر حال در ميان متاخرين همين معنا شايع شده ، همچنانكه معناى اول در بين مفسرين قد ما معروف بود، چه آنهائى كه مى گفتند: غير از خدا كسى تاءويل قرآن را نمى داند، و چه آنهايى كه مى گفتند: راسخين در علم هم آن را مى دانند، همچنانكه از ابن عباس نقل شده كه مى گفته : من از راسخين در علمم ، و تاءويل قرآن را مى دانم . | و به ر حال در ميان متاخرين همين معنا شايع شده ، همچنانكه معناى اول در بين مفسرين قد ما معروف بود، چه آنهائى كه مى گفتند: غير از خدا كسى تاءويل قرآن را نمى داند، و چه آنهايى كه مى گفتند: راسخين در علم هم آن را مى دانند، همچنانكه از ابن عباس نقل شده كه مى گفته : من از راسخين در علمم ، و تاءويل قرآن را مى دانم . | ||
بعضى ديگر گفته اند: تاءويل آيه متشابه يكى از معانى همان آيه است ، كه غير از خدا و يا غير از خدا و راسخين در علم كسى از آن آگاه نيست ، البته اين معنا با ظاهر لفظ مخالفت ندارد. | بعضى ديگر گفته اند: تاءويل آيه متشابه يكى از معانى همان آيه است ، كه غير از خدا و يا غير از خدا و راسخين در علم كسى از آن آگاه نيست ، البته اين معنا با ظاهر لفظ مخالفت ندارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۶۹ </center> | ||
در نتيجه برگشت امر به اين است كه آيه متشابه آيه اى است كه چند معنا داشته باشد، بعضى از آن معانى پوشيده تر بوده و ديرتر به ذهن مى آيد، آنچه از همه ، زودتر به ذهن مى آيد همان است كه ظاهر لفظ، آن را مى رساند، و همه مردم آن را مى فهمند، و معانى ديگر كه بعيدتر است معنايى است كه غير از خدا، و يا خدا و راسخين در علم آن را درك نمى كنند. | در نتيجه برگشت امر به اين است كه آيه متشابه آيه اى است كه چند معنا داشته باشد، بعضى از آن معانى پوشيده تر بوده و ديرتر به ذهن مى آيد، آنچه از همه ، زودتر به ذهن مى آيد همان است كه ظاهر لفظ، آن را مى رساند، و همه مردم آن را مى فهمند، و معانى ديگر كه بعيدتر است معنايى است كه غير از خدا، و يا خدا و راسخين در علم آن را درك نمى كنند. | ||
آنگاه مفسرين اختلاف ديگرى كرده اند در اينكه ارتباط آن معانى بعيد و باطنى ، با لفظ چگونه است ، چون بطور مسلم مى دانيم كه همه آن معانى در عرض واحد نمى تواند مراد از لفظ باشد، و گرنه لازم مى آيد كه يك لفظ در چند معنا استعمال شده باشد، و اين به دليلى كه در جاى خودش ذكر كرده اند جايز نيست . | آنگاه مفسرين اختلاف ديگرى كرده اند در اينكه ارتباط آن معانى بعيد و باطنى ، با لفظ چگونه است ، چون بطور مسلم مى دانيم كه همه آن معانى در عرض واحد نمى تواند مراد از لفظ باشد، و گرنه لازم مى آيد كه يك لفظ در چند معنا استعمال شده باشد، و اين به دليلى كه در جاى خودش ذكر كرده اند جايز نيست . | ||
پس ناگزير بايد اين چند معنا درطول هم قرار داشته باشند، و در طول يكديگر منظور و مقصود باشند، ناگزير گفته اند: اولين معناى باطنى از لوازم ، معناى ظاهر است ، و دومى از لوازم اولى و سومى از لوازم دومى ، و همچنين بعضى ديگر گفته اند: معانى باطنى مترتب بر يكديگرند،به اين معنا كه اراده كردن معناى ظاهرى و معمولى لفظ، هم اراده معناى لفظ است ، و هم اراده معناى باطن آن است . | پس ناگزير بايد اين چند معنا درطول هم قرار داشته باشند، و در طول يكديگر منظور و مقصود باشند، ناگزير گفته اند: اولين معناى باطنى از لوازم ، معناى ظاهر است ، و دومى از لوازم اولى و سومى از لوازم دومى ، و همچنين بعضى ديگر گفته اند: معانى باطنى مترتب بر يكديگرند،به اين معنا كه اراده كردن معناى ظاهرى و معمولى لفظ، هم اراده معناى لفظ است ، و هم اراده معناى باطن آن است . | ||
مثلا وقتى به پيشخدمتت مى گوئى برايم «'''آب بياور'''»، معناى ظاهر كلامت آب بياور است و معناى باطنى آن اين است كه تشنه اى و مى خواهى عطشت را فرو نشانده ، و اين حاجت طبيعى تو را برآورد، و هم كمالى از كمالات وجوديت را تامين كند، و تو در گفتن آب بياور همه اين معانى را اراده كرده اى ، بدون اين كه لفظ را در چهار معنا استعمال كرده باشى ، و چهار چيز خواسته باشى ، و چهار فرمان صادر كرده باشى . | مثلا وقتى به پيشخدمتت مى گوئى برايم «'''آب بياور'''»، معناى ظاهر كلامت آب بياور است و معناى باطنى آن اين است كه تشنه اى و مى خواهى عطشت را فرو نشانده ، و اين حاجت طبيعى تو را برآورد، و هم كمالى از كمالات وجوديت را تامين كند، و تو در گفتن آب بياور همه اين معانى را اراده كرده اى ، بدون اين كه لفظ را در چهار معنا استعمال كرده باشى ، و چهار چيز خواسته باشى ، و چهار فرمان صادر كرده باشى . | ||
در اينجا قول چهارمى نيز هست ، و آن اين است كه تاءويل از جنس معانى الفاظ نيست ، بلكه امرى عينى است ، كه الفاظ گوينده بر آن اعتماد دارد، حال اگر كلام ، حكمى انشائى باشد، مثلا امر و يا نهى باشد، تاءويلش عبارت از مصلحتى است كه باعث انشاى حكم و تشريع آن شده ، پس تاءويل آيه : «'''اقيموا الصلوة '''» مثلا آن حالت نورانى خارجى است كه در روح نمازگزار در خارج پيدا مى گردد، و او را از فحشا و منكر دور مى كند. | در اينجا قول چهارمى نيز هست ، و آن اين است كه تاءويل از جنس معانى الفاظ نيست ، بلكه امرى عينى است ، كه الفاظ گوينده بر آن اعتماد دارد، حال اگر كلام ، حكمى انشائى باشد، مثلا امر و يا نهى باشد، تاءويلش عبارت از مصلحتى است كه باعث انشاى حكم و تشريع آن شده ، پس تاءويل آيه : «'''اقيموا الصلوة '''» مثلا آن حالت نورانى خارجى است كه در روح نمازگزار در خارج پيدا مى گردد، و او را از فحشا و منكر دور مى كند. | ||
و اگر كلام خبر باشد و خبر از حوادث گذشته بدهد، تاءويلش خود آن حوادث واقعه در زمان گذشته است ، نظير آياتى كه سرگذشت انبياى گذشته و امتهاى آنان را بيان مى كند، و اگر از حوادث زمان نزول و يا بعد از آن خبر دهد آن خبرى كه مى دهد سه جور است : | و اگر كلام خبر باشد و خبر از حوادث گذشته بدهد، تاءويلش خود آن حوادث واقعه در زمان گذشته است ، نظير آياتى كه سرگذشت انبياى گذشته و امتهاى آنان را بيان مى كند، و اگر از حوادث زمان نزول و يا بعد از آن خبر دهد آن خبرى كه مى دهد سه جور است : | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۰ </center> | ||
يا راجع به امورى است كه با حواس ظاهرى درك مى شود و يا از امورى است كه با عقل درك مى گردد كه تاءويل اينگونه آيات نيز همان حوادثى است كه در خارج واقع شده ، و يا واقع مى شود، نظير آيه : | يا راجع به امورى است كه با حواس ظاهرى درك مى شود و يا از امورى است كه با عقل درك مى گردد كه تاءويل اينگونه آيات نيز همان حوادثى است كه در خارج واقع شده ، و يا واقع مى شود، نظير آيه : «و فيكم سماعون لهم»، و آيه شريفه : «غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين». | ||
و يا راجع به امور غيبى وآينده است كه آن امور را در دنيا و با حواس دنيائى نمى توان درك كرد، و حتى حقيقت آن را با عقل هم نمى توان شناخت ، نظير امور مربوط به روز قيامت ، يعنى تاريخ وقوع آن ، و كيفيت زنده شدن اموات ، و سؤ ال و حساب و پخش نامه هاى عمل و امثال آن . | و يا راجع به امور غيبى وآينده است كه آن امور را در دنيا و با حواس دنيائى نمى توان درك كرد، و حتى حقيقت آن را با عقل هم نمى توان شناخت ، نظير امور مربوط به روز قيامت ، يعنى تاريخ وقوع آن ، و كيفيت زنده شدن اموات ، و سؤ ال و حساب و پخش نامه هاى عمل و امثال آن . | ||
و يا راجع به امورى است كه اصلا از سنخ زمان نبوده و از حد ادراك عقول خارج است ، مانند صفات و افعال خداى تعالى ، كه تاءويل آن خود حقايق خارجيه است ، و فرق ميان اين قسم از آيات (كه حال صفات و افعال خدا، و ملحقات آن يعنى احوال قيامت و امثال آن را بيان مى كند) با ساير اقسام ، اين است كه اقسام ديگر امورى بودند كه علم به تاءويل آنها براى ما انسانها ممكن بود ولى قسم اخير چنين نيست ، يعنى هيچكس | |||
و اما حقيقت آن امور كه تاءويل حقيقى هم همان است ، امورى است كه خدا علم بدان را به خود اختصاص داده است . | و يا راجع به امورى است كه اصلا از سنخ زمان نبوده و از حد ادراك عقول خارج است ، مانند صفات و افعال خداى تعالى ، كه تاءويل آن خود حقايق خارجيه است ، و فرق ميان اين قسم از آيات (كه حال صفات و افعال خدا، و ملحقات آن يعنى احوال قيامت و امثال آن را بيان مى كند) با ساير اقسام ، اين است كه اقسام ديگر امورى بودند كه علم به تاءويل آنها براى ما انسانها ممكن بود ولى قسم اخير چنين نيست ، يعنى هيچكس بجز خدا حقيقت تاءويل آنها را نمى داند، بله مگر راسخين در علم كه اگر خدا ايشان را به آن امور آگاه بسازد مى توانند عالم بدانها بشوند، آنهم بقدر وسع عقل و توانائى شان . | ||
و اما حقيقت آن امور كه تاءويل حقيقى هم همان است ، امورى است كه خدا علم بدان را به خود اختصاص داده است. | |||
اين چهار وجهى كه ازنظر شما گذشت ، آراء و مذاهبى بود كه مفسرين در معناى تاءويل ذكر كرده اند، البته اقوال ديگرى نيز در اين ميان وجود دارد كه در حقيقت از شاخه هاى همان قول اول است ، هر چند كه قائلين به آن از قبول وجه اول وحشت داشته اند. | اين چهار وجهى كه ازنظر شما گذشت ، آراء و مذاهبى بود كه مفسرين در معناى تاءويل ذكر كرده اند، البته اقوال ديگرى نيز در اين ميان وجود دارد كه در حقيقت از شاخه هاى همان قول اول است ، هر چند كه قائلين به آن از قبول وجه اول وحشت داشته اند. | ||
از آن جمله هفت قول زير است : | از آن جمله هفت قول زير است : | ||
اول اينكه : «'''تفسير'''»، عمومى تر از «'''تاءويل '''» است و استعمال كلمه تفسير بيشتر در الفاظ و مفردات آن ، و كلمه تاءويل بيشتر در معانى و جمله ها بكار مى رود و نيز كلمه تاءويل بيشتر در مورد كتابهاى آسمانى استعمال مى شود، ولى كلمه «'''تفسير'''» هم در آن مورد و هم در ساير موارد استعمال مى شود | |||
اول اينكه : «'''تفسير'''»، عمومى تر از «'''تاءويل '''» است و استعمال كلمه تفسير بيشتر در الفاظ و مفردات آن ، و كلمه تاءويل بيشتر در معانى و جمله ها بكار مى رود و نيز كلمه تاءويل بيشتر در مورد كتابهاى آسمانى استعمال مى شود، ولى كلمه «'''تفسير'''» هم در آن مورد و هم در ساير موارد استعمال مى شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۷۱ </center> | ||
دوم اينكه : گفته اند «'''تفسير'''»، به معناى بيان معناى لفظى است كه بيشتر از يك وجه در آن محتمل نباشد، و «'''تاءويل '''» به معناى تشخيص يك معنا از چند معنايى است كه درلفظ با همه آنها مى سازد و استنباط آن به وسيله دليل است . | دوم اينكه : گفته اند «'''تفسير'''»، به معناى بيان معناى لفظى است كه بيشتر از يك وجه در آن محتمل نباشد، و «'''تاءويل '''» به معناى تشخيص يك معنا از چند معنايى است كه درلفظ با همه آنها مى سازد و استنباط آن به وسيله دليل است . | ||
سوم اينكه : گفته اند «'''تفسير'''»، عبارت است از بيان معناى قطعى يك عبارت و يا يك لفظ، و «'''تاءويل '''» ترجيح يكى از چند معنايى است كه در آن محتمل است ، البته ترجيحى كه يقين آور نباشد، اين وجه قريب به همان وجه قبلى است . | سوم اينكه : گفته اند «'''تفسير'''»، عبارت است از بيان معناى قطعى يك عبارت و يا يك لفظ، و «'''تاءويل '''» ترجيح يكى از چند معنايى است كه در آن محتمل است ، البته ترجيحى كه يقين آور نباشد، اين وجه قريب به همان وجه قبلى است . | ||
چهارم اينكه : «'''تفسير'''»، بيان دليل مراد، و «'''تاءويل '''» بيان حقيقت مراد است ، مثلا در آيه : «'''ان ربك لبالمرصاد'''»، تفسيرش اين است كه بگوئيم كلمه «'''مرصاد'''» از ماده (را - صاد - دال ) است ، و به معناى پاييدن و مراقب بودن است ، و تاءويلش اين است كه بگوئيم آيه شريفه مى خواهد مردم را از سهل انگارى و غفلت از امر خدا برحذر بدارد. | چهارم اينكه : «'''تفسير'''»، بيان دليل مراد، و «'''تاءويل '''» بيان حقيقت مراد است ، مثلا در آيه : «'''ان ربك لبالمرصاد'''»، تفسيرش اين است كه بگوئيم كلمه «'''مرصاد'''» از ماده (را - صاد - دال ) است ، و به معناى پاييدن و مراقب بودن است ، و تاءويلش اين است كه بگوئيم آيه شريفه مى خواهد مردم را از سهل انگارى و غفلت از امر خدا برحذر بدارد. | ||
پنجم اينكه : «'''تفسير'''»، بيان معناى ظاهراز لفظ است ، و «'''تاءويل '''» بيان معناى مشكل است . | |||
ششم اينكه : «'''تفسير'''»، به دست آوردن معناى آيه است به وسيله روايت ، و «'''تاءويل '''» به دست آوردن آن است از راه تدبر و درايت . | پنجم اينكه : «'''تفسير'''»، بيان معناى ظاهراز لفظ است ، و «'''تاءويل '''» بيان معناى مشكل است. | ||
ششم اينكه : «'''تفسير'''»، به دست آوردن معناى آيه است به وسيله روايت ، و «'''تاءويل '''» به دست آوردن آن است از راه تدبر و درايت. | |||
هفتم اينكه : «'''تفسير'''»، جنبه عمل و پيروى دارد، و «'''تاءويل '''» تنها به درد استنباط و نظر مى خورد، اين اقوال هفتگانه در حقيقت از شعب قول اول از چهار قولى است كه قبلا نقل كرديم ، و اشكالى كه متوجه آن بود متوجه همه اينها نيز هست | هفتم اينكه : «'''تفسير'''»، جنبه عمل و پيروى دارد، و «'''تاءويل '''» تنها به درد استنباط و نظر مى خورد، اين اقوال هفتگانه در حقيقت از شعب قول اول از چهار قولى است كه قبلا نقل كرديم ، و اشكالى كه متوجه آن بود متوجه همه اينها نيز هست | ||
<span id='link35'><span> | <span id='link35'><span> |
ویرایش