۱۶٬۸۱۴
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link56'><span> | <span id='link56'><span> | ||
== | ==بررسی روايات مربوط به کیفیت تصرفات ابليس، در شعور آدمى == | ||
بايد دانست كه روايات مربوط به تصرفات ابليس و | بايد دانست كه روايات مربوط به تصرفات ابليس و اين كه چگونه در شعور آدمى تصرف مى كند، از طرق شيعه و سنى بسيار است، و اين روايات دو قسم اند: | ||
يكى رواياتى كه تصرفى از تصرفات ابليس را بدون تفسير ذكر مى كند. و ديگر، رواياتى كه تصرفى از تصرفات وى را ذكر نموده، و تا اندازه اى آن را تفسير مى كند. | |||
و نيز در | از جمله روايات دسته اول، يكى روايتى است كه مرحوم كلينى، در كافى از اميرالمؤمنين «عليه السلام» نقل كرده، كه آن حضرت فرمود: دستمال گوشت را در خانه نگذاريد، كه جاى شيطان است، و خاك در پشت در نريزيد، كه شيطان آن جا منزل مى كند. | ||
و نيز در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: بر بالاى هر پلى شيطانى است. پس هر وقت به آن جا عبورت افتاد «بسم الله» بگو تا شيطان از تو دور شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷۸ </center> | ||
و نيز از | و نيز از اميرالمؤمنين «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: خانه شيطان در خانه هاى شما، تار عنكبوت است. | ||
و از امام صادق و يا امام باقر | و از امام صادق و يا امام باقر «عليهما السلام» نقل كرده كه فرمود: در حال ايستاده آب مياشام و در آب راكد بول مكن، و دور قبر مگرد، و به تنهايى در خانه اى به سر مبر، و با يك لنگه كفش راه مرو، زيرا در اين احوالى كه گفته شد، شيطان از هر حال ديگرى به سوى بندگان خدا شتابان تر است. | ||
و نيز از امام صادق | و نيز از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: هر وقت و هر جا اسم خدا برده شود، شيطان دور مى گردد، و اگر در موقع جماع اسم خدا برده نشود، شيطان نيز آلت تناسلى خود را داخل مى كند، و در عين اين كه نطفه از يكى است، عمل از هر دو خواهد بود. | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه فرمود: هر چيزى كه از مال حرام به دست آيد، شيطان در آن شريك است. | ||
و در حديثى آمده كه : هر كس در حال مستى | و در حديثى آمده كه: هر كس در حال مستى بخوابد، عروس شيطان است . | ||
مؤلف : آيه شريفه | مؤلف: آيه شريفه «إنما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشيطان» را هم بايد از اين باب شمرد. | ||
و از جمله روايات قسم | و از جمله روايات قسم دوم، روايتى است كه در كافى، از امام باقر «عليه السلام» نقل شده كه فرمود: غضب، آتشى است كه شيطان در دل آدمى روشن مى كند. | ||
و از رسول خدا | و از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل كرده كه فرمود: شيطان در درون آدمى مانند خون جريان دارد، پس مجارى او را با گرسنگى تنگ كنيد. | ||
در كتاب | در كتاب محاسن، از حضرت رضا «عليه السلام»، از پدران بزرگوارش، از على «عليه السلام» نقل شده كه در ضمن حديثى فرمودند: اما سرمه شيطان، خواب و شربتش، غضب و مكيدنی اش، دروغ است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷۹ </center> | ||
و نيز در حديثى آمده كه موسى | و نيز در حديثى آمده كه موسى «عليه السلام» شيطان را ديد كه كلاه بلندى بر سر دارد، علت آن را سؤال كرد. گفت: با اين كلاه، دل هاى بنى آدم را صيد مى كنم. | ||
<span id='link57'><span> | <span id='link57'><span> | ||
==ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس == | ==ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس == | ||
در كتاب | در كتاب مجالس، ابن الشيخ از حضرت رضا «عليه السلام»، از پدران بزرگوارش نقل شده كه فرموده اند: ابليس از زمان آدم تا زمان حضرت مسيح «عليه السلام»، به سراغ انبيا «عليهم السلام» مى آمد و با آنان به گفتگو مى پرداخت، و از ايشان پرسش مى نمود، و با هيچ كدام به قدر حضرت يحيى مأنوس نبود. | ||
روزى يحيى بن زكريا به وى گفت: اى ابامره! مرا به تو حاجتى است. گفت: تو بزرگتر از آنى كه از من چيزى بخواهى، و تو را رد كنم. مطمئن باش كه هرچه بخواهى، دست رد به سينه ات نمى زنم. يحيى گفت: دلم مى خواهد دام هايى را كه با آن بنى نوع بشر را صيد مى كنى، به من نشان دهى. ابليس گفت: با كمال افتخار اطاعت مى كنم، و فردا آن ها را به نظرت مى رسانم. | |||
صبح فرداى آن روز، يحيى «عليه السلام» در خانه خود نشست و در انتظار وعده ابليس بود، و در خانه را محكم به روى خود بسته بود، كه ناگاه ابليس از سوراخى كه در خانه او بود، در آمد و در برابرش قرار گرفت. | |||
يحيى ديد كه ابليس از صورت، ميمون و از بدن، خوك است. شكاف چشم ها و لب هايش بر خلاف معمول، از بالا به پايين و فواصل دندان هايش زياد و استخوان فك بالا و پايين او به هم چسبيده است، و ديد كه چهار دست دارد. دو دست در سينه و دو دست در شانه، غوزك پاهايش در جلو و انگشتان آن در عقب است. قبايى بر تن و كمربندى بر كمر دارد كه تارهاى آن رنگارنگ است، و در دست او زنگى بزرگ و بر سرش، كلاهخودى است كه آهنى شبيه به قلاب از آن آويزان است. | |||
يحيى | يحيى «عليه السلام» پس از تماشاى اين منظره پرسيد: اين كمربند چيست كه بر كمر دارى؟ گفت: اين كيش مجوسيت است، كه من خود آن را درست كرده و در نظر مجوسيان زينتش دادم. پرسيد: چرا تارهاى آن رنگارنگ است؟ گفت: اين رنگ ها، انواع آرايش زنان است، زنان خود را به انواع مختلفى مى آرايند، تا يكى از آن انواع با رنگ و جلوه طبيعى شان جور آيد. آن وقت است كه فريبندگى خاصى به خود مى گيرند، و من مردم را با آن جلوه فريب مى دهم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۰ </center> | ||
پرسيد اين زنگ چيست كه به دست گرفته | پرسيد: اين زنگ چيست كه به دست گرفته اى؟ گفت: اين مجمع تمامى لذات از قبيل طنبور، چنگ، ساز، طبل، نى و سرنا است، مردم در مجلس شراب حاضر مى شوند و شراب هم مى خورند، ولى آن طور كه بايد لذت نمى برند، من اين زنگ را در بين آنان به حركت در مى آورم. به محض اين كه صدايش به گوش شان خورد، شرم از آنان زايل گشته، يكى به رقص در مى آيد و يكى چغانه مى زند و يكى جامه مى درد. | ||
پرسيد: چه چيز بيشتر خشنودى تو را فراهم مى كند؟ گفت: زنان بهترين تله و دام من هستند، وقتى ببينم پارسايان زياد مرا لعنت مى كنند، دست به دامن زنان مى شوم و از راه غريزه جنسى، كارشان را ساخته، به همين وسيله خاطر خود را آسوده مى سازم. | |||
پرسيد: اين كلاهخود چيست كه بر سر نهاده اى؟ گفت: با اين كلاه، خود را از شر نفرين مؤمنان حفظ مى كنم. پرسيد: اين آهن چيست كه در كلاهخود تو مى بينم؟ گفت: با اين، دل هاى صالحان را زير و رو مى كنم. | |||
پرسيد | در اين جا يحيى به ياد خود افتاد و پرسيد: آيا تاكنون هيچ به من دست يافته اى؟ گفت: نه، وليكن در تو خصلتى است كه من آن را دوست دارم. پرسيد: آن كدام است؟ گفت: تو مرد پُرخورى هستى و وقتى كه افطار مى كنى، سنگين مى شوى، و همين سنگينى تو را مقدارى از نماز و شب زنده دارى باز مى دارد، و من به همين خوشحال مى شوم. | ||
يحيى گفت: حال كه چنين است، من هم با خدا عهد مى بندم تا چندى كه زنده ام، هيچ وقت خود را از طعام سير نكنم. ابليس گفت: من نيز با خدا عهد مى بندم تا چندى كه زنده ام، نسبت به احدى خيرخواهى نكنم. اين بگفت و از نزد يحيى بيرون رفت، و ديگر به سراغ او نيامد. | |||
<span id='link58'><span> | <span id='link58'><span> | ||
==بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى == | ==بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى == | ||
مؤلف : اين حديث از طرق اهل | مؤلف: اين حديث از طرق اهل سنت، به طور مبسوط ترى روايت شده است. و در روايات ديگرى، مجالس و گفتگوها و محاورات ديگرى براى ابليس نقل شده كه با آدم و نوح، موسى، عيسى و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشته است. روايات بسيار زياد ديگرى از طريق شيعه و سنى نيز هست، كه انواع نيرنگ ها و خدعه هاى او را در انواع گناهان بيان مى كند. | ||
همه اين روايات، شاهد بر اين است كه تسويلات شيطان، از قبيل تشكلاتى است كه موجودات مثالى دارند، همان طورى كه حوادث اين عالَم در عالَم رؤيا به شكل مناسب خود مجسم مى شود، شيطان نيز در هر گناهى به شكلى در مى آيد، كه مناسب با نوع آن گناه است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۱ </center> | ||
اگر در اين روايات دقت | اگر در اين روايات دقت كنيم، خواهيم ديد خصوصياتى هم كه در روايات قسم اول ذكر شده، نسبت هاى مختلفى است كه ابليس با اشياء داشته و مردم را به وسوسه هايى دعوت مى كند كه مناسب با آن است. و بنابراين مى توان گفت: تمامى تسويلاتى كه در اين دو دسته روايات از شيطان ذكر شده، همه از تجسم هاى مثالى است، نه تجسم مادى كه حشويه و بعضى از محدثان قائل شده و پنداشته اند كه كيش مجوسيت در بين بشر امرى اعتقادى است، عينا همين امر اعتقادى در نزد شيطان كمربندى است از چرم كه با آن، كمر خود را مى بندد. | ||
و يا پنداشته اند كه | |||
و يا پنداشته اند كه ابليس، گاهى انسان واقعى و داراى حقيقت انسانيت و قوا و اعمال او است، و گاهى حيوانى از حيوانات بى زبان و داراى حقيقت نوعى آن حيوان است و گاهى جماد و موجودى بدون حيات و شعور است. و يا پنداشته اند كه اين صورت ها اشكالى است كه عارض بر ماده ابليس مى شود. زيرا اين مطالب احتمالاتى است كه روايات به كلى از دلالت بر آن اجنبى و بيگانه است. | |||
البته اين روايات طورى نيست كه بتوان به يك يك آنها اعتماد | البته اين روايات طورى نيست كه بتوان به يك يك آنها اعتماد نمود. زيرا اولا سند همه آن ها صحيح نيست و ثانيا آن رواياتى هم كه سندشان صحيح است، رواياتى آحادند كه نمى توان در مثل اين مسأله كه يك مسأله اعتقادى و اصولى است، به آن تمسك جست. | ||
بله، فقيه مى تواند در استفاده حكمى از احكام فرعى، مانند استحباب و كراهت به آن ها استدلال كند، وليكن اين را هم بايد بگوييم كه اين روايات، در عين اين كه متواتر لفظى نيستند، چنين هم نيست كه به كلى به كار مسأله مورد بحث نخورند. زيرا انسان از مجموع آن ها، مخصوصا به ضميمه آياتى كه مؤيد آن ها است، اطمينان به صدور بعضى از آن ها پيدا مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۲ </center> | ||
<span id='link59'><span> | <span id='link59'><span> | ||
==آيات ۲۶ - ۳۶ سوره اعراف == | ==آيات ۲۶ - ۳۶ سوره اعراف == | ||
يَا بَنى | يَا بَنى آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمْ لِبَاساً يُوَارِى سوْءَتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِبَاس التَّقْوَى ذَلِك خَيرٌ ذَلِك مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ(۲۶) | ||
يَا بَنى | يَا بَنى آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشيْطانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنهُمَا لِبَاسهُمَا لِيرِيَهُمَا سوْءَتهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْث لا تَرَوْنهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ(۲۷) | ||
وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۲۸) | وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۲۸) | ||
خط ۶۹: | خط ۸۰: | ||
فَرِيقاً هَدَى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيهِمُ الضلَالَةُ إِنَّهُمُ اتخَذُوا الشيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ يحْسبُونَ أَنهُم مُّهْتَدُونَ(۳۰) | فَرِيقاً هَدَى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيهِمُ الضلَالَةُ إِنَّهُمُ اتخَذُوا الشيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ يحْسبُونَ أَنهُم مُّهْتَدُونَ(۳۰) | ||
يَا بَنى | يَا بَنى آدَمَ خُذُوا زِينَتَكمْ عِندَ كلِّ مَسجِدٍ وَ كلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا يحِب الْمُسرِفِينَ(۳۱) | ||
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ | قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِك نُفَصلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(۳۲) | ||
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبىَ الْفَوَاحِش مَا ظهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطنَ وَ الاثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنزِّلْ بِهِ سلْطاناً وَ أَن تَقُولُوا عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۳۳) | قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبىَ الْفَوَاحِش مَا ظهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطنَ وَ الاثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنزِّلْ بِهِ سلْطاناً وَ أَن تَقُولُوا عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۳۳) | ||
خط ۷۷: | خط ۸۸: | ||
وَ لِكلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَستَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقْدِمُونَ(۳۴) | وَ لِكلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَستَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقْدِمُونَ(۳۴) | ||
يَا بَنى | يَا بَنى آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسلٌ مِّنكُمْ يَقُصونَ عَلَيْكمْ آيَاتى فَمَنِ اتَّقَى وَ أَصلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ(۳۵) | ||
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا | وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ استَكْبرُوا عَنهَا أُولَئك أَصحَاب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(۳۶) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۳ </center> | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
اى فرزندان آدم ! ما بر شما لباسى فرو فرستاديم كه عورت هاى شما را مى پوشاند و نيز پوششى زيبا نازل | اى فرزندان آدم! ما بر شما لباسى فرو فرستاديم كه عورت هاى شما را مى پوشاند و نيز پوششى زيبا نازل كرديم، و لباس تقوا بهتر است كه آن از آيات خدا است، شايد ايشان متذكر شوند. (۲۶) | ||
اى فرزندان آدم ! شيطان شما را | اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لباس ايشان را از تن شان مى كند تا عورت هاشان را به ايشان بنماياند، شيطان و دسته وى شما را از آن جايى مى بينند كه شما نمى بينيد، ما شيطان ها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند. (۲۷) | ||
و چون كارى زشت | و چون كارى زشت كنند، گويند پدران خود را چنين يافتيم و خدايمان به آن فرمان داده، بگو خدا به زشتى دستور نمى دهد، آيا به خدا چيزى نسبت مى دهيد كه نمى دانيد؟ (۲۸) | ||
بگو خدايم به دادگرى فرمان | بگو: خدايم به دادگرى فرمان داده، و روى خود را نزد هر مسجدى متوجه (خدا) سازيد، و او را با اخلاص در دين بخوانيد، چنان كه شما را آغاز كرد، بر مى گرديد. (۲۹) | ||
گروهى را هدايت كرد و گروهى گمراهى بر ايشان محقق شد، زيرا آنان شياطين را به جاى خدا سرپرست گرفتند و مى پندارند كه هدايت شده اند (۳۰) | گروهى را هدايت كرد و گروهى گمراهى بر ايشان محقق شد، زيرا آنان شياطين را به جاى خدا سرپرست گرفتند و مى پندارند كه هدايت شده اند. (۳۰) | ||
اى فرزندان آدم ! زينت و آراستگى خويش را نزد هر مسجدى اتخاذ كنيد و بخوريد و بياشاميد و اسراف | اى فرزندان آدم! زينت و آراستگى خويش را نزد هر مسجدى اتخاذ كنيد و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد، زيرا او اسراف كنندگان را دوست ندارد. (۳۱) | ||
بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگان خود بيرون آورده و روزى هاى پاكيزه را، حرام | بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگان خود بيرون آورده و روزى هاى پاكيزه را، حرام كرده؟ بگو آن در قيامت مخصوص كسانى است كه در دنيا ايمان آوردند، اين چنين آيات را براى مردمى كه بدانند، تفصيل مى دهيم. (۳۲) | ||
بگو اى | بگو اى پيغمبر، كه خداى من هرگونه اعمال زشت را، چه در آشكار و چه در نهان و گناهكارى و ظلم بناحق و شرك به خدا را كه بر آن شرك هيچ دليل نداريد و اين كه چيزى را كه نمى دانيد، از روى جهالت به خدا نسبت دهيد، همه را حرام كرده است. (۳۳) | ||
و براى هر گروهى اجل و سر رسيدى است پس هرگاه مدت ايشان به سر | و براى هر گروهى اجل و سر رسيدى است. پس هرگاه مدت ايشان به سر رسد، ساعتى پس و پيش نمى شود. (۳۴) | ||
اى فرزندان آدم ! پيامبرانى از جنس شما براى شما فرستاده مى شوند كه آيات مرا بر شما مى | اى فرزندان آدم! پيامبرانى از جنس شما براى شما فرستاده مى شوند كه آيات مرا بر شما مى خوانند، هر كس تقوا پيشه كند و به صلاح گرايد، بيمى بر ايشان نيست و اندوهگين نمى شوند. (۳۵) | ||
و كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند و از پذيرش | و كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند و از پذيرش آن ها تكبر ورزند، آنان اصحاب آتش اند، كه در آن جاويدان خواهند ماند. (۳۶) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۴ </center> | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
در اين آيات و همچنين آيات قبل از آن كه راجع به داستان سجده و بهشت | در اين آيات و همچنين آيات قبل از آن كه راجع به داستان سجده و بهشت بود، خطاب هايى است كه اگر مورد دقت قرار گيرد و آنگاه در مقابل خطاباتى قرار داده شود كه در آيات راجع به همين قصه در ساير سوره ها، مخصوصا در سوره «طه» است، و اين معنا هم ملاحظه شود كه سوره «طه»، در مكه نازل شده و داستان سجده و بهشت آن، اجمالى است از آنچه كه در اين سوره و در سوره «بقره» است، كه در مدينه نازل شده، به دست خواهد آمد كه اين خطابات، يعنى خطاب «يا بنى آدم»، تعميم خطاب هاى خصوصى است، كه در آن آيات به خود آدم شده است، بلكه به بيانى كه قبلا گفته شد، اصل داستان مربوط به آدم است و در اين آيات، به عموم فرزندان او تعميم يافته است. | ||
و اين چهار خطاب كه با قول «يا بنى آدم» شروع شده، سه موردش راجع به تحذير از فتنه شيطان و خوردن، نوشيدن و لباس مى باشد، و تعميم مطلبى است كه خداوند آن را در سوره «طه»، بدين گونه ذكر فرموده است: «يا آدم إن هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما من الجنة فتشقى إن لك أن لا تجوع فيها و لا تعرى و انك لا تظمأ فيها و لا تضحى»، و خطاب چهارم نيز تعميم اين قول خدا: «فإما يأتينكم منى هدى» مى باشد. | |||
اگر اين خطاب ها را از قصه مورد بحث انتزاع نموده، تعميم بعد از تخصيص آن را و همچنين تفريع احكام ديگرى را كه بر آن شده، در نظر بگيريم، خواهيم ديد احكامى كه در اين جا به طور اجمال ذكر شده، شرايع الهى ای است كه بدون استثنا، در جميع اديان الهى وجود داشته. | |||
و نيز خواهيم ديد كليه مقدراتى كه انسان نسبت به سعادت و شقاوت و امثال آن دارد، همه منتهى به اين داستان مى شود، و در حقيقت، آنچه از اين گونه مقدرات براى بشر پيش مى آيد، حاصلى است كه از كشت آن روز درو مى شود، و آن داستان ريشه اين شاخ و برگ ها و فهرست اين تفاضيل است. | |||
«''' | «'''يَا بَنى آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمْ لِبَاساً يُوَرِى سوْءَتِكُمْ وَ رِيشاً'''»: | ||
كلمه | كلمه «لباس» در اصل مصدر است و در اين جا، به معناى چيزى است كه براى پوشيدن و پوشانيدن بدن صلاحيت داشته باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۵ </center> | ||
«ريش»، به معناى هر پوششى است كه مايه زينت و جمال باشد. اين كلمه در اصل لغت، به معناى پر پرندگان است، و به اعتبار اين كه پر پرنده مايه زينت آن است، در غير پرنده نيز استعمال مى شود، و چه بسا به اثاث خانه و متاع آن نيز اطلاق شود. | |||
و گويا مراد از اين كه فرمود: «ما بر شما لباس و ريش نازل كرديم»، اين باشد كه ما آن را براى شما آفريديم، همچنان كه در آيه «و أانزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع»، و آيه «و أنزل لكم من الانعام ثمانية أزواج» نازل كردن به اين معنا آمده است. | |||
علاوه بر اين كه در آيه «و إن من شئ إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم»، از نظر اين كه هر موجودى از عالَم غيب به عالَم شهادت فرود آمده، خلقت هر چيزى به انزال آن تعبير شده است. | |||
<span id='link60'><span> | <span id='link60'><span> | ||
ویرایش