گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۲: خط ۹۲:
<span id='link65'><span>
<span id='link65'><span>


==بيان عدم انطباق سياق آيات اول سوره يس با اين روايات ==
==بيان عدم انطباق سياق آيات اول سوره «يس»، با اين روايات ==
مؤ لف : اين داستان را به اشكال مختلفى روايت كرده اند، در بعضى از آن روايات آمده ، كه : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) وقتى ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد، دشمن او را نديد و خدا كيد و شرشان را از وى دفع كرد.
مؤلف: اين داستان را به اشكال مختلفى روايت كرده اند، در بعضى از آن روايات آمده ، كه: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) وقتى ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد، دشمن او را نديد و خدا كيد و شرشان را از وى دفع كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۰ </center>
و در بعضى ديگرآمده كه آيات اول سوره تا جمله ((فهم لا يومنون (( همه اش درباره اين قصه نازل شده ، و در نتيجه آيه ((انا جعلنا(( تا آخر دو آيه ، رفتار خدا را حكايت مى كند كه با دشمنان آن جناب چه كرد و چگونه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از نظر آنان ناپديد ساخت ، و آيه ((سواء عليهم ...(( پيشگويى از اين است كه : اين چند نفر هرگز ايمان نمى آورند.
و در بعضى ديگرآمده كه آيات اول سوره تا جمله ((فهم لا يومنون (( همه اش درباره اين قصه نازل شده ، و در نتيجه آيه ((انا جعلنا(( تا آخر دو آيه ، رفتار خدا را حكايت مى كند كه با دشمنان آن جناب چه كرد و چگونه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از نظر آنان ناپديد ساخت ، و آيه ((سواء عليهم ...(( پيشگويى از اين است كه : اين چند نفر هرگز ايمان نمى آورند.
ولى خواننده عزيز خودش توجه دارد به اينكه : سياق آيات مورد بحث با اين روايات انطباق ندارد، چون آيات مورد بحث داراى يك سياق و يك نظم هستن د، و حال دو طائفه از مردم را بيان مى كنند: يكى آنهايى كه قول خدا عليه آنان حت مى و ثابت شده ، و در نتيجه ايمان نمى آورند، و يكى ديگر طايفه اى كه پيروى ذكر (قرآن ) مى كنند، و از پروردگارشان به غيب خشيت دارند.
ولى خواننده عزيز خودش توجه دارد به اينكه : سياق آيات مورد بحث با اين روايات انطباق ندارد، چون آيات مورد بحث داراى يك سياق و يك نظم هستن د، و حال دو طائفه از مردم را بيان مى كنند: يكى آنهايى كه قول خدا عليه آنان حت مى و ثابت شده ، و در نتيجه ايمان نمى آورند، و يكى ديگر طايفه اى كه پيروى ذكر (قرآن ) مى كنند، و از پروردگارشان به غيب خشيت دارند.
و اين مضمون چه ارتباطى با قصه هاى مذكور دارد و چگونه مى توان آيه ((لقد حق القول على اكثرهم (( را كه سخن از اكثريت مردم دارد، حمل كرد بر مردم انذار شده ، و آيه ((انا جعلنا فى اعناقهم ...((و آيه ((و جعلنا من بين ايديهم سدا...(( را حمل كرد بر داستان ابوجهل و نزديكان او؟ و آيه سواء عليهم انذرتهم را حمل كرد بر خصوص اين چند نفر، و از همه بالاتر جمله ((و نكتب ما قدموا و اثارهم (( را حمل كرد بر داستان جمعى از انصار در مدينه ، كه روايتش به زودى از نظرت خواهد گذشت ؟ چون حمل هاى مزبور، وحدت نظم و سياق آيات را به هم مى زند.
و اين مضمون چه ارتباطى با قصه هاى مذكور دارد و چگونه مى توان آيه ((لقد حق القول على اكثرهم (( را كه سخن از اكثريت مردم دارد، حمل كرد بر مردم انذار شده ، و آيه ((انا جعلنا فى اعناقهم ...((و آيه ((و جعلنا من بين ايديهم سدا...(( را حمل كرد بر داستان ابوجهل و نزديكان او؟ و آيه سواء عليهم انذرتهم را حمل كرد بر خصوص اين چند نفر، و از همه بالاتر جمله ((و نكتب ما قدموا و اثارهم (( را حمل كرد بر داستان جمعى از انصار در مدينه ، كه روايتش به زودى از نظرت خواهد گذشت ؟ چون حمل هاى مزبور، وحدت نظم و سياق آيات را به هم مى زند.
پس حق مطلب اين است كه : آيات شريفه مورد بحث يك دفعه و با يك نظم و سياق نازل شده ، و در آن ، حال مردم را در هنگام شنيدن دعوت و انذار پيامبر بيان مى كند و مى فرمايد: مردم در برابر دعوت آن جناب دو دسته شدند، و اين منافات ندارد كه داستان ابو جهل و مستور شدن رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) از دشمن مقارن اين آيات اتفاق افتاده باشد.
 
پس حق مطلب اين است كه: آيات شريفه مورد بحث يك دفعه و با يك نظم و سياق نازل شده، و در آن، حال مردم را در هنگام شنيدن دعوت و انذار پيامبر بيان مى كند و مى فرمايد: مردم در برابر دعوت آن جناب دو دسته شدند، و اين منافات ندارد كه داستان ابو جهل و مستور شدن رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم) از دشمن مقارن اين آيات اتفاق افتاده باشد.
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==چند روايت درباره عمل ، در ذيل جمله : و نكتب ما قدموا و آثارهم ==
==چند روايت درباره عمل ، در ذيل جمله : و نكتب ما قدموا و آثارهم ==
و نيز در آن كتاب آمده كه : عبد الرزاق ، ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - بزاز، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، حاكم - وى حديث را صحيح دانسته -، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - همگى از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت : بنو سلمه در محله اى از مدينه منزل داشتند، خواستند از آنجا به نزديكى مسجد كوچ كنند،
و نيز در آن كتاب آمده كه : عبد الرزاق ، ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - بزاز، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، حاكم - وى حديث را صحيح دانسته -، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - همگى از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت : بنو سلمه در محله اى از مدينه منزل داشتند، خواستند از آنجا به نزديكى مسجد كوچ كنند،
۱۶٬۳۳۸

ویرایش