گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
ولى حق مطلب اين است كه: جمله «وَ جَعَلنَاكُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ»، اگر بگوييم ظهور در مذمت تفاخر به خصوص انساب دارد، وجه اول وجيه تر است، و گرنه وجه دوم بهتر است، چون عمومى تر است.
ولى حق مطلب اين است كه: جمله «وَ جَعَلنَاكُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ»، اگر بگوييم ظهور در مذمت تفاخر به خصوص انساب دارد، وجه اول وجيه تر است، و گرنه وجه دوم بهتر است، چون عمومى تر است.


((ان اكرمكم عند اللّه اتقيكم (( - اين جمله مطلب تازه اى را بيان مى كند، و آن عبارت از اين است كه چه چيزى نزد خدا احترام و ارزش دارد. تا قبل از اين جمله مى فرمود: مردم از اين جهت كه مردمند همه با هم برابرند، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست ، و كسى بر ديگرى برترى ندارد، و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مى شود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند، تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده نظام بپذيرد، و ائتلاف در بينشان تمام گردد، چون اگر شناسائى نباشد، نه پاى تعاون در كار مى آيد و نه ائتلاف ، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده اين است ، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند، يكى به نسب خود ببالد، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد، و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم ، ديگران را در بند بندگى خود بكشد، و يكى ديگرى را استخدام كند، و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتيجه كار بشر به اينجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند، و حرث و نسل را نابود نموده ، همان اجتماعى كه دواى دردش بود، درد بى درمانش شود.
«'''إنّ أكرَمَكُم عِندَ اللّه اتقَيكُم'''» - اين جمله مطلب تازه اى را بيان مى كند، و آن عبارت از اين است كه: چه چيزى نزد خدا احترام و ارزش دارد. تا قبل از اين جمله مى فرمود: مردم از اين جهت كه مردم اند، همه با هم برابرند، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست، و كسى بر ديگرى برترى ندارد، و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مى شود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند، تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند، تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده، نظام بپذيرد، و ائتلاف در بينشان تمام گردد. چون اگر شناسایى نباشد، نه پاى تعاون در كار مى آيد و نه ائتلاف.
در اين جمله مى خواهد امتيازى را كه در بين آنان بايد باشد بيان كند، اما نه امتياز موهوم ، امتيازى كه نزد خدا امتياز است ، و حقيقتا كرامت و امتياز است .
 
پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده، اين است، نه اين كه به يكديگر تفاخر كنند. يكى به نَسَب خود ببالد، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد، و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم، ديگران را در بند بندگى خود بكشد، و يكى ديگرى را استخدام كند، و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد. و در نتيجه، كار بشر به اين جا برسد كه فسادش، ترى و خشكى عالَم را پُر كند، و حرث و نسل را نابود نموده، همان اجتماعى كه دواى دردش بود، درد بى درمانش شود.
 
در اين جمله، مى خواهد امتيازى را كه در بين آنان بايد باشد، بيان كند، اما نه امتياز موهوم، امتيازى كه نزد خدا امتياز است، و حقيقتا كرامت و امتياز است.
<span id='link339'><span>
<span id='link339'><span>


۱۷٬۰۴۴

ویرایش