گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۵: خط ۲۵:
<span id='link87'><span>
<span id='link87'><span>


==مقصود از اين كه فرمود: والقمر قدرناه حتى عاد كالعرجون القديم ==
«'''وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتىّ عَادَ كالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ'''»:
«'''وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتى عَادَ كالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ'''»:


كلمه ((منازل (( جمع ((منزل (( است كه اسم مكان از نزول ، و به معناى محل پياده شدن و منزل كردن است ، و ظاهرا مراد از ((منازل (( نقاط بيست و هشت گانه اى است كه ماه تقريبا در مدت بيست و هشت شبانه روز طى مى كند.
كلمه «مَنَازل»، جمع «منزل» است، كه اسم مكان از نزول، و به معناى محل پياده شدن و منزل كردن است. و ظاهرا مراد از «مَنَازل»، نقاط بيست و هشت گانه اى است، كه ماه، تقريبا در مدت بيست و هشت شبانه روز، طى مى كند.


و كلمه ((عرجون (( به معناى ساقه شاخه خرماست، البته از نقطه اى كه از درخت بيرون مى آيد، تا نقطه اى كه برگها از آن منشعب مى شود. اين قسمت از شاخه را ((عرجون (( مى گويند، كه (به خاطر سنگينى برگها معمولا) خميده مى شود، و معلوم است كه اگر چند ساله شود خميدگى اش بيشتر مى گردد، و اين قسمت چوبى زرد رنگ ، و چون هلال قوسى است و لذا در اين آيه هلال را به اين چوب كه چند ساله شده باشد تشبيه كرده. و ((قديم (( به معنى عتيق است.
و كلمۀ «عُرجُون»، به معناى ساقۀ شاخه خرماست. البته از نقطه اى كه از درخت بيرون مى آيد، تا نقطه اى كه برگ ها از آن، منشعب مى شود. اين قسمت از شاخه را «عُرجُون» مى گويند، كه (به خاطر سنگينى برگ ها، معمولا) خميده مى شود. و معلوم است كه اگر چند ساله شود، خميدگى اش بيشتر مى گردد، و اين قسمت چوبى زرد رنگ، و چون «هلال» قوسى است و لذا در اين آيه، «هلال» را به اين چوب، كه چند ساله شده باشد، تشبيه كرده. و «قديم»، به معنى عتيق است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۳ </center>
نظريه مفسرين در معناى آيه مختلف است ، چون در تركيب آن اختلاف دارند، و از همه وجوه نزديك تر به فهم اين وجه است كه گفته اند: تقدير آيه چنين است : ((و القمر قدرناه ذا منازل: ماه را مقدر كرديم كه داراى منزل هايى باشد((، و يا ((و القمر قدرنا له منازل حتى عاد هلالا يشبه العرجون العتيق المصفر لونه : ما براى ماه منزل هايى مقدر كرديم تا دوباره برگردد هلال شود، هلالى كه شبيه به ساقه شاخه خرماى سال خورده قوسى و زرد رنگ است((.
نظريه مفسران، در معناى آيه مختلف است. چون در تركيب آن اختلاف دارند، و از همه وجوه نزديك تر به فهم، اين وجه است كه گفته اند:  


و اين آيه شريفه به اختلاف منظره هاى ماه براى اهل زمين اشاره مى كند، چون در طول سى روز به شكل و قيافه هاى مختلفى ديده مى شود، و علتش اين است كه : نور ماه از خودش نيست ، بلكه از خورشيد است ، و به همين جهت (مانند هر كره اى ديگر هميشه ) تقريبا نصف آن روشن است ، و قريب به نصف ديگرش كه روبروى خورشيد نيست تاريك است، و اين دگرگونى همچنان هست تا دوباره به وضع اولش برگردد اگر ماه را در صورت هلالى اش فرض كنيم ، روز بروز قسمت بيشترى از سطح آن كه در برابر آفتاب است به طرف زمين قرار مى گيرد، تا برسد به جايى كه تقريبا تمامى يك طرف ماه كه مقابل خورشيد قرار گرفته ، به طرف زمين هم قرار گيرد (ماه شب چهارده) از آن شب به بعد دوباره رو به نقصان نهاده تا برسد به حالت اولش كه هلال بود.
تقدير آيه، چنين است: «وَ القَمَرَ قَدّرنَاهُ ذَا مَنَازِلَ: ماه را مقدّر كرديم، كه داراى منزل هايى باشد». و يا: «وَ القَمَرَ قَدّرنَا لَهُ مَنَازِلَ حَتّى عَادَ هِلَالاً يَشبَهُ العُرجُونِ العَتِيق المُصَفّرِ لَونُهُ: ما، براى ماه، منزل هايى مقدّر كرديم، تا دوباره برگردد هلال شود. هلالى كه شبيه به ساقۀ شاخه خرماى سالخورده، قوسى و زرد رنگ است».


و به خاطر همين اختلاف كه در صورت ماه پيدا مى شود، آثارى در دريا و خشكى و در زندگى انسانها پديد مى آيد، كه در علوم مربوط به خودش ‍ بيان شده است.
و اين آيه شريفه، به اختلاف منظره هاى ماه، براى اهل زمين اشاره مى كند. چون در طول سى روز، به شكل و قيافه هاى مختلفى ديده مى شود، و علتش، اين است كه:


پس آيه شريفه از آيت قمر، تنها احوالى را كه نسبت به مردم زمين به خود مى گيرد بيان كرده ، نه احوال خود قمر را و نه احوال آن را نسبت به خورشيد.
نور ماه، از خودش نيست، بلكه از خورشيد است. و به همين جهت (مانند هر كره اى ديگر، هميشه) تقريبا نصف آن روشن است، و قريب به نصف ديگرش - كه روبروى خورشيد نيست - تاريك است. و اين دگرگونى، همچنان هست تا دوباره به وضع اولش برگردد. اگر ماه را در صورت هلالى اش فرض كنيم، روز به روز، قسمت بيشترى از سطح آن - كه در برابر آفتاب است - به طرف زمين قرار مى گيرد، تا برسد به جايى كه تقريبا، تمامى يك طرف ماه كه مقابل خورشيد قرار گرفته، به طرف زمين هم قرار گيرد. (ماه شب چهارده). از آن شب به بعد، دوباره رو به نقصان نهاده، تا برسد به حالت اولش، كه هلال بود.


و از اين جا است كه مى توان گفت : بعيد نيست مراد از ((تجرى (( در جمله ((و الشمس تجرى لمستقر لها(( اشاره باشد به احوالى كه خورشيد نسبت به ما دارد، و حس ما از ظاهر اين كره احساس مى كند، و آن عبارت است: از حركت روزانه و فصلى و ساليانه اش.
و به خاطر همين اختلاف كه در صورت ماه پيدا مى شود، آثارى در دريا و خشكى و در زندگى انسان ها پديد مى آيد، كه در علوم مربوط به خودش، بيان شده است.


همچنین بعيد نيست كه: مراد از جمله ((لمستقرلها(( اشاره باشد به حالى كه خورشيد فى نفسه دارد، و آن عبارت است از اين كه: نسبت به سياراتى كه پيرامونش در حركتند، ساكت و ثابت است ، پس گويا فرموده: يكى از آيت هاى خدا براى مردم اين است كه خورشيد در عين اين كه ساكن و بى حركت است ، براى اهل زمين جريان دارد، و خداى عزيز عليم به وسيله آن سكون و اين حركت پيدايش عالم زمينى و زنده ماندن اهلش را تدبير فرموده، (و خدا داناتر است).
پس آيه شريفه از آيت قمر، تنها احوالى را كه نسبت به مردم زمين به خود مى گيرد، بيان كرده، نه احوال خود قمر را، و نه احوال آن را نسبت به خورشيد.
 
و از اين جاست كه مى توان گفت: بعيد نيست مراد از «تَجرِى»، در جملۀ «وَ الشّمسُ تَجرِى لِمُستَقَرّ لَهَا»، اشاره باشد به احوالى كه خورشيد نسبت به ما دارد، و حس ما، از ظاهر اين كره احساس مى كند، و آن، عبارت است: از حركت روزانه و فصلى و ساليانه اش.
 
همچنین بعيد نيست كه: مراد از جملۀ «لِمُستَقَرّ لَهَا»، اشاره باشد به حالى كه خورشيد، فى نفسه دارد. و آن، عبارت است از اين كه: نسبت به سياراتى كه پيرامونش در حركت اند، ساكت و ثابت است. پس گويا فرموده: يكى از آيت هاى خدا براى مردم، اين است كه خورشيد، در عين اين كه ساكن و بى حركت است، براى اهل زمين جريان دارد، و خداى «عزيز عليم»، به وسيله آن سكون و اين حركت، پيدايش عالَم زمينى و زنده ماندن اهلش را تدبير فرموده، (و خدا داناتر است).


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۴ </center>
۱۶٬۸۸۴

ویرایش