۱۷٬۲۴۰
ویرایش
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
در نتيجه، كلام مذكور فرمان و نفرينى باشد از ناحيه خداى تعالى عليه اين انسان، تا با همين فرمان، بر دلش مُهر بزند، و ايمان و تقوا را بر او حرام كند، و بنويسد كه اين شخص از اهل آتش است. و آنگاه دو آيه مورد بحث، به وجهى شبيه مى شود به آيه: «فَإذَا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتَالُ رَأيتَ الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إلَيكَ نَظَرَ المَغشِىّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأولى لَهُم». | در نتيجه، كلام مذكور فرمان و نفرينى باشد از ناحيه خداى تعالى عليه اين انسان، تا با همين فرمان، بر دلش مُهر بزند، و ايمان و تقوا را بر او حرام كند، و بنويسد كه اين شخص از اهل آتش است. و آنگاه دو آيه مورد بحث، به وجهى شبيه مى شود به آيه: «فَإذَا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتَالُ رَأيتَ الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إلَيكَ نَظَرَ المَغشِىّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأولى لَهُم». | ||
==وجوه مختلف درباره معناى آيه: «أولى | ==وجوه مختلف درباره معناى آيه: «أولى لَكَ فَأولى...»== | ||
و معناى آيه اين است : اين حال كه تو | و معناى آيه اين است: اين حال كه تو دارى، برايت بهتر و بهتر است. آرى براى تو بهتر آن است كه وبال امر خود را بچشى، و عذابى كه برايت آماده كرده اند، تو را بگيرد. | ||
ولى بعضى گفته اند: جمله | ولى بعضى گفته اند: جمله «أولى لَكَ» اسم فعل و مبنى است، يعنى اعراب نمى پذيرد، و معنايش اين است كه بدبختی تان، پشت سرِ هم باد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۳ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: كلمه | بعضى ديگر گفته اند: كلمه «أولى»، فعل ماضى دعایى، و از ماده «ولى» است، كه به معناى نزديكى است، و فاعل اين فعل ماضى، ضمير مستترى است كه به هلاك بر مى گردد، و لام در كلمه «لَكَ» زايده است، و معنايش «أولاكَ الهِلاك» است، يعنى هلاكتت نزديك باد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: فاعل | بعضى ديگر گفته اند: فاعل آن، ضميرى است كه به خداى تعالى بر مى گردد، و لام زايده است و معنايش اين است كه: خداى تعالى نزديك كند آنچه را كه مكروه تو است. ممكن هم هست آن را غير زايد بگيريم، و چنين معنا كنيم: خداوند برايت نزديك كند، آنچه را كه مايه كراهت تو است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن | بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن است، و چون اين كلام زياد استعمال مى شده، زوايدش حذف شده، و آنچه باقى مانده، مشابه «وَيلٌ لَكَ» شده، به طورى كه محذوف آن از محذوف هايى شده كه اظهارش جايز نيست. | ||
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت | بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت ديگرى، نزديك تر باشد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «أولى» افعل تفضيل، و به معناى «أحرى = سزاوارتر» است، و اين كلمه، خبر است براى مبتدايى كه حذف شده. تقدير كلام چيزى است كه لايق مقام چنان كس باشد. مثلا تقديرش اين است كه: «اين جا آتش براى تو بهتر است. يعنى تو سزاوارتر به آتشى و اهليت آن را دارى، پس همان برايت بهتر است». البته در اين ميان، وجوه سست ديگرى هم هست كه خالى از تكلّف نيست، و وجه اخير قريب به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم ، ولى عين آن نيست. | ||
أَ | «'''أَ يحْسَبُ الإنسَانُ أَن يُترَكَ سُدىً'''»: | ||
در اين | در اين آيه، به مسأله مورد بحث اول سوره بازگشت شده، كه همان مسأله ردّ بر منكران قيامت است. آن جا هم مى فرمود: «أيَحسَبُ الإنسَانُ أن لَن نَجمَعَ عِظَامَهُ»، و استفهام در آن توبيخى است. و كلمه «سُدى» به معناى مهمل است، و معناى آيه، اين است كه: آيا انسان چنين مى پندارد كه ما او را مهمل رها مى كنيم و اعتنايى به او نداريم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۴ </center> | ||
و چون | و چون نداريم، بعث و قيامتى هم نيست، و بعد از مُردن، ديگر زنده اش نمى كنيم، و در نتيجه، تكليف و جزايى در كار نيست؟ | ||
أَ لَمْ | «'''أَ لَمْ يَكُ نُطفَةً مِِن مَنِىٍّ يُمْنى'''»: | ||
اسم | اسم «كَانَ» ضميرى است كه به انسان بر مى گردد، و «إمنَاء مَنِى»، به معناى ريختن آن در رحم است. مى فرمايد: مگر او نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى ريزند. | ||
«'''ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسوَّى'''»: | |||
(آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن | (آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن منى، قطعه اى لخته خون بود كه خداى تعالى، با تعديل و تكميل، اندازه گيرى و سپس صورتگريش كرد. | ||
فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى | «'''فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى'''»: | ||
يعنى از انسان دو صنف درست | يعنى از انسان دو صنف درست كرد. يكى نر و ديگرى ماده. | ||
أَ لَيْس ذَلِك بِقَادِرٍ عَلى أَن | «'''أَ لَيْس ذَلِك بِقَادِرٍ عَلى أَن يُحْيِىَ المَْوْتى'''»: | ||
در اين | در اين آيه، بر مسأله بعث كه مورد انكار كفار است، و آن را بعيد مى شمارند، استدلال شده و دليل آن را، عموم قدرت خداى تعالى و ثبوتش در خلقت ابتدايى دانسته. فرموده: خداى تعالى قادر بر خلقت بارِ دوم انسان است، به دليل اين كه بر خلقت نخستين او قادر بود. و خلقت دوم، اگر آسان تر از خلقت اول نباشد، دشوارتر نيست، كه ما تقريب اين استدلال را در تفسير آياتى كه متعرض آن شده، گذرانديم. | ||
==چند روايت درباره نزول آيات: «لا تحرك به لسانك ...»== | ==چند روايت درباره نزول آيات: «لا تحرك به لسانك ...»== |
ویرایش