۱۶٬۲۶۹
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
<span id='link7'><span> | <span id='link7'><span> | ||
==در روز | ==آشکار شدن حقایق در روز قيامت، براى همگان== | ||
وليكن دقت و تدبر در امثال آيه «لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد» و آيه «ربّنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون» كه حكايت كلام گنهكاران است ، و آيه و «يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم ... هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الى اللّه موليهم الحقّ وضل عنهم ما كانوا يفترون» اين معنا را به دست مى دهد كه: | |||
در اين موقع است كه ديگر شك و ترديدى بر دلى راه نيافته و دلى را به وسوسه نمى اندازد، و همه به معاينه درك مى كنند كه خدا حق مبين است و مشاهده مى كنند كه تمام قدرتها براى او و ملك و عصمت و امر و قهر، تنها شايسته اوست و شريكى براى او نيست . | |||
و آن استقلالى كه در دنيا براى اسباب پنداشته مى شد از بين رفته و روابط تاءثيرى كه ميان اشياء بود زايل مى گردد، در اين هنگام است كه ستارگان اسباب فرو ريخته ، اخترانى كه اوهام را در ظلمات راهنمايى مى كرد خاموش مى شود و ديگر براى هيچ دارنده اى ملكى بطور استقلال نمى | روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان را جمع نموده ، حجاب و پرده ها را از جلو ديدگان و حواسشان بر مى دارد در نتيجه حقايق بطور تام و كامل برايشان ظاهر مى گردد، و آنچه در اين نشاءه دنيا بر ايشان مستور و در پس پرده غيب بود، در آنجا برايشان مشهود مى شود. | ||
در اين موقع است كه ديگر شك و ترديدى بر دلى راه نيافته و دلى را به وسوسه نمى اندازد، و همه به معاينه درك مى كنند كه خدا حق مبين است و مشاهده مى كنند كه تمام قدرتها براى او و ملك و عصمت و امر و قهر، تنها شايسته اوست و شريكى براى او نيست. | |||
و آن استقلالى كه در دنيا براى اسباب پنداشته مى شد از بين رفته و روابط تاءثيرى كه ميان اشياء بود زايل مى گردد، در اين هنگام است كه ستارگان اسباب فرو ريخته ، اخترانى كه اوهام را در ظلمات راهنمايى مى كرد خاموش مى شود و ديگر براى هيچ دارنده اى ملكى بطور استقلال نمى ماند. | |||
ديگر براى هيچ قدرتمندى قدرتى كه با آن ، عزت به خرج دهد نمانده ، براى هيچ چيز ملجا و پناهگاهى كه بدان پناهنده شود و به وسيله عصمتش خود را حفظ نمايد باقى نمى ماند و ديگر پرده اى نخواهد ماند كه چيزى را از چيز ديگرى محجوب و پوشيده بدارد، و امر همه اش براى خداى واحد قهار است ، و جز او كسى مالك چيزى نيست ، (و در اين اوصاف كه برشمرديم آيات بسيارى در قرآن كريم است كه بر كسى كه در كلام خداى تعالى تدبر كند مخفى نمى ماند). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳ </center> | ||
و اين است معناى جمله | و اين است معناى جمله «يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شئ» و جمله «ما لكم من اللّه من عاصم» و جمله «يوم لا يملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه»، و همچنين آيات و جملات بسيار ديگرى كه همه در اين صدد هستند كه نفى كنند آنچه را كه اوهام در اين نشاءه دنيوى - كه جز لهو و لعب چيز ديگرى نيست - مى آرايد. | ||
معناى جمله : | |||
از همين جا مى توان به معناى آيه | و چنين وانمود مى كند كه اين اسباب ظاهرى هر يك براى خود سببى است مستقل درتاءثير و هر كدام به صفتى از اوصاف ملك ، سلطنت ، قوت ، عزت و كرامت متّصف است ، و اتصافش هم بطور حقيقت است و اين خود اينهايند كه يكى مى دهد و آن ديگرى منع مى كند يكى نافع است و ديگرى مضر، و در غير اين اسباب ظاهرى سود و زيانى نيست. | ||
وجه آن اينست كه خداى تعالى در مواردى كه روز قيامت را توصيف مى كند مى فرمايد: | |||
==معناى جمله: «يوم يأت لاتكلم نفس الّا باذنه» و معناى تكلم در قيامت== | |||
از همين جا مى توان به معناى آيه «يوم يات لا تكلّم نفس الاّ باذنه» ماءنوس شد، و اين معنا در آيات ديگرى قريب به همين عبارت تكرار شده ، مانند آيه «'''لا يتكلمون الاّ من اذن له الرحمن و قال صوابا'''» و آيه «هذا يوم لا ينطقون». | |||
وجه آن اينست كه خداى تعالى در مواردى كه روز قيامت را توصيف مى كند مى فرمايد: «يوم تبلى السّرائر» و نيز مى فرمايد: «ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه» و با اين كلمات خود روشن مى سازد كه حساب در روز قيامت به آن صفات و نيات و احوال خوب و بدى است كه در دلها است ، نه به ظواهر اعمال كه در اين نشاءه عنى در دنيا كاشف آن احوال است. | |||
پس آنچه كه از احوال قلب و زواياى دل در دنيا مستور و پنهان بوده در آخرت ظاهر و عريان جلوه گر مى شود و آنچه كه امروز غيب است در آن روز شهادت خواهد بود. | پس آنچه كه از احوال قلب و زواياى دل در دنيا مستور و پنهان بوده در آخرت ظاهر و عريان جلوه گر مى شود و آنچه كه امروز غيب است در آن روز شهادت خواهد بود. | ||
(اما اينكه تكلم در قيامت به چه معناست مى گوييم :) تكلمى كه در ميان ما مردم متداول است عبارت است از استخدام صوتها و تركيب آن به نحوى از وضع و اعتبار، كه دلالت كند بر آن معانى كه در ضماير و دلها نهفته است ، و اين معنا را احتياج اجتماعى به تبادل اغراض و منويات متداول كرده ، چون نه مى توان از تفاهم افراد با يكديگر و تبادل اغراض صرفنظر كرد، و نه راهى غير استخدام اصوات به درون دلها وجود دارد. | (اما اينكه تكلم در قيامت به چه معناست مى گوييم :) تكلمى كه در ميان ما مردم متداول است عبارت است از استخدام صوتها و تركيب آن به نحوى از وضع و اعتبار، كه دلالت كند بر آن معانى كه در ضماير و دلها نهفته است ، و اين معنا را احتياج اجتماعى به تبادل اغراض و منويات متداول كرده ، چون نه مى توان از تفاهم افراد با يكديگر و تبادل اغراض صرفنظر كرد، و نه راهى غير استخدام اصوات به درون دلها وجود دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴ </center> | ||
آرى ، سخن گفتن ، از اسباب و وسايل اجتماعى است كه ما به وسيله آن به معانى و اغراض نهفته در دلها پى مى بريم . پس قوام آن و علّت پيدايشش اين بوده كه انسان از احاطه به آنچه كه در اذهان و دلهاست عاجز مانده ، و قطعا اگر حسى مى داشته كه به وسيله آن ، معانى ذهنى يكديگر را | آرى ، سخن گفتن ، از اسباب و وسايل اجتماعى است كه ما به وسيله آن به معانى و اغراض نهفته در دلها پى مى بريم. | ||
آرى ، نشاءه دنيا، مثل اينكه از دو عالم غيب و شهود يعنى محسوس و بيرون از حس تركيب شده و مردم احتياج مبرم دارند به اينكه ضماير يكديگر را كشف نموده ، بدان اطلاع يابند. حال اگر عالمى را فرض كنيم كه شهادت صرف باشد و در آن غيب و نامحسوسى نباشد، احتياجى به تكلم و نطق پيدا نمى شود، و اگر هم در پاره اى از حالات آن عالم اطلاق كلام بكنيم ، مصداق و معنايش ظهور پاره اى از ضماير اشخاص است براى يكديگر. | |||
و نشاءه اى كه داراى چنين وضعى باشد همان نشاءه قيامت است چه خداى تعالى آن را به امثال : | پس قوام آن و علّت پيدايشش اين بوده كه انسان از احاطه به آنچه كه در اذهان و دلهاست عاجز مانده ، و قطعا اگر حسى مى داشته كه به وسيله آن ، معانى ذهنى يكديگر را در مى يافت ، همانطور كه مثلا چشم نورها و رنگها، و لامسه حرارت و برودت و نرمى و زبرى را درمى يابد، احتياجى به وضع واژه ها و سپس تكلم با آنها پيدا نمى كرد و آنچه امروز در ميان ما به نام كلمه و يا كلام ناميده مى شود وجود نمى يافت، و همچنين اگر نوع بشر مانند ساير انواع حيوانات مى توانست بطور انفرادى زندگى كند باز از تكلم و سخن گفتن خبرى نبود، و نطق بشر باز نمى شد. | ||
آرى ، نشاءه دنيا، مثل اينكه از دو عالم غيب و شهود يعنى محسوس و بيرون از حس تركيب شده و مردم احتياج مبرم دارند به اينكه ضماير يكديگر را كشف نموده ، بدان اطلاع يابند. | |||
حال اگر عالمى را فرض كنيم كه شهادت صرف باشد و در آن غيب و نامحسوسى نباشد، احتياجى به تكلم و نطق پيدا نمى شود، و اگر هم در پاره اى از حالات آن عالم اطلاق كلام بكنيم ، مصداق و معنايش ظهور پاره اى از ضماير اشخاص است براى يكديگر. | |||
و نشاءه اى كه داراى چنين وضعى باشد همان نشاءه قيامت است چه خداى تعالى آن را به امثال: «يوم تبلى السرائر - روزى كه ضماير آشكار مى شود»، توصيف كرده و همين معنا از آيه «فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان يعرف المجرمون بسيماهم فيؤ خذ بالنواصى و الاقدام» نيز استفاده مى شود. | |||
<span id='link9'><span> | <span id='link9'><span> | ||
==بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است == | ==بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است == | ||
حال اگر بگويى : بنابراين نبايد در قيامت دروغى يافت شود، و حال آنكه قرآن تصريح دارد بر اينكه در آنجا نيز دروغ هست ، و مى فرمايد: «'''و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا اين شركاوكم الّذين كنتم تزعمون ثمّ لم تكن فتنتهم الاّ ان قالوا و اللّه ربّنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و نيز مى فرمايد: «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى ء الا انهم هم الكاذبون '''» | حال اگر بگويى : بنابراين نبايد در قيامت دروغى يافت شود، و حال آنكه قرآن تصريح دارد بر اينكه در آنجا نيز دروغ هست ، و مى فرمايد: «'''و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا اين شركاوكم الّذين كنتم تزعمون ثمّ لم تكن فتنتهم الاّ ان قالوا و اللّه ربّنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و نيز مى فرمايد: «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شى ء الا انهم هم الكاذبون '''» |
ویرایش