گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹ </center>
<span id='link23'><span>
<span id='link23'><span>
==مراد از «كَلِم طَيِّب» و صعود آن به سوى خدا ==
==مراد از «كَلِم طَيِّب»، و صعود آن به سوى خدا ==
به هر حال مراد از «كلم» آن سخنى است كه از نظر عبارت معنايى تمام داشته باشد، به شهادت اين كه در آيه آن را توصيف كرده به «طيب»، پس «كلم طيب» آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، به طورى كه از شنيدن آن انبساط و لذتى در او پيدا شود، و نيز كمالى را كه نداشت دارا گردد، و اين همه وقتى است كه كلام معناى حقى را افاده كند، معنايى كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد.
به هرحال مراد از «كَلِم»، آن سخنى است كه از نظر عبارت معنايى تمام داشته باشد. به شهادت اين كه در آيه آن را توصيف كرده به «طيّب». پس «كَلِم طيّب»، آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، به طورى كه از شنيدن آن، انبساط و لذتى در او پيدا شود، و نيز كمالى را كه نداشت دارا گردد، و اين همه، وقتى است كه كلام، معناى حقى را افاده كند. معنايى كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد.


با اين معنايى كه براى كلم طيب كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن صرف لفظ نيست ، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيب دارد منظور است، پس در نتيجه مراد از اين كلم طيب ، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زير بناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى كلمه توحيد است، كه بر گشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است، و اين كلمه توحيد همان است كه آيه «الم تر كيف ضرب اللّه مثلا كلمه طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اكلها كل حين باذن ربها» متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است.
با اين معنايى كه براى «كَلِم طيّب» كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن، صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيّب دارد، منظور است. پس در نتيجه مراد از اين «كَلِم طيّب»، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى، كلمۀ «توحيد» است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است. و اين كلمۀ «توحيد»، همان است كه آيه «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةٍ طَيّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِى السّمَاءِ تُؤتِى أُكُلَهَا كُلّ حِينٍ بِإذنِ رَبّهَا»، متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است.


و صعود كردن «كلم طيب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا، چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته، براى اينكه خدا على اعلى و رفيع الدرجات است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. مفسرين ديگر صعود كردن «كلم طيب» را معنا كرده اند به اين كه: خدا آن را قبول مى كند. و اين معناى صعود كلم طيب نيست، بلكه از لوازم معناى آن است.
و صعود كردن «كَلِم طيّب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا. چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته. براى اين كه خدا، «علىّ أعلى» و «رَفِيعُ الدّرَجَات» است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست.  


البته اين هم معلوم است كه وقتى اعتقاد و ايمان، حق و صادق بود، قهرا عمل صاحبش هم آن را تصديق مى كند نه تكذيب، يعنى عملى كه از او سر مى زند مطابق با آن عقايد است. پس معلوم شد كه عمل از فروع علم و آثار آن است، آثارى كه هيچ گاه از آن جدّا شدنى نيست، و هرچه عمل مكرر شود، اعتقاد راسخ ‌تر و روشن تر، و در تاثيرش قوى تر مى گردد، پس عمل صالح عملى است كه سزاوار هست مورد قبول خدا واقع شود، چون مهر ذلت عبوديت و اخلاص به آن خورده، و چنين عملى اعتقاد حق را در مؤثر گشتن، يعنى در صعود به سوى خدا كمك مى كند. و منظور از «يرفعه» همين كمك است، پس عمل صالح كلم طيب را بلند مى كند، و به عبارت ديگر در صعود آن كمك مى كند.
مفسران ديگر، صعود كردن «كَلِم طيّب» را معنا كرده اند به اين كه: خدا آن را قبول مى كند. و اين، معناى صعود «كَلِم طيّب» نيست، بلكه از لوازم معناى آن است.
 
البته اين هم معلوم است كه وقتى اعتقاد و ايمان، حق و صادق بود، قهرا عمل صاحبش هم، آن را تصديق مى كند، نه تكذيب. يعنى عملى كه از او سر مى زند، مطابق با آن عقايد است. پس معلوم شد كه عمل از فروع علم و آثار آن است. آثارى كه هيچ گاه از آن جدا شدنى نيست، و هرچه عمل مكرر شود، اعتقاد راسخ ‌تر و روشن تر، و در تأثيرش قوى تر مى گردد.
 
پس عمل صالح، عملى است كه سزاوار هست مورد قبول خدا واقع شود. چون مُهر ذلّت عبوديت و اخلاص به آن خورده، و چنين عملى، اعتقاد حق را در مؤثر گشتن، يعنى در صعود به سوى خدا كمك مى كند. و منظور از «يَرفَعُهُ»، همين كمك است. پس عمل صالح، «كَلِم طيّب» را بلند مى كند. و به عبارت ديگر، در صعود آن كمك مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰ </center>
پس از آنچه گذشت معناى جمله «اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه» روشن گرديد، و معلوم شد كه ضمير در «اليه» به خداى سبحان برمى گردد، و مراد از كلم طيب عقايد حق از قبيل توحيد است، و مراد از صعود آن تقربش به خداى تعالى است، و مراد از عمل صالح هر عملى است كه بر طبق عقايد حق صادر شود و با آن سازگار باشد. و فاعل در جمله «يرفعه» ضميرى است مستتر، كه به عمل صالح برمى گردد، و ضمير مفعول به كلم طيب رجوع مى كند.
پس از آنچه گذشت، معناى جملۀ «إلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطّيِّبَ وَ العَمَلُ الصّالِحَ يَرفَعُهُ» روشن گرديد، و معلوم شد كه ضمير در «إليه»، به خداى سبحان بر مى گردد. و مراد از «كَلِم طيّب»، عقايد حق از قبيل توحيد است، و مراد از صعود آن، تقرّبش به خداى تعالى است. و مراد از «عمل صالح»، هر عملى است كه بر طبق عقايد حق صادر شود و با آن سازگار باشد. و فاعل در جملۀ «يَرفَعُهُ»، ضميرى است مستتر، كه به عمل صالح بر مى گردد، و ضمير مفعول، به «كَلِم طيّب» رجوع مى كند.
 
البته مفسران، در تفسير آيه اقوال ديگرى دارند. مثلا بعضى - به طورى كه قبلا هم اشاره كرديم - گفته اند: «مراد از صعود كردن كَلِم طيّب، اين است كه: خدا آن را قبول مى كند، و در برابر پاداش مى دهد».
 
بعضى ديگر گفته اند: «مراد آن است كه: ملائكه با نامه عملى كه از ايمان و اطاعت بنده نوشته اند، به سوى خداى تعالى صعود مى كنند».  


البته مفسرين در تفسير آيه اقوال ديگرى دارند، مثلا، بعضى - به طورى كه قبلا هم اشاره كرديم - گفته اند: «مراد از صعود كردن كلم طيب، اين است كه: خدا آن را قبول مى كند، و در برابر پاداش مى دهد».
بعضى ديگر گفته اند: «مراد صعود به آسمان است كه مجازا، آن را صعود به سوى خدا خوانده».


بعضى ديگر گفته اند: «مراد آن است كه: ملائكه با نامه عملى كه از ايمان و اطاعت بنده نوشته اند، به سوى خداى تعالى صعود مى كنند». بعضى ديگر گفته اند: «مراد صعود به آسمان است كه مجازا آن را صعود به سوى خدا خوانده».
بعضى گفته اند: فاعل جملۀ «يَرفَعُهُ»، ضميرى است كه به «كَلِم طيّب» بر مى گردد، و ضمير مفعول كه در آخر اين جمله است، به «عمل صالح» رجوع مى كند. و معناى جمله، اين است كه: «كَلِم طيّب، عمل صالح را بالا مى برد، به اين معنا كه عمل صالح هيچ فايده اى ندارد، مگر آن كه از توحيد ناشى شود».  


بعضى گفته اند: فاعل جمله «يرفعه» ضميرى است كه به كلم طيب برمى گردد، و ضمير مفعول كه در آخر اين جمله است به عمل صالح رجوع مى كند، و معناى جمله اين است كه: كلم طيب عمل صالح را بالا مى برد به اين معنا كه عمل صالح هيچ فايده اى ندارد، مگر آنكه از توحيد ناشى شود». بعضى ديگر گفته اند: «فاعل» در «يرفعه» ضميرى است مستتر، كه به خداى تعالى برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه: عمل صالح را خدا بالا مى برد.
بعضى ديگر گفته اند: «فاعل» در «يَرفَعُهُ»، ضميرى است مستتر، كه به خداى تعالى بر مى گردد، و معناى عبارت اين است كه: عمل صالح را خدا بالا مى برد.


ليكن هيچ يك از اين وجوه خالى از بعد نيست، و آنچه به ذهن نزديك تر است، همان معنايى است كه ما ذكر كرديم.
ليكن هيچ يك از اين وجوه، خالى از بُعد نيست، و آنچه به ذهن نزديك تر است، همان معنايى است كه ما ذكر كرديم.


«'''وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السيِّئَاتِ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئك هُوَ يَبُورُ'''»:
«'''وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السيِّئَاتِ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئك هُوَ يَبُورُ'''»:


گفته اند: كلمه «سيئات» در اين جا وصفى است كه در جاى موصوف نشسته، و آن عبارت است از كلمه مكرات و اسم اشاره هم در «مكر اولئك» در جاى ضميرى كه بايد
گفته اند: كلمۀ «سَيّئات» در اين جا، وصفى است كه در جاى موصوف نشسته، و آن، عبارت است از كلمۀ «مكرات»، و اسم اشاره هم در «مَكرُ أولَئِكَ» در جاى ضميرى كه بايد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center>
به «الّذين» برگردد به كار رفته، تا دلالت كند بر اينكه منظور خود آنان است، و چنان نيست كه به ديگران مشتبه و مختلط شده باشند. در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه مكرهايى زشت مى كنند، عذابى شديد دارند، و مكر اينان كه مكر مى كنند، بى نتيجه و نابود است و اثر زنده اى كه مايه سعادت و عزتشان باشد ندارد.
به «الّذين» برگردد، به كار رفته، تا دلالت كند بر اين كه منظور خود آنان است، و چنان نيست كه به ديگران مشتبه و مختلط شده باشند. در نتيجه معناى آيه، چنين مى شود: كسانى كه مكرهايى زشت مى كنند، عذابى شديد دارند، و مكر اينان كه مكر مى كنند، بى نتيجه و نابود است، و اثر زنده اى كه مايه سعادت و عزتشان باشد، ندارد.
<span id='link24'><span>
<span id='link24'><span>


۱۶٬۹۱۱

ویرایش