۱۷٬۰۶۹
ویرایش
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
<span id='link54'><span> | <span id='link54'><span> | ||
==بيان موقعيت پيامبر | ==بيان موقعيت پيامبر «ص» نسبت به پروردگار و نسبت به مردم == | ||
قُلْ إِنى لا أَمْلِك لَكمْ ضرًّا وَ لا رَشداً | قُلْ إِنى لا أَمْلِك لَكمْ ضرًّا وَ لا رَشداً | ||
آنچه از سياق آيات كريمه استفاده مى شود اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دستور پروردگار موقعيت خود نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم را بيان كرده ، درباره موقعيتى كه نسبت به خداى تعالى دارد گفته كه من او را مى خوانم و كسى را شريك او نمى دانم ، «'''انما ادعوا ربى و لا اشرك به احدا'''» و درباره موقعيتش نسبت به مردم فرموده : من هم بشرى مثل | |||
آنچه از سياق آيات كريمه استفاده مى شود اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دستور پروردگار موقعيت خود نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم را بيان كرده ، درباره موقعيتى كه نسبت به خداى تعالى دارد گفته كه من او را مى خوانم و كسى را شريك او نمى دانم ، «'''انما ادعوا ربى و لا اشرك به احدا'''» و درباره موقعيتش نسبت به مردم فرموده: من هم بشرى مثل شمايم، و مثل شما مالك رشد و ضرر خودم نيستم ، تا چه رسد به اينكه با اراده خودم به شما ضرر برسانم ، و يا با قدرتى كه دارم شما را به خيرى كه خودم مى خواهم ارشاد كنم ، بلكه من تنها ماءمورى از ناحيه خدا هستم كه شما را دعوت كنم ، و جز امتثال او چاره اى ندارم ، و كسى كه مرا از كيفر خدا پناه دهد سراغ ندارم ، نه تنها من سراغ ندارم بلكه چنين ملجا و پناهى براى مخالفان و عصيانگران او وجود ندارد، نه براى من و نه براى شما، پس شما هم چاره اى جز اطاعت خدا و رسولش نداريد و كسى كه خدا و رسولش را عصيان كند، آتش جهنم را دارد، كه در آن تا ابد جاودانه بسر ببرد، و به زودى يعنى وقتى وعده خدا را ببينيد همه خواهيد فهميد. | |||
و لازمه اين سياق اين است كه مراد از «'''مالكيت ضرر'''»، قدرت بر واقع ساختن ضرر بر مشركين باشد، هر وقت كه بخواهد. و مراد از «'''مالكيت رشد'''»، قدرت بر رساندن نفع به ايشان از راه اصابه واقع باشد. و بنابر اين ، معناى آيه اين مى باشد كه : من ادعا نمى كنم كه مى توانم به شما ضرر و يا نفع برسانم . بعضى گفته اند: مراد از ضرر، «'''غى '''» (گمراهى و خطا) است ، كه در مقابلش رشد را آورده ، و تعبير از «'''غى '''» به ضرر از باب تعبير به مسبب از سبب است . | و لازمه اين سياق اين است كه مراد از «'''مالكيت ضرر'''»، قدرت بر واقع ساختن ضرر بر مشركين باشد، هر وقت كه بخواهد. و مراد از «'''مالكيت رشد'''»، قدرت بر رساندن نفع به ايشان از راه اصابه واقع باشد. و بنابر اين ، معناى آيه اين مى باشد كه : من ادعا نمى كنم كه مى توانم به شما ضرر و يا نفع برسانم . بعضى گفته اند: مراد از ضرر، «'''غى '''» (گمراهى و خطا) است ، كه در مقابلش رشد را آورده ، و تعبير از «'''غى '''» به ضرر از باب تعبير به مسبب از سبب است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۰ </center> | ||
قُلْ إِنى لَن يجِيرَنى مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلا | قُلْ إِنى لَن يجِيرَنى مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلا بَلَاغاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِسالَاتِهِ | ||
فعل «'''يجيرنى '''» از مصدر «'''اجاره '''» است ، كه به معناى دادن جوار (پناه و همسايگى ) است ، و حكم جوار دادن اين است كه جوار دهنده بايد از پناهنده خود حمايت كند، و جلو هر كسى را كه بخواهد به او آسيب رساند بگيرد، و ظاهرا كلمه «'''ملتحد'''» اسم مكان و به معناى محلى باشد كه شخص مورد آسيب خود را به آن محل كنار بكشد، تا از شرى كه متوجه او است ايمان بماند. ولى بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى محل دخول است ، و جمله من دونه متعلق به اين كلمه ، و به منزله قيدى توضيحى براى آن است ، و ضمير در آن به خداى تعالى بر مى گردد، و كلمه «'''بلاغرر الحكم ،صفحه '''» به معناى تبليغ است . | فعل «'''يجيرنى '''» از مصدر «'''اجاره '''» است ، كه به معناى دادن جوار (پناه و همسايگى ) است ، و حكم جوار دادن اين است كه جوار دهنده بايد از پناهنده خود حمايت كند، و جلو هر كسى را كه بخواهد به او آسيب رساند بگيرد، و ظاهرا كلمه «'''ملتحد'''» اسم مكان و به معناى محلى باشد كه شخص مورد آسيب خود را به آن محل كنار بكشد، تا از شرى كه متوجه او است ايمان بماند. ولى بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى محل دخول است ، و جمله من دونه متعلق به اين كلمه ، و به منزله قيدى توضيحى براى آن است ، و ضمير در آن به خداى تعالى بر مى گردد، و كلمه «'''بلاغرر الحكم ،صفحه '''» به معناى تبليغ است . | ||
و استثناى «'''الا بلاغا'''» استثنا از كلمه «'''ملتحدا'''» است ، و جمله «'''من الله '''» متع لق است به مقدر، و تقدير آن «'''كائنا من الله '''» است ، هر چند كه شايد به ذهن برسد كه متعلق به كلمه «'''بلاغا'''» باشد، ولى نمى تواند متعلق به آن باشد، براى اينكه ماده بلاغ اگر بخواهد متعدى شود با حرف «'''عن '''» متعدى مى شود نه با حرف من ، و به همين جهت است كه بعضى از همانهايى كه «'''من الله '''» را متعلق به «'''بلاغا'''» دانسته اند گفته اند: كلمه «'''من '''» در اينجا به معناى «'''عن '''» است ، و معناى جمله به هر حال اين است كه : من تفاوتى با شما ندارم ، به جز تبليغ اسما و صفاتى كه خدا داراى آن است . | و استثناى «'''الا بلاغا'''» استثنا از كلمه «'''ملتحدا'''» است ، و جمله «'''من الله '''» متع لق است به مقدر، و تقدير آن «'''كائنا من الله '''» است ، هر چند كه شايد به ذهن برسد كه متعلق به كلمه «'''بلاغا'''» باشد، ولى نمى تواند متعلق به آن باشد، براى اينكه ماده بلاغ اگر بخواهد متعدى شود با حرف «'''عن '''» متعدى مى شود نه با حرف من ، و به همين جهت است كه بعضى از همانهايى كه «'''من الله '''» را متعلق به «'''بلاغا'''» دانسته اند گفته اند: كلمه «'''من '''» در اينجا به معناى «'''عن '''» است ، و معناى جمله به هر حال اين است كه : من تفاوتى با شما ندارم ، به جز تبليغ اسما و صفاتى كه خدا داراى آن است . | ||
و در باره كلمه «'''و رسالاته '''» بعضى گفته اند: عطف است بر كلمه «'''بلاغا'''»، و تقدير كلام «'''الا بلاغا من اللّه و الا رسالاته '''» است . بعضى ديگر گفته اند: عطف است بر كلمه جلاله «'''الله '''»، و كلمه «'''من '''» به معناى «'''عن '''» است ، و معناى جمله «'''الا بلاغا عن اللّه و عن رسالاته '''» است . | و در باره كلمه «'''و رسالاته '''» بعضى گفته اند: عطف است بر كلمه «'''بلاغا'''»، و تقدير كلام «'''الا بلاغا من اللّه و الا رسالاته '''» است . بعضى ديگر گفته اند: عطف است بر كلمه جلاله «'''الله '''»، و كلمه «'''من '''» به معناى «'''عن '''» است ، و معناى جمله «'''الا بلاغا عن اللّه و عن رسالاته '''» است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۱ </center> | ||
و در باره اينكه كلمه «'''الا'''» بلاغ و رسالات را از چه چيزى استثناء مى كند قولى ديگر هست ، و آن اين است كه : مستثنى منه مفعول جمله «'''لا املك '''» است ، و معناى آيه اين است كه من براى شما نه مالك ضررى هستم و نه رشد، تنها چيزى را كه مالك هستم بلاغ از خدا و رسالات او است . ليكن يك مطلب در آيه هست كه اين توجيه را بعيد مى سازد، و آن اين است كه اگر اينطور بود ديگر نمى بايست جمله «'''لن يجيرنى من اللّه احد...'''» - كه كلامى از نو و استينافى است - بين مستثنى و مستثنى منه فاصله شود، و از اينكه مى بينيم فاصله شده مى فهميم كه مستثنى منه ضرا و رشدا نيست . | و در باره اينكه كلمه «'''الا'''» بلاغ و رسالات را از چه چيزى استثناء مى كند قولى ديگر هست ، و آن اين است كه : مستثنى منه مفعول جمله «'''لا املك '''» است ، و معناى آيه اين است كه من براى شما نه مالك ضررى هستم و نه رشد، تنها چيزى را كه مالك هستم بلاغ از خدا و رسالات او است . ليكن يك مطلب در آيه هست كه اين توجيه را بعيد مى سازد، و آن اين است كه اگر اينطور بود ديگر نمى بايست جمله «'''لن يجيرنى من اللّه احد...'''» - كه كلامى از نو و استينافى است - بين مستثنى و مستثنى منه فاصله شود، و از اينكه مى بينيم فاصله شده مى فهميم كه مستثنى منه ضرا و رشدا نيست . | ||
و معناى دو آيه بنابر آنچه ما گفتيم اين است : بگو احدى نيست كه مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هيچ ملتحد و مكانى كه بتوان به آنجا پناه برد نمى يابم الا تبليغ از او يعنى الا اينكه آنچه دستورم داده امتثال كنم و به شما برسانم و آن دستور اين است كه اسما و صفاتش را براى شما بيان كنم . و الا اينكه رسالتهايى را كه درباره شرايع دين دارد به شما برسانم . | و معناى دو آيه بنابر آنچه ما گفتيم اين است : بگو احدى نيست كه مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هيچ ملتحد و مكانى كه بتوان به آنجا پناه برد نمى يابم الا تبليغ از او يعنى الا اينكه آنچه دستورم داده امتثال كنم و به شما برسانم و آن دستور اين است كه اسما و صفاتش را براى شما بيان كنم . و الا اينكه رسالتهايى را كه درباره شرايع دين دارد به شما برسانم . | ||
وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ | |||
وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً | |||
مفرد آوردن ضمير در «'''له '''» با اينكه عاصيان خدا و رسول يك نفر نيستند به اعتبار لفظ «'''من - كسى كه '''» است همچنان كه جمع آوردن در «'''خالدين '''» به اعتبار معناست و عطف رسول بر خدا در جمله «'''و من يعص اللّه و رسوله '''» بدين جهت بوده كه عصيان رسول هم عصيان خدا است چون رسول چيزى به جز رسالات خدا ندارد و معلوم است كه رد چنين كسى رد بر خداى سبحان است و طاعتش هم طاعت خداى تعالى است همچنان كه در جاى ديگر هم فرمود: «'''من يطع الرسول فقد اطاع الله '''». و مراد از «'''معصيت '''» - به طورى كه سياق آيات سابق شهادت مى دهد - نافرمانى خدا در دستوراتى است كه درباره اصول دين دارد، مانند توحيد و نبوت و معاد و ساير متفرعات آن . | مفرد آوردن ضمير در «'''له '''» با اينكه عاصيان خدا و رسول يك نفر نيستند به اعتبار لفظ «'''من - كسى كه '''» است همچنان كه جمع آوردن در «'''خالدين '''» به اعتبار معناست و عطف رسول بر خدا در جمله «'''و من يعص اللّه و رسوله '''» بدين جهت بوده كه عصيان رسول هم عصيان خدا است چون رسول چيزى به جز رسالات خدا ندارد و معلوم است كه رد چنين كسى رد بر خداى سبحان است و طاعتش هم طاعت خداى تعالى است همچنان كه در جاى ديگر هم فرمود: «'''من يطع الرسول فقد اطاع الله '''». و مراد از «'''معصيت '''» - به طورى كه سياق آيات سابق شهادت مى دهد - نافرمانى خدا در دستوراتى است كه درباره اصول دين دارد، مانند توحيد و نبوت و معاد و ساير متفرعات آن . | ||
بنابر اين ، وعده و تهديد به خلود در آتش كه در آيه آمده ، تنها شامل كفار و منكرين اصول دين مى شود، نه هر عاصى و گنهكار و متخلف از فروع دين ، پس اينكه بعضى ها با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه : هر گنهكارى مخلد در آتش است ، استدلال صحيحى نيست . | بنابر اين ، وعده و تهديد به خلود در آتش كه در آيه آمده ، تنها شامل كفار و منكرين اصول دين مى شود، نه هر عاصى و گنهكار و متخلف از فروع دين ، پس اينكه بعضى ها با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه : هر گنهكارى مخلد در آتش است ، استدلال صحيحى نيست . | ||
و از ظاهر كلام بر مى آيد كه جمله «'''و من يعص الله ...'''» جزو كلام خداى سبحان است ، نه اينكه تتمه كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) باشد. | و از ظاهر كلام بر مى آيد كه جمله «'''و من يعص الله ...'''» جزو كلام خداى سبحان است ، نه اينكه تتمه كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۲ </center> | ||
حَتى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسيَعْلَمُونَ مَنْ أَضعَف نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً | حَتى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسيَعْلَمُونَ مَنْ أَضعَف نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً | ||
كلمه «'''حتى '''» دلالت دارد بر معنايى كه مدخول حتى غايت آن معناست ، و از مدخول حتى يعنى جمله «'''اذا راوا...'''» به دست مى آيد كه مشركين در صدد استضعاف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بودند، و ياوران آن جناب - يعنى مؤ منين - را ضعيف مى شمردند، و عدد آنها را اندك مى دانستند، پس اين كلام دلالت دارد بر معنايى كه از كلام حذف شده ، و كلام غايت آن را بيان مى كند، مثلا چنين بوده كه «'''كفار همواره تو را استضعاف مى كردند و يارانت را ضعيف و اندك مى شمردند و مى شمردند، تا اينكه عذاب خدا را ديدند...'''». | كلمه «'''حتى '''» دلالت دارد بر معنايى كه مدخول حتى غايت آن معناست ، و از مدخول حتى يعنى جمله «'''اذا راوا...'''» به دست مى آيد كه مشركين در صدد استضعاف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بودند، و ياوران آن جناب - يعنى مؤ منين - را ضعيف مى شمردند، و عدد آنها را اندك مى دانستند، پس اين كلام دلالت دارد بر معنايى كه از كلام حذف شده ، و كلام غايت آن را بيان مى كند، مثلا چنين بوده كه «'''كفار همواره تو را استضعاف مى كردند و يارانت را ضعيف و اندك مى شمردند و مى شمردند، تا اينكه عذاب خدا را ديدند...'''». | ||
و منظور از جمله «'''آنچه وعده داده شده اند'''» آتش جهنم است ، چون عذاب موعود در آيه همان است ، و آيه شريفه جزو كلام خداى تعالى و خطابى است كه به رسول گرامى خود كرده ، و اگر جزو كلام رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود، با در نظر گرفتن اينكه در اول آيه فرمود: «'''قل - بگو'''» بايد فرموده باشد «'''حتى اذا رايتم ما توعدون فستعلمون ... - تا روزى كه شما مشركين وعده خدا را ببينيد آن وقت مى فهميد....'''» | و منظور از جمله «'''آنچه وعده داده شده اند'''» آتش جهنم است ، چون عذاب موعود در آيه همان است ، و آيه شريفه جزو كلام خداى تعالى و خطابى است كه به رسول گرامى خود كرده ، و اگر جزو كلام رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود، با در نظر گرفتن اينكه در اول آيه فرمود: «'''قل - بگو'''» بايد فرموده باشد «'''حتى اذا رايتم ما توعدون فستعلمون ... - تا روزى كه شما مشركين وعده خدا را ببينيد آن وقت مى فهميد....'''» | ||
قُلْ إِنْ أَدْرِى أَ قَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يجْعَلُ لَهُ رَبى أَمَداً | قُلْ إِنْ أَدْرِى أَ قَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يجْعَلُ لَهُ رَبى أَمَداً | ||
كلمه «'''امد'''» به معناى غايت است ، و آيه شريفه به منزله پيش گيرى از يك توهمى است كه حال مشركين اقتضاى آن را دارد، گويا وقتى تهديد را شنيده اند پرسيده اند: اين تهديد چه روزى به وقوع مى پيوندد؟ در پاسخ به ايشان فرموده : بگو من نمى دانم نزديك است يا دور... | كلمه «'''امد'''» به معناى غايت است ، و آيه شريفه به منزله پيش گيرى از يك توهمى است كه حال مشركين اقتضاى آن را دارد، گويا وقتى تهديد را شنيده اند پرسيده اند: اين تهديد چه روزى به وقوع مى پيوندد؟ در پاسخ به ايشان فرموده : بگو من نمى دانم نزديك است يا دور... | ||
يعنى احدى را بر غيب خود اظهار نمى كند، و اظهار كسى بر هر چيز به معناى آن است كه او را در رسيدن به آن چيز كمك كنى و او را بر آن مسلط سازى . مى فرمايد: من كسى را براى احاطه به غيب خودم كمك نمى | عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً | ||
بر غيب خود مسلط نمى سازم . و كلمه «'''عالم الغيب '''» خبرى است براى مبتدايى كه حذف شده ، و تقدير كلام هو عالم الغيب است ، و مفاد كلمه به كمك سياق اين است كه مى خواهد بفهماند علم غيب مختص به خداى تعالى است ، و علم او ظاهر و باطن سراسر عالم را فرا گرفته ، و به همين جهت براى نوبت دوم غيب را به خودش نسبت داد و فرمود: كسى را بر غيب خود مسلط نمى كند، و نفرمود: كسى را بر آن مسلط نمى كند تا اختصاص را برساند، وگرنه نمى رسانيد. | |||
يعنى احدى را بر غيب خود اظهار نمى كند، و اظهار كسى بر هر چيز به معناى آن است كه او را در رسيدن به آن چيز كمك كنى و او را بر آن مسلط سازى . مى فرمايد: من كسى را براى احاطه به غيب خودم كمك نمى كنم، و بر غيب خود مسلط نمى سازم . و كلمه «'''عالم الغيب '''» خبرى است براى مبتدايى كه حذف شده ، و تقدير كلام هو عالم الغيب است ، و مفاد كلمه به كمك سياق اين است كه مى خواهد بفهماند علم غيب مختص به خداى تعالى است ، و علم او ظاهر و باطن سراسر عالم را فرا گرفته ، و به همين جهت براى نوبت دوم غيب را به خودش نسبت داد و فرمود: كسى را بر غيب خود مسلط نمى كند، و نفرمود: كسى را بر آن مسلط نمى كند تا اختصاص را برساند، وگرنه نمى رسانيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۸۳ </center> | ||
و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى عالم به تمامى غيب ها است ، آن هم به علمى كه اختصاص به خودش دارد، پس هيچ كس از مردم را به غيب خود كه مختص به خودش مى باشد آگاه نمى كند، در نتيجه مفاد آيه سلب كلى است . هر چند بعضى از مفسرين اصرار ورزيده اند در اينكه مفاد آن سلب جزئى است ، و مى خواهد بفرمايد خداى تعالى تمامى غيب خود را در اختيار كسى قرار نمى دهد. و مويد گفتار ما ظاهر سياق آياتى است كه به زودى مى آيد. | و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى عالم به تمامى غيب ها است ، آن هم به علمى كه اختصاص به خودش دارد، پس هيچ كس از مردم را به غيب خود كه مختص به خودش مى باشد آگاه نمى كند، در نتيجه مفاد آيه سلب كلى است . هر چند بعضى از مفسرين اصرار ورزيده اند در اينكه مفاد آن سلب جزئى است ، و مى خواهد بفرمايد خداى تعالى تمامى غيب خود را در اختيار كسى قرار نمى دهد. و مويد گفتار ما ظاهر سياق آياتى است كه به زودى مى آيد. |
ویرایش