گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
<span id='link193'><span>
<span id='link193'><span>


==بحث روايتى : داستان مراجعه دو طائفه متخاصم نزد داوود «ع» و... ==
==بحث روايتى==
در الدر المنثور به طريقى از انس و از مجاهد و سدى و به چند طريق ديگر از ابن عباس ، داستان مراجعه كردن دو طايفه متخاصم به داوود (عليه السلام ) را با اختلافى كه در آن روايات هست نقل كرده است.
در الدرّ المنثور، به طريقى از انس و از مجاهد و سدى، و به چند طريق ديگر از ابن عباس، داستان مراجعه كردن دو طايفۀ متخاصم به داوود «عليه السلام» را با اختلافى كه در آن روايات هست، نقل كرده است.


و نظير آن را قمى در تفسير خود آورده.
و نظير آن را، قمى در تفسير خود آورده.


و نيز در عرائس و كتبى ديگر نقل شده ، و صاحب مجمع البيان آن را خلاصه كرده كه اينك از نظر خواننده مى گذرد:
و نيز، در عرائس و كتبى ديگر نقل شده، و صاحب مجمع البيان، آن را خلاصه كرده كه اينك از نظر خواننده مى گذرد:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۱ </center>
داوود (عليه السلام ) بسيار نماز مى خواند، روزى عرضه داشت : بار الها ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى ، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى . خداى تعالى وحى فرستاد كه اى داوود ما آنان را امتحان كرديم ، به امتحاناتى كه تاكنون از تو چنان امتحانى نكرده ايم ، اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى بايد به تحمل امتحان تن در دهى . عرضه داشت : مرا هم امتحان كن .
داوود «عليه السلام»، بسيار نماز مى خواند. روزى عرضه داشت: بارالها! ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى.  


پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت ، كبوترى به محرابش ‍ افتاد، داوود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست . داوود بدانجا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آنجا نگاهش به همسر ((اوريا(( فرزند ((حيان (( افتاد كه مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور اوريا را به بعضى از جنگها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش ‍ تابوت باشى - و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه سكينت در آن بوده - اوريا به دستور داوود عمل كرد و كشته شد.
خداى تعالى، وحى فرستاد كه: اى داوود! ما آنان را امتحان كرديم، به امتحاناتى كه تاكنون از تو چنان امتحانى نكرده ايم. اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى، بايد به تحمل امتحان تن در دهى.  


بعد از آنكه عده آن زن سرآمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داوود وحشت كرد. گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكى به ديگرى ستم كرده - تا آنجا كه مى فرمايد - و ايشان اندكند.
عرضه داشت: مرا هم امتحان كن.


پس يكى از آن دو به ديگرى نگاه كرد و خنديد، داوود فهميد كه اين دو متخاصم دو فرشته اند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده ، تا به صورت دو متخاصم مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند پس ‍ داوود (عليه السلام ) توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او گندمى آب خورد و روييد.
پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت، كبوترى به محرابش افتاد. داوود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست. داوود، بدان جا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آن جا نگاهش به همسر «اوريا»، فرزند «حيان» افتاد كه مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور، «اوريا» را به بعضى از جنگ ها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى - و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه «سكينت» در آن بوده. «اوريا»، به دستور داوود عمل كرد و كشته شد.


آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد - و چه خوب هم مى گويد - داستان عاشق شدن داوود سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست ، براى اينكه اين نه تنها با عصمت انبيا سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد، چطور ممكن است انبيا كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش ، متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش ‍ پذيرفته نمى شود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت ، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟!
بعد از آن كه عدّه آن زن سر آمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند. داوود وحشت كرد. گفتند: مترس، ما دو نفر متخاصم هستيم، كه يكى به ديگرى ستم كرده - تا آن جا كه مى فرمايد - و ايشان اندك اند.


مؤلف : اين داستان كه در روايات مذكور آمده از تورات گرفته شده ، چيزى كه هست نقل تورات از اين هم شنيع تر و رسواتر است ، معلوم مى شود آنهايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل كرده اند، تا اندازهاى نقل تورات را - كه هم اكنون خواهيد ديد - تعديل كرده اند.
پس يكى از آن دو، به ديگرى نگاه كرد و خنديد. داوود فهميد كه اين دو متخاصم، دو فرشته اند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده، تا به صورت دو متخاصم، مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند. پس ‍ داوود «عليه السلام» توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او، گندمى آب خورد و روييد.
 
آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد - و چه خوب هم مى گويد - داستان عاشق شدن داوود، سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست. براى اين كه اين، نه تنها با عصمت انبيا سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد. چطور ممكن است انبيا - كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش - متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمى شود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟!
 
مؤلف: اين داستان كه در روايات مذكور آمده، از تورات گرفته شده. چيزى كه هست، نقل تورات از اين هم شنيع تر و رسواتر است. معلوم مى شود آن هايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل كرده اند، تا اندازه اى نقل تورات را - كه هم اكنون خواهيد ديد - تعديل كرده اند.




۱۶٬۳۲۱

ویرایش