۱۶٬۳۳۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==سخنان عجيب و غريبى كه درباره سليمان «ع» گفته اند == | ==سخنان عجيب و غريبى كه درباره سليمان «ع» گفته اند == | ||
اين | اين مفسران، در اغراق گويى شان درباره اين داستان، آن قدر تندروى كرده اند كه روايت كرده اند كه آن اسبان بيست هزار بوده، كه همه داراى بال بوده اند. نظير آن روايتى كه در ذيل «حَتّى تَوَارَت بِالحِجَاب»، از كعب روايت كرده اند كه گفت: آن حجاب از ياقوت سبز بوده. ياقوتى كه محيط به همه خلايق است، و از سبزى آن، آسمان سبز شده! غافل از اين كه آسمان، اصلا سبز نيست). | ||
باز، نظير آن از عجايبى كه در اين داستان نقل كرده اند، روايتى است كه در ذيل «وَ ألقَينَا عَلى كُرسِيّه جَسَداً» آورده اند كه خدا به او پسرى داد، و او از ترس جنّ - و در بعضى روايات ديگر از ترس ملك الموت - به ابر سپرد تا او را در دامن خود حفظ كند، ولى روزى جسد مرده او را بر تخت خود يافت! | |||
و باز روايتى كه آورده | و باز روايتى كه آورده اند، روزى سليمان گفت: امشب با صد نفر از زنان خود جماع مى كنم، تا از هر يك از آن ها پسرى شجاع برايم متولد شود و در راه خدا جهاد كند، و در اين كلام خود، إن شاء اللّه نگفت، و در نتيجه، هيچ يك از همسرانش باردار نشدند. مگر يك نفر كه فرزندى نيمه تمام زاييد و سليمان او را بسيار دوست مى داشت و بدين جهت، او را نزد يكى از جنّيان پنهان كرد. تا اين كه دست ملك الموت، او را گرفته، قبض روح كرد و جسدش را بر تخت سليمان انداخت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۵ </center> | ||
و نيز از | و نيز از حرف هاى عجيب و غريب، مطلبى است كه در روايات بسيارى آمده، كه عده اى از آن ها به ابن عباس مى رسد، و ابن عباس تصريح كرده كه من اين حرف را از «كعب» شنيدم، و آن اين است كه: سليمان انگشترى داشت و يكى از شيطان ها، آن را از وى دزديد و در نتيجه، چند روزى مُلك سليمان زايل شد و تسلطش بر شياطين پايان يافت، و بر عكس، شيطان ها بر مُلك او مسلط شدند، تا آن كه خداوند انگشترش را به او برگردانيد و در نتيجه، سلطنتش دوباره برگشت! | ||
و | و بالاخره، در داستان سليمان «عليه السلام»، امورى روايت كرده اند كه هر خردمندى بايد ساحت انبياء را منزّه از آن امور بداند، و حتى از نقل آن ها درباره انبياء شرم كند. مثلا يكى از آن ها اين است كه: منظور از افتادن جسد بر تخت اين است كه شيطان بر تخت او نشست. | ||
اين ها همه مطالب بی پايه اى است، كه دست خائنان و جعالان، آن ها را در روايات داخل كرده، و - همان طور كه قبلا هم گفتيم - نبايد به آن ها اعتنا نمود، و اگر خوانندۀ عزيز، علاقمند به ديدن آن روايات است، همه اش، در تفسير الدر المنثور سيوطى نقل شده، بدان جا مراجعه نمايد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۶ </center> | ||
<span id='link208'><span> | <span id='link208'><span> | ||
==آيات ۴۱ - ۴۸ سوره ص == | ==آيات ۴۱ - ۴۸ سوره ص == | ||
وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوب إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنى مَسنىَ الشيْطانُ بِنُصبٍ وَ عَذَابٍ(۴۱) | وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوب إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنى مَسنىَ الشيْطانُ بِنُصبٍ وَ عَذَابٍ(۴۱) |
ویرایش