۱۶٬۳۴۰
ویرایش
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
و آيه مورد بحث، در مقام تعليل عذاب مجرمان در قيامت است كه دو آيه قبل از آن سخن مى گفت. گويا شخصى پرسيده: چرا كيفر مجرمان، ضلالت و سعير در قيامت و چشيدن مسّ سقر شد؟ در پاسخ فرموده: براى اين که ما هر چيزى را به «قَدَر» خلق كرده ايم، و حاصلش اين است كه: | و آيه مورد بحث، در مقام تعليل عذاب مجرمان در قيامت است كه دو آيه قبل از آن سخن مى گفت. گويا شخصى پرسيده: چرا كيفر مجرمان، ضلالت و سعير در قيامت و چشيدن مسّ سقر شد؟ در پاسخ فرموده: براى اين که ما هر چيزى را به «قَدَر» خلق كرده ايم، و حاصلش اين است كه: | ||
براى هر چيزى قدرى است، و يكى از قدرها كه در انسان معيّن شده، اين است كه خداى سبحان، او را نوعى كثير الافراد خلق كرده، طورى خلق كرده كه با ازدواج و تناسل، افرادش زياد شود، و نيز مجبور باشد در زندگى دنيائی اش، اجتماعى زندگى كند و از زندگى دنياى ناپايدارش براى آخرت پايدارش، زاد و توشه جمع كند. و نيز يكى ديگر از قدرها اين است كه: در هر عصرى رسولى سوى ايشان بفرستد، و به سوى سعادت دنيا و آخرت دعوتشان كند. هر كس دعوت آن رسول را بپذيرد رستگار گردد و سعادتمند شود، و داخل بهشت و در جوار پروردگارش قرار گيرد، و هر كس آن را رد كند و مرتكب جرم شود، در ضلالت و آتش قرار گيرد. | براى هر چيزى قدرى است، و يكى از قدرها كه در انسان معيّن شده، اين است كه خداى سبحان، او را نوعى كثير الافراد خلق كرده، طورى خلق كرده كه با ازدواج و تناسل، افرادش زياد شود، و نيز مجبور باشد در زندگى دنيائی اش، اجتماعى زندگى كند و از زندگى دنياى ناپايدارش براى آخرت پايدارش، زاد و توشه جمع كند. | ||
و نيز يكى ديگر از قدرها اين است كه: در هر عصرى رسولى سوى ايشان بفرستد، و به سوى سعادت دنيا و آخرت دعوتشان كند. هر كس دعوت آن رسول را بپذيرد رستگار گردد و سعادتمند شود، و داخل بهشت و در جوار پروردگارش قرار گيرد، و هر كس آن را رد كند و مرتكب جرم شود، در ضلالت و آتش قرار گيرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۱ </center> | ||
و اين اشتباه است كه بعضى پنداشته اند كه : به اين نحو جواب | و اين اشتباه است كه بعضى پنداشته اند كه: به اين نحو جواب دادن، مصادره به مطلوب (و عين ادعا را دليل قرار دادن) است، كه در قواعد استدلال ممنوع است. | ||
و يا معناى | |||
بيان اين مصادره چنين است كه: سؤال از اين كه چرا خداوند ايشان را خاطر جرائمشان با آتش كيفر مى دهد؟ كه در حقيقت سؤال از علت چنين تقدير است، در معنا اين است كه سؤال شده باشد: چرا خداوند مجازات با آتش را براى مجرمان تقدير كرد؟ و معناى جواب عين همين سؤال است. چون مى فرمايد: خدا آتش را براى مجازات مجرمان مقدّر كرده. | |||
و يا معناى سؤال اين است كه: چرا خدا مجرمان را داخل آتش مى كند؟ و معناى جواب اين است كه: براى اين كه خدا آنان را داخل آتش مى كند و اين، همان مصادره و عين مدّعا را دليل و عين سؤال را جواب قرار دادن است. | |||
<span id='link99'><span> | <span id='link99'><span> | ||
و بيان خطا بودن اين پندار اين است كه : بين كارهاى ما و كارهاى خداى تعالى فرق هست | و بيان خطا بودن اين پندار اين است كه: بين كارهاى ما و كارهاى خداى تعالى فرق هست. ما در كارهاى خود تابع اصول و قوانين كليه اى هستيم كه از عالَم خارج و وجود عينى موجودات انتزاع شده، و اين قوانين حاكم بر ما هستند، و اراده و افعال ما را محكوم خود دارند. اما وقتى به علّت گرسنگى، غذا و به علّت تشنگى، آب مى خوريم، منظورمان از خوردن سير شدن، و از نوشيدن سيراب شدن است. چون اين قانون كلّى را از خارج گرفته ايم. غذا خوردن انسان را سير مى كند، و آب نوشيدن سيرابى در پى دارد. و وقتى هم بپرسيم چرا مى خورى؟ جواب همين خواهد بود كه مى خواهم سير شوم. | ||
و كوتاه سخن اين كه : افعال ما تابع قواعدى | و كوتاه سخن اين كه: افعال ما تابع قواعدى كلّى و ضوابطى عمومى است، كه از وجود خارجى انتزاع مى شود، و اما افعال خداى تعالى، اين طور نيست، بلكه فعل او، عين وجود عينى خارجى است، و اصول و ضوابط كلّى عقلى از فعل او گرفته مى شود، و بعد از فعل او است. | ||
و خلاصه بعد از | و خلاصه بعد از آن كه خدا عالَمى آفريد، و نظامى در آن جارى ساخت، ما از آن نظام قوانينى كلّى اتخاذ مى كنيم. پس قوانين ما بعد از فعل خدا و محكوم به حكم خدا است، نه اين كه آن ضوابط و قوانين حاكم بر فعل خدا، و جلوتر از آن باشد، و به همين جهت است كه فرموده: «لَا يُسئَلُ عَمّا يَفعَل وَ هُم يُسئَلُونَ». و نيز فرموده: «إنّ اللّهَ يَفعَلُ مَا يَشَاءُ». و نيز فرموده: «الحَقُّ مِن رَبّكَ». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۲ </center> | ||
بنابراين ديگر نبايد در فعل خدا چون و چرا كرد، به اين معنا كه خارجى آن را پرسش | بنابراين ديگر نبايد در فعل خدا چون و چرا كرد، به اين معنا كه علت خارجى آن را پرسش كرد. چون غير از خود خدا، علّت ديگرى براى كار او نيست، تا آن علت، وى را در كارش مساعدت كند، و نه به اين معنا كه از اصلى كلّى و عقلى جستجو كرده، پرسيد: مصحح و مجوّز فعل خدا چيست؟ چون گفتيم: اصول عقلى، منتزع از فعل او است، نه جلوتر از فعل او. | ||
<span id='link100'><span> | <span id='link100'><span> | ||
ویرایش