۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
<span id='link34'><span> | <span id='link34'><span> | ||
بعضى از مفسران، از اشكال بالا كه: «چرا فقر را منحصر در مردم كرد، با اين كه تمامى موجودات فقيرند»، جواب هايى داده اند كه اينك، بعضى از آن ها از نظر خواننده مى گذرد: | |||
بعضى از | |||
يكى از آن جواب ها اين است كه: | يكى از آن جواب ها اين است كه: | ||
منحصر كردن فقر در انسان ها، مبالغه در فقر ايشان است. گويا از بس فقر انسان زياد است، و از بس احتياجاتشان بسيار است، كه گويى غير از ايشان، هيچ چيز ديگرى فقير و محتاج نيست. چون فقر و احتياج ساير موجودات نسبت به فقر انسان ها به حساب نمى آيد، و به همين عنايت، در جاى ديگر فرمود: «خُلِقَ الإنسَانُ ضَعِيفاً»، با اين كه غير از انسان ها هم ضعيف اند، وليكن غير از انسان، مثلا جنّ، مانند انسان محتاج به غذا و لباس و امثال آن نيستند. | |||
سوم اين كه: بايد الف و لام در «النّاس» را حمل بر عهد، و الف و لام در «الفقراء» را حمل بر جنس | دوم اين كه: | ||
مراد از كلمه «ناس»، همۀ موجودات از انسان و غير از انسان است، و اين تعبير، از باب تغليب حاضر بر غايب، و موجود عالم بر غير عالم است. | |||
سوم اين كه: بايد الف و لام در «النّاس» را حمل بر عهد، و الف و لام در «الفقراء» را حمل بر جنس كرد. چون مخاطبان در آيه، همان كسانى هستند كه در جملۀ «ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُم لَهُ المُلك...» مخاطب بودند، كه در اين صورت، معناى آيه با در نظر گرفتن دو آيه قبل، اين است كه: آن معبودى كه بايد بپرستيد، همان كسى است كه به اوصاف جلال توصيف شد، نه آن هايى كه شما به جاى او مى خوانيد، با اين كه شما از تمامى خلائق، محتاج تر به معبود حقيقى هستيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷ </center> | ||
چهارم اين كه: انحصار مستفاد از آيه، انحصارى است نسبت به خداى تعالى، نه انحصار حقيقى. | چهارم اين كه: | ||
و از نظر خواننده گرامى پوشيده نيست كه مفاد آيه و سياقى كه آيه در آن سياق قرار گرفته، با هيچ يك از اين جواب ها نمى | |||
انحصار مستفاد از آيه، انحصارى است نسبت به خداى تعالى، نه انحصار حقيقى. | |||
و از نظر خواننده گرامى پوشيده نيست كه مفاد آيه و سياقى كه آيه در آن سياق قرار گرفته، با هيچ يك از اين جواب ها نمى سازد. بله، مى توان جواب آخرى را طورى توجيه كرد كه برگشتش به همان وجهى باشد، كه ما بيان كرديم. | |||
و اگر در ذيل | و اگر در ذيل آيه، خدا را به صفت «حميد» ستود، براى اشاره به اين بود كه خداى تعالى، غنىّ است و افعالش پسنديده است.، چه عطا كند و چه منع. براى اين كه اگر عطا كند (مانند ما انسان ها) براى عوض، عطا نمى كند. چون بى نياز از شكر و جزا است. و اگر عطا نكند (باز مانند ما انسان ها)، مورد ملامت قرار نمى گيرد، چون احدى از خلايق حقى بر او ندارد، و از او چيزى را مالك نيستند. | ||
«'''إِن يَشأْ | «'''إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ وَ مَا ذَلِك عَلى اللَّهِ بِعَزِيزٍ'''»: | ||
يعنى اى مردم! اگر او بخواهد شما را (از بين) | يعنى اى مردم! اگر او بخواهد شما را (از بين) ببرد، مى برد. براى اين كه او از شما بى نياز است، و با از بين رفتن شما متضرر نمى شود، و خلقى جديد مى آورد، تا او را بستايند، و ثنايش گويند. البته نه از اين جهت كه او محتاج انسان باشد، بلكه از اين جهت كه او ذاتا حميد است، و مقتضاى حميد بودنش، همين است كه خلقى باشد تا او، به ايشان، جود و بخشش كند و ايشان او را بستايند، و اين، براى خدا دشوار نيست. چون قدرتش مطلق است. و اگر بپرسى به چه دليل؟ مى گويم: به اين دليل كه اللّه «عزّ اسمه» است. | ||
پس روشن شد كه مضمون | پس روشن شد كه مضمون آيه، متفرّع بر مضمون آيه قبلى است. پس اين كه فرمود: «إن يَشَأ يُذهِبكُم»، نتيجه است براى غنى بودن خدا، و جملۀ «وَ يَأتِ بِخَلقٍ جديد»، فرع و نتيجه است بر حميد بودن او. و در جايى ديگر، مضمون اين دو جمله را، فرع غنا و رحمت خدا قرار داده و فرموده: «وَ رَبُّكَ الغَنِىُّ ذُو الرَّحمَةِ إن يَشَأ يُذهِبكُم وَ يَستَخلِف مِن بَعدِكُم مَا يَشَاءُ». | ||
<span id='link35'><span> | <span id='link35'><span> | ||
ویرایش