گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و در تفسير عياشى از ذريح از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت شنيدم مى فرمود:ابن الكواء خدمت امير المومنين (عليه السلام ) آمده ، از كلام خدا كه مى فرمايد:«'''الم تر الى الذين بدلوا'''»، سوال نمود، حضرت فرمود:مقصود قريشند كه نعمت خدا را مبدل به كفر كرده پيغمبر او را در روز بدر تكذيب نمودند.
و در تفسير عياشى، از ذريح از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه گفت شنيدم مى فرمود: ابن الكواء خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده، از كلام خدا كه مى فرمايد: «'''الم تر الى الذين بدلوا'''»، سؤال نمود. حضرت فرمود: مقصود قريش اند، كه نعمت خدا را مبدّل به كفر كرده، پيغمبر او را در روز بدر تكذيب نمودند.
مؤ لف :اختلافى كه در تطبيق اين روايت و روايات ديگر ديده مى شود خود شاهد بر همين است كه مقصود از اين بيانات تطبيق و بيان مصداق است ، نه بيان شان نزول آيه .
 
مؤلف: اختلافى كه در تطبيق اين روايت و روايات ديگر ديده مى شود، خود شاهد بر همين است كه مقصود از اين بيانات، تطبيق و بيان مصداق است، نه بيان شأن نزول آيه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۵ </center>
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==روايتى در اين باره كه اظهار عجز از شكر نعمتهاى الهى شكر است ==
و در كافى، از على بن محمد، از بعضى از يارانش، به طور رفع (يعنى بقيه رجال سند را ذكر نكرده) روايت كرده كه گفته است: على بن الحسين (عليهما السلام)، هر وقت اين آيه را مى خواند: «'''و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها'''» مى گفت: منزه است آن كس كه به احدى معرفت نعمت هايش ‍را نداده، و تنها معرفت اين معنا را داده كه از معرفت آن ها عاجز هستند. همچنان كه معرفت درك آن ها را هم در كسى نگذاشته. تنها معرفت اين معنا را داده كه نمى توانند همه نعمت هاى الهى را درك كنند، و خود خداى تعالى هم از عارفين، به اين مقدار قناعت و بلكه سپاسگزارى كرده كه به عجز از معرفت شكرش اعتراف كنند. پس معرفت عجز و تقصير را، شكر ايشان دانسته، همچنان كه اعتراف عالمان به عجز از علم را، علم دانسته است...
و در كافى از على بن محمد از بعضى از يارانش بطور رفع (يعنى بقيه رجال سند را ذكر نكرده ) روايت كرده كه گفته است :على بن الحسين (عليهماالسلام ) هر وقت اين آيه را مى خواند:«'''و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها'''» مى گفت :منره است آن كس كه به احدى معرفت نعمتهايش ‍ را نداده ، و تنها معرفت اين معنا را داده كه از معرفت آنها عاجز هستند، همچنانكه معرفت درك آنها را هم در كسى نگذاشته ، تنها معرفت اين معنا را داده كه نمى توانند همه نعمتهاى الهى را درك كنند، و خود خداى تعالى هم از عارفين ، به اين مقدار قناعت و بلكه سپاسگزارى كرده كه به عجز از معرفت شكرش اعتراف كنند، پس معرفت عجز و تقصير را شكر ايشان دانسته ، همچنانكه اعتراف عالمان به عجز از علم را، علم دانسته است ....
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۶ </center>
<span id='link67'><span>
<span id='link67'><span>
==آيات ۳۵ - ۴۱،سوره ابراهيم ==
==آيات ۳۵ - ۴۱ سوره ابراهيم ==
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ رَب اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِناً وَ اجْنُبْنى وَ بَنىَّ أَن نَّعْبُدَ الاَصنَامَ(۳۵)
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَب اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِناً وَ اجْنُبْنى وَ بَنىَّ أَن نَّعْبُدَ الاَصنَامَ(۳۵)
رَب إِنهُنَّ أَضلَلْنَ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنى فَإِنَّهُ مِنى وَ مَنْ عَصانى فَإِنَّك غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۳۶)
رَب إِنهُنَّ أَضلَلْنَ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنى فَإِنَّهُ مِنى وَ مَنْ عَصانى فَإِنَّك غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۳۶)
رَّبَّنَا إِنى أَسكَنت مِن ذُرِّيَّتى بِوَادٍ غَيرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِك الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تهْوِى إِلَيهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَتِ لَعَلَّهُمْ يَشكُرُونَ(۳۷)
رَّبَّنَا إِنى أَسكَنت مِن ذُرِّيَّتى بِوَادٍ غَيرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِك الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تهْوِى إِلَيهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشكُرُونَ(۳۷)
رَبَّنَا إِنَّك تَعْلَمُ مَا نخْفِى وَ مَا نُعْلِنُ وَ مَا يخْفَى عَلى اللَّهِ مِن شىْءٍ فى الاَرْضِ وَ لا فى السمَاءِ(۳۸)
رَبَّنَا إِنَّك تَعْلَمُ مَا نخْفِى وَ مَا نُعْلِنُ وَ مَا يخْفَى عَلى اللَّهِ مِن شىْءٍ فى الاَرْضِ وَ لا فى السمَاءِ(۳۸)
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى وَهَب لى عَلى الْكِبرِ إِسمَعِيلَ وَ إِسحَقَ إِنَّ رَبى لَسمِيعُ الدُّعَاءِ(۳۹)
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى وَهَب لى عَلى الْكِبرِ إِسمَاعِيلَ وَ إِسحَاقَ إِنَّ رَبى لَسمِيعُ الدُّعَاءِ(۳۹)
رَب اجْعَلْنى مُقِيمَ الصلَوةِ وَ مِن ذُرِّيَّتى رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ(۴۰)
رَب اجْعَلْنى مُقِيمَ الصلَوةِ وَ مِن ذُرِّيَّتى رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ(۴۰)
رَبَّنَا اغْفِرْ لى وَ لِوَلِدَى وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب (۴۱)
رَبَّنَا اغْفِرْ لى وَ لِوَلِدَى وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب (۴۱)
ترجمه آيات
 
بياد آور زمانى كه ابراهيم گفت پروردگارا!اين شهر را امن گردان و من و فرزندانم را از اينكه بتان را عبادت كنيم بر كنار دار (۳۵)
«'''ترجمه آيات'''»
پروردگارا! اينان بسيارى از مردم را گمراه كرده اند، پس هر كه مرا پيروى كند از من است و هر كه مرا عصيان كند تو آمرزگار و مهربانى (۳۶)
 
پروردگارا!من بعضى از ذريه خويش را در دره اى غير قابل كشت نزد خانه حرمت يافته تو سكونت دادم ، پروردگارا! تا نماز بپا كنند، پس ‍ دلهاى مردمى از بندگانت را چنان كن كه به سوى آنان ميل كنند و از ميوه ها روزيشان ده ، شايد سپاس دارند (۳۷)
به ياد آور زمانى كه ابراهيم گفت پروردگارا! اين شهر را امن گردان و من و فرزندانم را از اين كه بتان را عبادت كنيم، بر كنار دار. (۳۵)
 
پروردگارا! اينان بسيارى از مردم را گمراه كرده اند، پس هر كه مرا پيروى كند، از من است و هر كه مرا عصيان كند، تو آمرزگار و مهربانى. (۳۶)
 
پروردگارا! من بعضى از ذريه خويش را در دره اى غير قابل كشت نزد خانه حرمت يافته تو سكونت دادم، پروردگارا! تا نماز بپا كنند، پس دل هاى مردمى از بندگانت را چنان كن كه به سوى آنان ميل كنند و از ميوه ها روزيشان ده، شايد سپاس دارند. (۳۷)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۷ </center>
پروردگارا!هر چه را نهان و يا عيان كنيم تو مى دانى ، و در زمين و آسمان چيزى از خدا نهان نيست (۳۸)
پروردگارا! هرچه را نهان و يا عيان كنيم تو مى دانى، و در زمين و آسمان چيزى از خدا نهان نيست. (۳۸)
ستايش خدايى را كه با وجود سالخوردگى و پيرى به من اسماعيل و اسحاق را ببخشيد كه خداى من شنواى دعاست (۳۹)
 
پروردگارا!مرا بپا دارنده نماز كن ، و از فرزندانم نيز، پروردگارا دعاى مرا مقبول كن (۴۰)
ستايش خدايى را كه با وجود سالخوردگى و پيرى به من اسماعيل و اسحاق را ببخشيد، كه خداى من شنواى دعا است. (۳۹)
پروردگارا! روزى كه حساب بپا شود من و پدر و مادرم را با همه مومنان بيامرز (۴۱)
 
بيان آيات
پروردگارا! مرا بپا دارنده نماز كن، و از فرزندانم نيز، پروردگارا دعاى مرا مقبول كن. (۴۰)
 
پروردگارا! روزى كه حساب بپا شود، من و پدر و مادرم را با همه مؤمنان بيامرز. (۴۱)
 
«'''بيان آيات'''»
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==انعام به فرزندان ابراهيم (ع )، نمونه اى ديگر از انعام هاى خداى عزيز و حميد ==
==انعام به فرزندان ابراهيم (ع)، نمونه اى ديگر از انعام هاى خداى عزيز و حميد ==
اين آيات بعد از تذكرى كه در آيات گذشته يعنى از آيه «''' و اذ قال موسى لقومه اذكروا نعمه الله عليكم اذ انجيكم من آل فرعون ...'''» به بعد مى داد، براى بار دوم نعمتهايى را تذكر مى دهد، و نخست نعمتهايى را كه خداى سبحان به عموم بندگان مومنش - كه همان بنى اسرائيل از ولد ابراهيم باشند - داده يادآورى مى كند و سپس نعمتهاى ديگرش را كه به دودمان ديگر از نسل ابراهيم يعنى فرزند اسماعيل ارزانى داشته خاطرنشان مى سازد، و آن نعمتها عبارتست از همان كه ابراهيم (عليه السلام ) در دعاى خود از خداى تعالى درخواست نموده و گفته بود«''' رب اجعل هذا البلد آمنا...'''» كه يكى از آنها طلب توفيق بر اجتناب از بت پرستى و يكى نعمت امنيت مكه و يكى تمايل دلها به سوى اهل مكه و يكى برخوردارى آنان از ميوه ها، و غير آنست ، و همه آنها بدين جهت كه «'''عزيز'''» و «'''حميد'''» بودن خدا را اثبات كند، خاطر نشان شده است .
اين آيات بعد از تذكرى كه در آيات گذشته، يعنى از آيه: «'''و اذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم اذ انجيكم من آل فرعون...'''» به بعد مى داد، براى بار دوم نعمت هايى را تذكر مى دهد، و نخست نعمت هايى را كه خداى سبحان به عموم بندگان مؤمنش - كه همان بنى اسرائيل از ولد ابراهيم باشند - داده، يادآورى مى كند. و سپس نعمت هاى ديگرش را كه به دودمان ديگر از نسل ابراهيم، يعنى فرزند اسماعيل ارزانى داشته خاطرنشان مى سازد و آن نعمت ها، عبارت است از: همان كه ابراهيم (عليه السلام) در دعاى خود از خداى تعالى درخواست نموده و گفته بود: «'''رب اجعل هذا البلد آمنا...'''»، كه يكى از آن ها، طلب توفيق بر اجتناب از بت پرستى، و يكى نعمت امنيت مكه، و يكى تمايل دل ها به سوى اهل مكه، و يكى برخوردارى آنان از ميوه ها، و غير آن است. و همه آن ها، بدين جهت كه «عزيز» و «حميد» بودن خدا را اثبات كند، خاطر نشان شده است.
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ رَب اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِناً
 
يعنى بياد آور آنوقتى كه ابراهيم چنين و چنان گفت .كلمه «'''هذا'''» اشاره به مكه است - كه خدا روز به روز بر حرمتش بيفزايد.
«'''وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَب اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ ءَامِناً'''»:
خداى تعالى نظير اين دعا را بطور مختصر در جاى ديگر حكايت كرده و فرموده :«'''و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الاخر قال و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره الى عذاب النار و بئس المصير'''».
 
يعنى: به ياد آور آن وقتى كه ابراهيم چنين و چنان گفت. كلمه «هذا» اشاره به مكه است - كه خدا روز به روز، بر حرمتش بيفزايد.
 
خداى تعالى، نظير اين دعا را به طور مختصر در جاى ديگر حكايت كرده و فرموده: «'''و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الاخر قال و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره الى عذاب النار و بئس المصير'''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۸ </center>
استظهار اينكه ابراهيم (ع ) دو بار از خداوند براى «'''مكه '''» امنيت طلبيده است
==چرا ابراهيم (ع)، دو بار از خداوند براى «مكه»، امنيت طلبيده است==
ممكن هم هست از اختلافى كه ميان اين دو نقل و دو حكايت هست كه از يكى تعبير كرده به «'''اجعل هذا بلدا آمنا : اين را شهر امنى قرار ده '''» و از ديگرى تعبير كرده به «'''اجعل هذا البلد آمنا : اين شهر را ايمن كن '''» چنين استفاده شود كه ابراهيم خليل (عليه السلام ) دو نوبت اين دعا را كرده ، يكى موقعيكه مكه صورت شهر به خود نگرفته بوده و بار ديگر موقعى كه به صورت شهر در آمده بود، چون ابراهيم (عليه السلام ) مكرر به مكه و به سركشى هاجر و اسماعيل رفته بود.و آن وقت كه اسماعيل و مادرش را در آنجا اسكان داد و به سرزمين فلسطين برگشت ، و براى نوبت دوم به ديدن آنها رفت ديد كه قوم «'''جرهم '''» دور فرزندش را گرفته و به وى روى آورده اند، در اين موقع از خداى تعالى خواسته است كه اين محل را شهرى امن قرار دهد - چون شهر نبود - و مومنين از اهلش را از ثمرات روزى فرمايد.و آن وقت كه سرزمين مزبور را به صورت شهرى ديده از خداى خواسته است كه اين شهر را محل امنى قرار دهد.
ممكن هم هست از اختلافى كه ميان اين دو نقل و دو حكايت هست كه از يكى تعبير كرده به: «اجعل هذا بلدا آمنا: اين را شهر امنى قرار ده»، و از ديگرى تعبير كرده به: «اجعل هذا البلد آمنا: اين شهر را ايمن كن»، چنين استفاده شود كه ابراهيم خليل (عليه السلام) دو نوبت اين دعا را كرده. يكى موقعی كه مكه صورت شهر به خود نگرفته بوده. و بار ديگر موقعى كه به صورت شهر در آمده بود. چون ابراهيم (عليه السلام) مكرر به مكه و به سركشى هاجر و اسماعيل رفته بود. و آن وقت كه اسماعيل و مادرش را در آن جا اسكان داد و به سرزمين فلسطين بر گشت، و براى نوبت دوم به ديدن آن ها رفت، ديد كه قوم «جُرهُم»، دور فرزندش را گرفته و به وى روى آورده اند. در اين موقع از خداى تعالى خواسته است كه اين محل را شهرى امن قرار دهد - چون شهر نبود - و مؤمنين از اهلش را از ثمرات روزى فرمايد. و آن وقت كه سرزمين مزبور را به صورت شهرى ديده، از خداى خواسته است كه اين شهر را محل امنى قرار دهد.
يكى از مؤ يدات احتمال مذكور اختلافات ديگرى است كه در اين دو آيه به چشم مى خورد.در آيه بقره براى اهل شهر دعا كرده و برخوردارى از ثمرات را خواسته است ، ولى در آيات مورد بحث برخوردارى ثمرات به اضافه چند چيز ديگر را تنها براى ذريه خود خواسته است .
 
و بنا بر اين ، مى توان فهميد كه اين آيات كه حكايت دعاى ابراهيم (عليه السلام ) است آخرين مطلبى است كه قرآن كريم از كلام و دعاى ابراهيم نقل مى كند.و نيز مى توان جزم كرد بر اينكه ابراهيم (عليه السلام ) اين دعا را بعد از اسكان اسماعيل و هاجر و جمع شدن قبيله جرهم و ساختن خانه كعبه و پديد آمدن شهرى به نام مكه به دست ساكنينش در آنجا، كرده است .و فقره هاى اين آيات همه دليل و مؤ يد اين احتمال است .
يكى از مؤيدات احتمال مذكور، اختلافات ديگرى است كه در اين دو آيه به چشم مى خورد. در آيه بقره براى اهل شهر دعا كرده و برخوردارى از ثمرات را خواسته است، ولى در آيات مورد بحث، برخوردارى ثمرات به اضافه چند چيز ديگر را، تنها براى ذريه خود خواسته است.
و بنا بر اينكه اين احتمال را نپذيريم و بگوييم هر دو دسته آيات يك حكايت است و ابراهيم يك بار دعا كرده بوده آنوقت بايد بگوييم از جمله «''' رب اجعل ...'''» چيزى حذف شده و تقديرش چنين است :رب اجعل هذا البلد بلدا آمنا : پروردگارا اين شهر را شهر امنى قرار ده )).
 
و بنا بر اين، مى توان فهميد كه اين آيات كه حكايت دعاى ابراهيم (عليه السلام) است، آخرين مطلبى است كه قرآن كريم از كلام و دعاى ابراهيم نقل مى كند. و نيز مى توان جزم كرد بر اينكه ابراهيم (عليه السلام)، اين دعا را بعد از اسكان اسماعيل و هاجر و جمع شدن قبيله جرهم و ساختن خانه كعبه و پديد آمدن شهرى به نام مكه، به دست ساكنينش در آن جا كرده است. و فقره هاى اين آيات، همه دليل و مؤيد اين احتمال است.
 
و بنا براين كه اين احتمال را نپذيريم و بگوييم هر دو دسته آيات يك حكايت است و ابراهيم يك بار دعا كرده بوده، آن وقت بايد بگوييم: از جمله «رب اجعل...» چيزى حذف شده و تقديرش چنين است: رب اجعل هذا البلد بلدا آمنا: پروردگارا! اين شهر را، شهر امنى قرار ده».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۹ </center>
چيزى كه هست در يك نقل مشار اليه «'''هذا'''» حذف شده و در نقل ديگر موصوف حذف شده تا كلام كوتاهتر شود.
چيزى كه هست، در يك نقل، مشارٌ اليه «هذا» حذف شده و در نقل ديگر، موصوف حذف شده تا كلام كوتاهتر شود.
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>
==امنيتى كه ابراهيم (ع ) براى مكه خواست امنيت تشريعى بوده است ==
==امنيتى كه ابراهيم (ع) براى مكه خواست، امنيت تشريعى بوده است ==
و مقصود از امنيتى كه آن جناب درخواست كرده امنيت تشريعى است ، نه تكوينى .و همانطور كه در تفسير همين مطلب در سوره بقره گفتيم مقصود اين است كه قانونى امنيت اين شهر را تضمين كند، نه اينكه هر كه خواست امنيت آن را بر هم زند - مثلا - دستش بخشكد، و همين امنيت - بر خلاف آنچه شايد بعضى توهم كرده باشند - نعمت بسيار بزرگى و بلكه از بزرگترين نعمتهايى است كه خداوند بر بندگان خود انعام كرده است .
و مقصود از امنيتى كه آن جناب درخواست كرده، امنيت تشريعى است، نه تكوينى. و همان طور كه در تفسير همين مطلب در سوره بقره گفتيم، مقصود اين است كه: قانونى امنيت اين شهر را تضمين كند، نه اين كه هر كه خواست امنيت آن را بر هم زند - مثلا - دستش بخشكد. و همين امنيت - بر خلاف آنچه شايد بعضى توهم كرده باشند - نعمت بسيار بزرگى و بلكه از بزرگترين نعمت هايى است كه خداوند بر بندگان خود انعام كرده است.
چون اگر قدرى در همين حكم حرمت و امنيت قانونى كه ابراهيم به اذن پروردگارش براى اين شهر تشريع نموده دقت كنيم ، و اعتقادى كه مردم در طول چهار هزار سال به قداست اين بيت عتيق داشته و تا امروز هم دارند ارزيابى كنيم ، آن وقت مى فهميم كه چه خيرات و بركات دينى و دنيوى نصيب مردم آن و نصيب ساير اهل حق كه هواخواه اين شهر و مردم اين شهر بوده و هستند شده است .اگر به تاريخ هم - كه قطعا آنچه را ضبط نكرده بيش از آنى است كه ضبط نموده - مراجعه كنيم خواهيم ديد كه اهل اين شهر از چه بلاهايى كه ديگر شهرها ديده اند مصون مانده اند، آن وقت مى فهميم كه همين امنيت تشريعى مكه چه نعمت بزرگى بوده كه خدا نصيب بندگان خود كرده است .
 
چون اگر قدرى در همين حكم حرمت و امنيت قانونى كه ابراهيم به اذن پروردگارش براى اين شهر تشريع نموده، دقت كنيم، و اعتقادى كه مردم در طول چهارهزار سال به قداست اين بيت عتيق داشته و تا امروز هم دارند ارزيابى كنيم، آن وقت مى فهميم كه چه خيرات و بركات دينى و دنيوى، نصيب مردم آن و نصيب ساير اهل حق كه هواخواه اين شهر و مردم اين شهر بوده و هستند، شده است. اگر به تاريخ هم - كه قطعا آنچه را ضبط نكرده، بيش از آنى است كه ضبط نموده - مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه اهل اين شهر از چه بلاهايى كه ديگر شهرها ديده اند، مصون مانده اند، آن وقت مى فهميم كه همين امنيت تشريعى مكه، چه نعمت بزرگى بوده كه خدا نصيب بندگان خود كرده است.
<span id='link71'><span>
<span id='link71'><span>
==درخواست ابراهيم (ع ) از خدا كه او و فرزندانش را از بت پرستى دور بدارد ==
==درخواست ابراهيم (ع) از خدا، كه او و فرزندانش را از بت پرستى دور بدارد ==
وَ اجْنُبْنى وَ بَنىَّ أَن نَّعْبُدَ الاَصنَامَ رَب إِنهُنَّ أَضلَلْنَ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ ... غَفُورٌ رَّحِيمٌ
«'''وَ اجْنُبْنى وَ بَنىَّ أَن نَّعْبُدَ الاَصنَامَ رَب إِنهُنَّ أَضلَلْنَ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ ... غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
 
وقتى گفته مى شود «'''جنبه '''» و يا «'''اجنبه '''» به اين معنا است كه آن را دور كرد.و درخواست ابراهيم از خداى تعالى كه او را از پرستش بتها دور گرداند، پناهندگى او است به خداى تعالى از شر گمراه كردنى كه او به بتها نسبت داده و گفته است :«'''رب انهن اضللن ....'''» و پر واضح است كه اين دور كردن هر جور و هر وقت كه باشد بالاخره مستلزم اين است كه خداى تعالى در بنده اش به نحوى از انحاء تصرف بكند.چيزى كه هست اين تصرف به آن حد نيست كه بنده را بى اختيار و مجبور سازد و اختيار را از بنده سلب نمايد، چون اگر دور كردن به اين حد باشد ديگر چنين دور بودنى كمالى نيست كه شخصى مثل ابراهيم (عليه السلام ) آن را از خدا مسالت نمايد.
وقتى گفته مى شود «'''جنبه '''» و يا «'''اجنبه '''» به اين معنا است كه آن را دور كرد.و درخواست ابراهيم از خداى تعالى كه او را از پرستش بتها دور گرداند، پناهندگى او است به خداى تعالى از شر گمراه كردنى كه او به بتها نسبت داده و گفته است :«'''رب انهن اضللن ....'''» و پر واضح است كه اين دور كردن هر جور و هر وقت كه باشد بالاخره مستلزم اين است كه خداى تعالى در بنده اش به نحوى از انحاء تصرف بكند.چيزى كه هست اين تصرف به آن حد نيست كه بنده را بى اختيار و مجبور سازد و اختيار را از بنده سلب نمايد، چون اگر دور كردن به اين حد باشد ديگر چنين دور بودنى كمالى نيست كه شخصى مثل ابراهيم (عليه السلام ) آن را از خدا مسالت نمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۰ </center>
۱۷٬۰۰۸

ویرایش