۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۹: | خط ۹: | ||
به هرحال مراد از «كَلِم»، آن سخنى است كه از نظر عبارت معنايى تمام داشته باشد. به شهادت اين كه در آيه آن را توصيف كرده به «طيّب». پس «كَلِم طيّب»، آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، به طورى كه از شنيدن آن، انبساط و لذتى در او پيدا شود، و نيز كمالى را كه نداشت دارا گردد، و اين همه، وقتى است كه كلام، معناى حقى را افاده كند. معنايى كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد. | به هرحال مراد از «كَلِم»، آن سخنى است كه از نظر عبارت معنايى تمام داشته باشد. به شهادت اين كه در آيه آن را توصيف كرده به «طيّب». پس «كَلِم طيّب»، آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، به طورى كه از شنيدن آن، انبساط و لذتى در او پيدا شود، و نيز كمالى را كه نداشت دارا گردد، و اين همه، وقتى است كه كلام، معناى حقى را افاده كند. معنايى كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد. | ||
با اين معنايى كه براى «كَلِم طيّب» كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن، صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيّب دارد، منظور است. پس در نتيجه مراد از اين «كَلِم طيّب»، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى، كلمۀ «توحيد» است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است. و اين كلمۀ «توحيد»، همان است كه آيه «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةٍ طَيّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِى السّمَاءِ تُؤتِى أُكُلَهَا كُلّ حِينٍ بِإذنِ رَبّهَا»، متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است. | با اين معنايى كه براى «كَلِم طيّب» كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن، صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيّب دارد، منظور است. پس در نتيجه مراد از اين «كَلِم طيّب»، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى، كلمۀ «توحيد» است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است. | ||
و اين كلمۀ «توحيد»، همان است كه آيه «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةٍ طَيّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِى السّمَاءِ تُؤتِى أُكُلَهَا كُلّ حِينٍ بِإذنِ رَبّهَا»، متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است. | |||
و صعود كردن «كَلِم طيّب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا. چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته. براى اين كه خدا، «علىّ أعلى» و «رَفِيعُ الدّرَجَات» است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. | و صعود كردن «كَلِم طيّب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا. چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته. براى اين كه خدا، «علىّ أعلى» و «رَفِيعُ الدّرَجَات» است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
«'''وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السيِّئَاتِ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئك هُوَ يَبُورُ'''»: | «'''وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السيِّئَاتِ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئك هُوَ يَبُورُ'''»: | ||
گفته اند: كلمۀ «سَيّئات» در اين جا، وصفى است كه در جاى موصوف نشسته، و آن، عبارت است از كلمۀ «مكرات»، و اسم اشاره هم در «مَكرُ أولَئِكَ» در جاى ضميرى كه بايد | گفته اند: كلمۀ «سَيّئات» در اين جا، وصفى است كه در جاى موصوف نشسته، و آن، عبارت است از كلمۀ «مكرات»، و اسم اشاره هم در «مَكرُ أولَئِكَ» در جاى ضميرى كه بايد به «الّذین» بر گردد، به کار رفته، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center> | ||
تا دلالت كند بر اين كه منظور خود آنان است، و چنان نيست كه به ديگران مشتبه و مختلط شده باشند. در نتيجه معناى آيه، چنين مى شود: كسانى كه مكرهايى زشت مى كنند، عذابى شديد دارند، و مكر اينان كه مكر مى كنند، بى نتيجه و نابود است، و اثر زنده اى كه مايه سعادت و عزتشان باشد، ندارد. | |||
<span id='link24'><span> | <span id='link24'><span> | ||
ویرایش