۱۶٬۸۲۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲ </center> | ||
آن پيروى از هواى نفس و فراموشى هر حق و حقيقت بود، و به همين جهت از زبانشان گاهى انكار توحيد بيرون مى جست، و گاهى انكار معاد، و گاهى هم، رد و انكار دعوت رسالت، چون اين دعوت به دنياى ايشان و افسار گسيختگى آنان ضرر مى زد، و از پيروى هواى نفس بازشان مى داشت، پس يك بار عوام خود را خطاب نموده به طور تحقير و توهين به نوح (عليه السلام) اشاره نموده گفتند: «ما هذا الا بشر مثلكم ياكل مما تاكلون منه و يشرب مما تشربون»: اين جز بشرى مثل شما | آن پيروى از هواى نفس و فراموشى هر حق و حقيقت بود، و به همين جهت از زبانشان گاهى انكار توحيد بيرون مى جست، و گاهى انكار معاد، و گاهى هم، رد و انكار دعوت رسالت، چون اين دعوت به دنياى ايشان و افسار گسيختگى آنان ضرر مى زد، و از پيروى هواى نفس بازشان مى داشت، پس يك بار عوام خود را خطاب نموده به طور تحقير و توهين به نوح (عليه السلام) اشاره نموده گفتند: «ما هذا الا بشر مثلكم ياكل مما تاكلون منه و يشرب مما تشربون»: اين جز بشرى مثل شما نيست، از آنچه شما مى خوريد و مى نوشيد مى خورد و مى نوشد و مقصودشان تكذيب نوح در دعوى رسالت است، كه بيان استدلالشان در داستان قبلى نوح گذشت. | ||
و از استدلالى كه كردند كه او مانند ساير مردم است چون مثل انسان مى خورد و مى نوشد، معلوم مى شود كه براى انسان غير از خوردن و نوشيدن كه خاصيت | و از استدلالى كه كردند كه او مانند ساير مردم است چون مثل انسان مى خورد و مى نوشد، معلوم مى شود كه براى انسان غير از خوردن و نوشيدن كه خاصيت حیوانيت است كمال و فضيلت ديگرى سراغ نداشته اند و غير از خوردن و نوشيدن كه كمال و فضيلت حيوانات است سعادتى نمى ديدند، تنها خوشبختى بشر را در اين مى دانسته اند كه چون حيوانات در چريدن و لذت بردن آزاد باشد، همچنان كه قرآن كريم در وصف اين گونه مردم فرموده: «اولئك كالانعام» و نيز فرموده: «'''و الّذين كفروا يتمتعون و يأكلون كما تاكل الانعام». | ||
بار ديگر گفتند: «و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون كه در معناى آن كلامى است كه در قصه سابق گفتند كه: «يريدان يتفضل عليكم» و مقصودشان اين بوده كه پيروى او با اينكه بشرى مانند شما است و هيچ فضيلتى بر شما | بار ديگر گفتند: «و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون كه در معناى آن كلامى است كه در قصه سابق گفتند كه: «يريدان يتفضل عليكم» و مقصودشان اين بوده كه پيروى او با اينكه بشرى مانند شما است و هيچ فضيلتى بر شما ندارد، مايه خسران و بطلان سعادت زندگى شما است، چون جز حيات دنيا حيات ديگرى نيست، و در اين زندگى هم جز حريت و آزادى در لذت سعادتى نيست و اگر بخواهيد از كسى اطاعت كنيد كه بر شما فضيلتى ندارد حريتتان از دست مى رود، و اين مساوى با خسران شما است. | ||
بار سوم گفتند: «ايعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم | بار سوم گفتند: «ايعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون»، يعنى او شما را وعده مى دهد كه بعد از آن كه مُرديد و خاك و استخوان شديد مجددا از خاك بيرون مى شويد، يعنى براى حساب و جزا مبعوث مى شويد. «هيهات هيهات لما توعدون» كلمه «هيهات» در مورد استبعاد به كار مى رود، و تكرار آن مبالغه را مى رساند، يعنى به هيچ وجه این وعده ای که می دهد، شدنی نیست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳ </center> | ||
«'''ان هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا'''»: مرادشان از | «'''ان هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا'''»: مرادشان از اين كه گفتند «مى ميريم و زنده مى شويم»، اين است كه يك عده از ما مى ميرند، عده اى ديگر به دنيا مى آيند و پيوسته اين چنينيم. «و ما نحن بمبعوثين»، يعنى براى يك زندگى ديگر غير از زندگى دنيايى زنده نمى شويم. | ||
و ممكن است اين جمله از كلام ايشان را حمل بر تناسخ كنيم . و تناسخ عبارت از اين است كه با مرگ يك فرد | و ممكن است اين جمله از كلام ايشان را حمل بر تناسخ كنيم. و تناسخ عبارت از اين است كه با مرگ يك فرد آدمى، روح او از كالبدش بيرون آمده و به بدن يك فرد ديگر، چه انسان و چه غير انسان حلول كند، چون اين نظريه در ميان وثنى مذهبان (مشركين) شايع است ، و بسيارى از آنان تناسخ را به ولادت بعد از ولادت تعبير مى كنند، ولى اين احتمال آن طور كه بايد و شايد با سياق آيات مورد بحث سازگارى ندارد. | ||
و مرادشان از كلمه | بار چهارم گفتند: «ان هو الا رجل افترى على اللّه كذبا و ما نحن له بمؤمنين»، و مقصودشان از اين جمله تكذيب آن حضرت در دعوى رسالت، و آنچه كه دعوايش متضمن آن است مى باشد، قبلا هم توحيد و معاد را انكار كرده بودند. | ||
همه را شركت دادند تا عامه مردم ايشان را متهم نكنند به | |||
و مرادشان از كلمه «نحن» - ما خودشان كه از بزرگان و اشرافند و عامه مردمشان مى باشند. | |||
همه را شركت دادند تا عامه مردم ايشان را متهم نكنند به اين كه شما ما را به شرك و انكار رسالت رسول دعوت كرديد. ممكن هم هست مراد تنها خودشان باشند، نه عامه مردم، و منظورشان اعلام نظريه خود بوده تا عوام هم به آن ها اقتداء كنند. | |||
همه اين حرف ها در اول آيات ، آنجا كه خدا اوصاف آنان را مى شمرد جمع و يك جا آمده بود، و آن عبارت بود از انكار توحيد و نبوت و معاد، و اتراف در زندگى دنيا. | همه اين حرف ها در اول آيات ، آنجا كه خدا اوصاف آنان را مى شمرد جمع و يك جا آمده بود، و آن عبارت بود از انكار توحيد و نبوت و معاد، و اتراف در زندگى دنيا. | ||
اين را هم بايد دانست اين كه در صدر آيات كه فرمود: | اين را هم بايد دانست اين كه در صدر آيات كه فرمود: «و قال الملاء من قومه الّذين كفروا و كذبوا بلقاء الاخرة و اترفناهم» جمله: «من قومه» را بر جمله «الّذين كفروا» مقدم ذكر كرد، و در داستان سابق كه مى فرمود: «و قال الملاء الّذين كفروا من قومه» عكس اين را آورد، براى اين جهت است كه ترتيب جمله هاى پشت سر هم، يعنى «كفروا» و «كذّبوا» و «اترفناهم» به هم نخورد، و اگر هم بعد از همه جملات مى آورد، فاصله زياد مى شد. | ||
«'''قَالَ رَبّ انصرْنى بِمَا كَذَّبُونِ'''»: | «'''قَالَ رَبّ انصرْنى بِمَا كَذَّبُونِ'''»: | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
اين جمله پاسخ پروردگار به نوح در استجابت دعاى او است، و پشيمان شدن قوم | اين جمله پاسخ پروردگار به نوح در استجابت دعاى او است، و پشيمان شدن قوم | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۴ </center> | ||
كنايه است از رسيدن عذاب انقراض. و اين كه فرمود: | كنايه است از رسيدن عذاب انقراض. و اين كه فرمود: «عمّا قليل» كلمه «عن» به معناى بعد و كلمه «ما» براى تأكيد كمى مدت است، و ضمير جمع به قوم بر مى گردد. و لام در ليصبحن كلام را تأكيد مى كند، و همچنين نون تأكيد آن و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم كه به زودى با فرا رسيدن عذاب، پشيمانى ايشان را خواهد گرفت. | ||
<span id='link32'><span> | <span id='link32'><span> | ||
==نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى == | ==نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى == | ||
«'''فَأَخَذَتهُمُ الصيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْداً لِّلْقَوْمِ الظالِمِينَ'''»: | «'''فَأَخَذَتهُمُ الصيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْداً لِّلْقَوْمِ الظالِمِينَ'''»: | ||
حرف «باء» در كلمه «بالحق» براى مصاحبت و معيت | حرف «باء» در كلمه «بالحق» براى مصاحبت و معيت است، و اين جار و مجرور متعلق است به جمله «فاخذتهم» يعنى: صيحه ايشان را گرفت در حالى كه مصاحب با «حق» بود. و ممكن هم هست براى سببيت باشد، و كلمه «حق» وصفى باشد كه در جاى موصوف خود نشسته است، و موصوف آن حذف شده، و تقدير آن «فاخذتهم الصيحة»، بسبب الامر «الحق - و يا - قضاء الحق» باشد. يعنى: صيحه ايشان را گرفت به سبب امر حق - و يا - قضاء حق . همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «فاذا جاء امر الله قضى بالحق». | ||
كلمه | كلمه «غثاء» - به ضمه غين كه گاهى «ثاء» آن مشدد خوانده مى شود - به معناى گياه و برگ و چوب پوسيده است كه با سيل مى آيد. و جمله «فبعدا للقوم الظالمين» لعنت و دورى ايشان و نفرين بر ايشان است. | ||
و معناى آيه اين است كه : ما به وعده اى كه به رسول خود داده بوديم كه ايشان را عذاب مى كنيم وفا كرديم، پس صيحه آسمانى كه عذابشان بود آن ها را بگرفت و ايشان را هلاك | و معناى آيه اين است كه: ما به وعده اى كه به رسول خود داده بوديم كه ايشان را عذاب مى كنيم وفا كرديم، پس صيحه آسمانى كه عذابشان بود آن ها را بگرفت و ايشان را هلاك نموده، به صورت غثاى سيل در آورديم، پس دور باشند قوم ستمكار، دورى سختى. | ||
قرآن كريم نامى از اين قوم كه خداوند بعد از نوح به وجودشان آورده و سپس هلاكشان كرده ، و نيز نامى از رسول ايشان نبرده . و بعيد نيست كه مراد همان ثمود، قوم صالح باشند، چون خداى تعالى در چند جا داستان ايشان را آورده و فرموده كه اين قوم بعد از نوح مى زيستند و با بلاى صيحه نابود شدند. | قرآن كريم نامى از اين قوم كه خداوند بعد از نوح به وجودشان آورده و سپس هلاكشان كرده ، و نيز نامى از رسول ايشان نبرده. و بعيد نيست كه مراد همان ثمود، قوم صالح باشند، چون خداى تعالى در چند جا داستان ايشان را آورده و فرموده كه اين قوم بعد از نوح مى زيستند و با بلاى صيحه نابود شدند. | ||
«'''ثم انشانا من بعدهم قرونا آخرين ما تسبق من امة اجلها و ما يستاءخرون '''»: توضيح معناى اين | «'''ثم انشانا من بعدهم قرونا آخرين ما تسبق من امة اجلها و ما يستاءخرون '''»: | ||
توضيح معناى اين آيه، مكرر گذشت. | |||
«'''ثمَّ أَرْسلْنَا رُسلَنَا تَترَا كلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسولهَُا كَذَّبُوهُ...'''»: | «'''ثمَّ أَرْسلْنَا رُسلَنَا تَترَا كلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسولهَُا كَذَّبُوهُ...'''»: | ||
فرستادن رسولان به صورت | فرستادن رسولان به صورت «تترى»، به معناى فرستادن يكى پس از ديگرى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵ </center> | ||
كلمه | كلمه «تواتر» هم، از همين باب است ، چون تواتر هم به معناى تك تك و فرد فردهاى پشت سر هم است. و از اصمعى نقل شده كه در معناى «واترت الخبر» گفته: يعنى ابعاض آن را پشت سر هم قرار دادم، در حالى كه ما بين هر دو بعض مختصر سكوتى هست. | ||
اين آيه تتمه آيه قبلى است كه مى فرمود: | اين آيه تتمه آيه قبلى است كه مى فرمود: «ثم انشانا من بعدهم قرونا» و كلمه «ثُمّ» براى افاده بعديت ذكرى است، نه زمانى. | ||
<span id='link33'><span> | <span id='link33'><span> | ||
==يادآورى سنت الهى: هدايت | ==يادآورى سنت الهى: هدايت امت ها با ارسال رسل، تكذيب امت ها آنان را و عذاب الهى و... == | ||
و اين قصه اجمالى است كه از داستان هاى انبياء و امت هاى ايشان انتزاع و خلاصه گيرى شده - انبياى ما بين نوح و موسى و امتهاى آنان. | و اين قصه اجمالى است كه از داستان هاى انبياء و امت هاى ايشان انتزاع و خلاصه گيرى شده - انبياى ما بين نوح و موسى و امتهاى آنان. | ||
ویرایش