گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>


==بيان مراد از اينكه فرمود: امر ما يكى است چون چشم بر هم زدن ==
== مراد از اين كه فرمود: «امر ما يكى است، چون چشم بر هم زدن» ==
وَ مَا أَمْرُنَا إِلا وَحِدَةٌ كلَمْح بِالْبَصرِ
«'''وَ مَا أَمْرُنَا إِلّا وَاحِدَةٌ كَلَمْح بِالْبَصرِ'''»:
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''لمح '''» به معناى نظر كردن فورى و به عجله است ، كه آن را «'''خطف البصر'''» نيز مى گويند.
 
و مراد از كلمه «'''امر'''» همان معناى فرمودن است ، كه مقابلش كلمه نهى است ، چيزى كه هست همين فرمودن دو جور است : يكى تشريعى (مانند او امرى كه بزرگتران به كوچكتران مى كنند)، و يكى هم تكوينى ، كه عبارت است از اراده وجود يافتن چيزى كه خداى تعالى در جاى ديگر درباره اش فرموده : «'''انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون '''» پس امر خدا عبارت است از كلمه «'''كن '''»، و شايد به همين اعتبار كه امر او كلمه كن است صفت آن را در آيه مورد بحث مونث آورده ، فرموده : «'''واحدة '''».
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «لمح»، به معناى نظر كردن فورى و به عجله است، كه آن را «خَطفُ البَصَر» نيز مى گويند.
آنچه كه سياق كلام افاده مى كند كه امر خدا واحد است منظور اين است كه : امر او تكرار نمى خواهد به اين معنا كه وقتى تحقق و هستى چيزى را اراده كند هست شدن آن چيز احتياجى به اين كه بار ديگر و بار ديگر امر را تكرار كند ندارد، بلكه همينكه يك بار كلمه «'''كن '''» را القاء كند متعلق آن هست مى شود، آن هم به فوريت ، مانند نگاه كردن بدون تانى و درنگ ، و معلوم است وقتى به فوريت محقق مى شود ديگر احتياجى به تكرار امر نيست .
 
و اگر محقق شدن متعلق امر به فوريت را تشبيه به «'''لمح بصر'''» كرده براى اين نبوده كه بفهماند زمان تاثير امر كوتاه ، و نظير كوتاهى لمح بصر است ، بلكه مى خواهد بفهماند تاثير امر اصلا احتياج به زمان هر چند كوتاه ندارد، آرى تشبيه به لمح بصر در كلام كنايه از همين بيزمانى است ، پس امر خداى تعالى كه همان ايجاد و اراده وجود است احتياجى نه به زمان دارد و نه مكان ، و نه به حركت ، و چگونه ممكن است محتاج به اينگونه امور باشد با اين كه زمان و مكان و حركت همه به وسيله همان امر موجود شده اند.
و مراد از كلمۀ «امر»، همان معناى «فرمودن» است، كه مقابلش كلمۀ نهى است. چيزى كه هست، همين فرمودن، دو جور است: يكى تشريعى (مانند اوامرى كه بزرگتران به كوچكتران مى كنند). و يكى هم تكوينى، كه عبارت است از: اراده وجود يافتن چيزى كه خداى تعالى، در جاى ديگر، درباره اش فرموده: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون». پس «امر خدا»، عبارت است از: كلمۀ «كُن»، و شايد به همين اعتبار كه امر او، كلمۀ «كُن» است، صفت آن را در آيه مورد بحث، مؤنث آورده، فرموده: «وَاحِدَة».
و آيه شريفه هر چند بر حسب مودايش فى نفسه حقيقتى عمومى در مساءله خلقت موجودات را افاده نموده ، مى فهماند هستى موجودات از آنكه فعل خدا است چون لمح بصر فورى است ، هر چند كه از حيث اين وجود موجودى زمانى و تدريجى است ، و كم كم به وجود مى آيد، الا اين كه بر حسب وقوع اين آيه در سياق تهديد كفار به عذاب روز قيامت ، بايد گفت :
 
آنچه كه سياق كلام افاده مى كند كه امر خدا واحد است، منظور اين است كه: امر او، تكرار نمى خواهد. به اين معنا كه وقتى تحقق و هستى چيزى را اراده كند، هست شدن آن چيز، احتياجى به اين كه بار ديگر و بار ديگر امر را تكرار كند ندارد. بلكه همين كه يك بار كلمۀ «كُن» را القاء كند، متعلَّق آن هست مى شود، آن هم به فوريت. مانند نگاه كردن بدون تأنّى و درنگ. و معلوم است وقتى به فوريت محقق مى شود، ديگر احتياجى به تكرار امر نيست.
 
و اگر محقق شدن متعلق امر به فوريت را، تشبيه به «لَمحِ بَصَر» كرده، براى اين نبوده كه بفهماند زمان تأثير امر كوتاه، و نظير كوتاهى لَمح بَصَر است، بلكه مى خواهد بفهماند تأثير امر، اصلا احتياج به زمان هرچند كوتاه ندارد. آرى تشبيه به «لَمح بَصَر» در كلام، كنايه از همين بی زمانى است. پس امر خداى تعالى - كه همان ايجاد و اراده وجود است - احتياجى نه به زمان دارد و نه مكان، و نه به حركت، و چگونه ممكن است محتاج به اين گونه امور باشد، با اين كه زمان و مكان و حركت، همه به وسيلۀ همان امر موجود شده اند.
 
و آيه شريفه، هرچند بر حَسَب مؤدّايش فى نفسه حقيقتى عمومى در مسأله خلقت موجودات را افاده نموده، مى فهماند هستى موجودات از آن كه فعل خدا است، چون لمح بصر فورى است، هرچند كه از حيث اين که وجود موجودى زمانى و تدريجى است و كم كم به وجود مى آيد، الّا اين كه بر حسب وقوع اين آيه در سياق تهديد كفار به عذاب روز قيامت، بايد گفت:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۵ </center>
ناظر به آمدن قيامت است ، مى خواهد بفرمايد: براى قيام قيامت يك امر او كافى است ، به محض اين كه امر كند خلايق همه دوباره موجود مى شوند، و بعث و نشور محقق مى گردد، پس اين آيه شريفه متمم همان حجتى كه با جمله «'''انا كل شى ء خلقناه بقدر'''» اقامه كرده بود.
ناظر به آمدن قيامت است. مى خواهد بفرمايد: براى قيام قيامت، يك امر او كافى است. به محض اين كه امر كند، خلايق همه دوباره موجود مى شوند، و بعث و نشور محقق مى گردد. پس اين آيه شريفه، متمّم همان حجتى است كه با جملۀ «إنّا كُلّ شَئٍ خَلَقنَاهُ بِقَدَر» اقامه كرده بود.
در نتيجه مفاد آيه اولى اين مى شود كه : عذاب كفار به آتش بر وفق حكمت است ، و از نظر اراده الهى به هيچ وجه تغيير پذير نيست ، چون اين نيز يكى از مصاديق قدر است .
 
و مفاد آيه مورد بحث اين است كه : تحقق قيامت كه كفار در آن معذب مى شوند، و يا به عبارتى به كرسى نشستن اراده الهى و تحقق متعلق اراده او در اين باره هيچ هزينه اى براى خداى سبحان ندارد، چون در اين جريان همين مقدار كافى است كه خدا يكبار امر كند، آرى امر او چون لمح به بصر است .
در نتيجه، مفاد آيه اولى اين مى شود كه: عذاب كفار به آتش بر وفق حكمت است، و از نظر ارادۀ الهى، به هيچ وجه تغييرپذير نيست، چون اين نيز، يكى از مصاديق «قدر» است.
وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكرٍ
 
كلمه «'''اشياع '''» جمع شيعه است ، و مراد از آن - به طورى كه گفته اند - اشباه و امثال در كفر و تكذيب انبياء از امت هاى گذشته است ، و مراد ازآيه و دو آيه بعدش تاءكيد حجت سابق است ، كه بر اين معنا اقامه كرده بود عذاب خدا به طور قطع شامل ايشان مى شود.
و مفاد آيه مورد بحث اين است كه: تحقق قيامت كه كفار در آن معذّب مى شوند، و يا به عبارتى به كرسى نشستن ارادۀ الهى و تحقّق متعلّق ارادۀ او در اين باره هيچ هزينه اى براى خداى سبحان ندارد. چون در اين جريان، همين مقدار كافى است كه خدا يك بار امر كند. آرى، امر او، چون لَمح به بَصَر است.
و حاصل معناى آيه اين است كه : آن انذارى كه شما را از عذاب دنيا و آخرت كرديم صرف خبرى نبود كه به شما داده باشيم ، و از اين باب نبود با شما حرفى زده باشيم ، اين امثال و هم مسلكان شما از امت گذشته اند كه اين انذار در آنان شروع شد، و ما هلاكشان كرديم ، و به عذاب دنيائيشان مبتلا ساختيم ، و به زودى عذاب آخرت را خواهند ديد، چون اعمالشان همه نوشته شده و در نامه هاى محفوظ نزد ما ضبط گرديده ، زودى بر طبق آن نوشته ها به حسابشان مى رسيم ، و به آنچه كرده اند جزاشان مى دهيم .
 
وَ كلُّ شىْءٍ فَعَلُوهُ فى الزُّبُرِ وَ كلُّ صغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّستَطرٌ
«'''وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكرٍ'''»:
كلمه «'''زبر'''» به معناى نامه هاى اعمال است ، و تفسير آن به لوح محفوظ بسيار سخيف و بى مهنا است ، و مراد از «'''صغير'''» و «'''كبير'''» اعمال صغير و كبير است از سياق آيه همين است فاده مى شود.
 
كلمۀ «اشياع»؛ جمع شيعه است، و مراد از آن - به طورى كه گفته اند - اشباه و امثال در كفر و تكذيب انبياء از امت هاى گذشته است. و مراد از این آيه و دو آيه بعدش، تأكيد حجت سابق است، كه بر اين معنا اقامه كرده بود که عذاب خدا، به طور قطع شامل ايشان مى شود.
 
و حاصل معناى آيه اين است كه: آن انذارى كه شما را از عذاب دنيا و آخرت كرديم، صرف خبرى نبود كه به شما داده باشيم، و از اين باب نبود که با شما حرفى زده باشيم، اين امثال و هم مسلكان شما از امت گذشته اند كه اين انذار در آنان شروع شد، و ما هلاكشان كرديم، و به عذاب دنيائی شان مبتلا ساختيم، و به زودى عذاب آخرت را خواهند ديد. چون اعمالشان همه نوشته شده و در نامه هاى محفوظ نزد ما ضبط گرديده، به زودى بر طبق آن نوشته ها، به حسابشان مى رسيم و به آنچه كرده اند، جزاشان مى دهيم.
 
«'''وَ كُلُّ شَئٍ فَعَلُوهُ فِى الزُّبُرِ وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُستَطرٌ'''»:
 
كلمه «زُبُر»، به معناى نامه هاى اعمال است، و تفسير آن به «لوح محفوظ»، بسيار سخيف و بى معنا است. و مراد از «صغير» و «كبير»، اعمال صغير و كبير است. از سياق آيه، همين استفاده مى شود.
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>
==اشاره به جايگاه متقين در روز قيامت ==
==اشاره به جايگاه متقين در روز قيامت ==
إِنَّ المُْتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ نهَرٍ
إِنَّ المُْتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ نهَرٍ
۱۶٬۳۴۰

ویرایش