الفلق ١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link471 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link471 | آيات ۱ - ۵ سوره فلق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link472 | معنى | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link472 | معنى «فلق» در «قل أعوذ بربّ الفلق» و مفاد «و من شرّ ما خلق»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link473 | ذكر خصوص | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۹#link473 | ذكر خصوص شرّ شبانگاه، شرّ ساحران و شرّ حاسد بعد از ذكر «من شرّ ما خلق»، ازباب اهتمام به اين سه شرط است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link474 | چند روايت حاكى از نزول | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link474 | چند روايت حاكى از نزول «معوّذتين» بعد از بيمار شدن پيامير (صلى الله عليه و آله) بر اثر سحر يك يهودى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link475 | نظر ابن مسعود داثر بر | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link475 | نظر ابن مسعود داثر بر اين كه «معوّذتين» جزء قرآن نيست، ردّ اين نظر و بيان اين كه تواتر قطعى بر اين كه اين دو سوره جزء قرآنند، وجود دارد ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link476 | چند روايت درباره مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵۰#link476 | چند روايت درباره مراد از «فلق» و درباره آثار حسد]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۲۸ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۲
کپی متن آیه |
---|
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقِ |
ترجمه
سوره الفلق | آیه ١ | الفلق ٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعُوذُ»: پناه میبرم. متوسّل میگردم. «الْفَلَقِ»: سپیده دم. صبح. از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، پرده سیاه شب میشکافد، این واژه به معنی طلوع صبح به کار رفته است. بعضی آن را به معنی خلق، یعنی همه آفریدگان جهان دانستهاند. چرا که با آفرینش هستی پرده عدم شکافته شده است و نور وجود آشکار گردیده است، و هر روز و هر ساعت هم با آفرینش و پیدایش هر موجودی پرده نیستی شکافته میشود و سیمای هستی سر به در میآورد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: دختران لبید بن اعصم یهودى سحر و جادو مى کردند و آن را در یازده گره مى بستند سپس این دو سوره(فلق و ناس) نازل گردید و این دو سوره را رسول خدا صلى الله علیه و آله به حسنین علیهماالسلام تعوید میفرمود.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۵ سوره فلق
- معنى «فلق» در «قل أعوذ بربّ الفلق» و مفاد «و من شرّ ما خلق»
- ذكر خصوص شرّ شبانگاه، شرّ ساحران و شرّ حاسد بعد از ذكر «من شرّ ما خلق»، ازباب اهتمام به اين سه شرط است
- چند روايت حاكى از نزول «معوّذتين» بعد از بيمار شدن پيامير (صلى الله عليه و آله) بر اثر سحر يك يهودى
- نظر ابن مسعود داثر بر اين كه «معوّذتين» جزء قرآن نيست، ردّ اين نظر و بيان اين كه تواتر قطعى بر اين كه اين دو سوره جزء قرآنند، وجود دارد
- چند روايت درباره مراد از «فلق» و درباره آثار حسد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريدههايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسونگرانى كه در گرهها مىدمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.
نکته ها
كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:
«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى» «2»
مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مىآورد. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»
شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مىكنند، لذا به خدا پناه مىبريم از شرورى كه در شب واقع مىشود.
«1». انعام، 96.
«2». انعام، 95.
«3». اسراء، 78.
جلد 10 - صفحه 645
«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظير تاريكىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاريكىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبليغات سوء، جوسازىها، سخن چينىها، جاسوسىها و شايعهپراكنىها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مىدمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مىكنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»
با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مىشود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»
«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مىترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مىفرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مىفرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال
«1». بقره، 102.
«2». سجده، 7.
«3». انسان، 10.
«4». انسان، 11.
جلد 10 - صفحه 646
جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟
مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مىشوند و زاويهاى ديگر خير. چنانكه مولوى مىگويد:
زهر مار، آن مار را باشد حيات
ليك آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مىگويد:
گندمى را زير خاك انداختند
پس ز خاكش خوشهها برساختند
بار ديگر كوفتندش ز آسيا
قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زير دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون كه محو عشق گشت
يُعجب الزّراع آمد بعد كشت
قرآن سفارش مىكند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسيار از تلخىها، استعدادهاى ما را شكوفا مىكند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»
سخن و يا حركتى كه روابط و دوستىهاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.
«2». نساء، 19.
«3». اعراف، 94.
«4». آل عمران، 113.
جلد 10 - صفحه 647
در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاريكىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اينكه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مىكنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مىبريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبريم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مىخوانيم: حسادت ايمان را مىخورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»
«1». نحل، 98.
«2». كافى، ج 2، ص 306.
جلد 10 - صفحه 648
آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مىفرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.
حسادت در ميان تمام شرور، برجستهترين شرّ است. زيرا حسود نقشهها مىكشد و حيلهها مىكند و مرتكب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مىگيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمىكند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مىكند.
قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مىكند ولى در باطن كينه و بغض دارد.
منشأحسادت چيست؟
«1». نهجالبلاغه، حكمت 493.
«2». كافى، ج 8، ص 7.
«3». تغابن، 6.
«4». غررالحكم.
جلد 10 - صفحه 649
گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مىانگيزد.
گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مىپندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مىورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مىشود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»
روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مىخواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك ...
براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:
دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نيز نعمتهايى داريم كه ديگران ندارند.
نعمتها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.
آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.
بدانيم كه حسادت ما بىنتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بندهى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىكند و فقط خودمان را رنج مىدهيم.
پیام ها
1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»
2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ
«1». بقره، 109.
«2». ص، 35.
جلد 10 - صفحه 650
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مىزنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفلها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»
5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمىگيرد.)
6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئههاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ ... شَرِّ حاسِدٍ
7- دشمن آنقدر مىدمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)
8- با وسوسهها عقايد سست مىشود و حرف اثر مىكند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ
10- زمينهها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 652
سوره ناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1»
«1» ثواب الاعمال، چ حيدرى 1391- ص 158- 157.
جلد 14 - صفحه 390
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ: بگو اى پيغمبر (خطاب به آن حضرت و مراد امت است) پناه مىبرم به پروردگار صبح و مدبّر او. نزد بعضى فلق چاهى است در جهنم. «1» مروى است يكى از اصحاب حضرت به شام رفت و خانههاى اهل ذمّه را ديد كه مزين و منقّش بود و ايشان در نهايت سعه رزق و مترف به انواع نعم و مشغول لهو و لعب و الحان [بودند.] گفت: «لا ابالى من ورائهم الفلق» چه مىشود مرا كه آيا در پس ايشان نيست فلق؟ پرسيدند فلق چيست؟ گفت: درى است در جهنم. چون آن را بگشايند، همه اهل جهنم از شدّت حرارت آن به فرياد آيند. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح
از شرّ آنچه آفريده است
و از شرّ شب تاريك چون در آيد
و از شرّ دمندگان در گرهها
و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.
تفسير
خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خواندهاند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّقترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفتهاند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّهاى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيهاى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرمودهاند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى
جلد 5 صفحه 456
شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گرهها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نمودهاند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفتهاند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پستترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.
جلد 5 صفحه 457
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
قُل أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ «1»
خطاب اگر چه به پيغمبر است ولي تكليف متوجه بجميع مكلفين است، و اعاذه پناه بردن است بكسي از ترس شرّ هر ذي شرّي انسان باشد يا شيطان يا حيوانات موذيه يا خطرات و بليات و مصائب پناه ببرد بخداي متعال خداوند او را پناه ميدهد و از شرور او را مصون و محفوظ ميگرداند. و پناه بردن بمجرد قول نيست که بگويد:
اعوذ باللّه بايد رو بخدا رفت و توجه باو نمود مثل اينكه اگر كسي سگ درنده باو حمله كرد بگويد: من پناه بردم بقلعه يا خانه كدخدا و نرود از شرّ آن سگ محفوظ
جلد 18 - صفحه 269
نميماند بايد داخل قلعه يا خانه بشود تا محفوظ بماند. و فلق در لغت عرب بمعني شكاف وسيع است ميگويي: فلق رأسه بالسيف شكاف برداشت به شمشير شكاف وسيعي، و اطلاق بر سفيده صبح هم ميشود که جدايي مياندازد بين ظلمت شب و روشنايي روز.
و از علي بن ابراهيم است که: فلق جبي است در جهنم يتعوذ اهل النار من شدة حره از خدا سؤال كرد اجازه بفرمايد يك نفس بكشد اجازه داد يك نفس كشيد جهنم مملو از آتش شد و در اينکه جب صندوقي است که تابوت باشد و در آن شش نفر از اولين و شش نفر از آخرين هستند شش نفر اولين پسر آدم که برادرش را كشت و نمرود که ابراهيم را در آتش انداخت و فرعون و سامري که عجل درست كرد و آنكه يهود را يهودي كرد و آنكه نصاري را نصراني كند و شش نفر آخرين اولي و دومي و سومي و معاويه و پسر مرادي قاتل امير المؤمنين و صاحب خوارج و قريب بهمين مفاد از امير المؤمنين و از حضرت صادق عليهما السلام روايت شده با اختلاف جزئي در خصوصيات و مصاديق
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- پناه میبرم به پروردگار سپیده دم! در نخستین آیه به شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان یک الگو و پیشوا چنین دستور میدهد: «بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح» که دل سیاهی شب را میشکافد (قل اعوذ برب الفلق).
نکات آیه
۱ - خداوند، به پیامبر(ص) فرمان داد که خود را در پناه او قرار دهد. (قل أعوذ بربّ الفلق)
۲ - لزوم به زبان جارى کردن استعاذه به خداوند (قل) فعل «قل» گرچه امر به رسول اکرم(ص) است; ولى وجود آن در قرآن، قرینه تعمیم بر دیگران است. این گونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است; بدین صورت که خطاب به فرد معین و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است.
۳ - خداوند، تدبیرکننده صبحدم و صاحب اختیار طلوع فجر است. (بربّ الفلق) «فلق»، به معناى صبح یا فجر است (قاموس). تناسب این کلمه با معناى «فَلْق» (شکافتن)، از این جهت است که طلوع فجر، تاریکى را مى شکافد.
۴ - اشتقاق مخلوقات از یکدیگر، جلوه ربوبیت خداوند بر آنان است. (بربّ الفلق) از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسان العرب). اطلاق این وصف بر آنها، به خاطر این است که «شقّه شدن» و «شکافتن»، در پیدایش آنها نقشى اساسى دارد.
۵ - توصیف خداوند به «تدبیرکننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند (قل أعوذ بربّ الفلق)
۶ - خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پیامبر(ص) (قل أعوذ بربّ الفلق)
۷ - پیامبر(ص)، در معرض آسیب و خطر و نیازمند امداد الهى (قل أعوذ بربّ الفلق)
۸ - خداوند، بر حفاظت انسان ها از خطرها و آسیب ها توانا است. (قل أعوذ بربّ الفلق)
۹ - برطرف شدن تاریکى با طلوع سپیده دم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند (بربّ الفلق)
۱۰ - برطرف شدن تاریکى شب و شکافتن آن با طلوع صبحدم به تدبیر خداوند، دلیل توانمندى او بر نجات انسان ها از حوادث خطرناک (قل أعوذ بربّ الفلق)
۱۱ - توجّه به ربوبیت خداوند و حاکمیت تدبیر او بر نظام هستى، برانگیزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمینان بخش و دلگرم سازنده پناهندگان است. (قل أعوذ بربّ الفلق)
روایات و احادیث
۱۲ - «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسول اللّه(ص) اقرء «قل أعوذ بربّ الفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم;[۲] عُقْبة بن عامر گوید: رسول خدا(ص) به من فرمود: [سوره] «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مى دانى فلق چیست؟ [آن ]درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مى گردد».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: مدبر آفرینش ۱۱
- استعاذه: آداب استعاذه ۲، ۵; الفاظ استعاذه ۶; تلفظ استعاذه ۲; عوامل استعاذه به خدا ۱۱
- اطمینان: زمینه اطمینان ۱۱
- انسان: منشأ نجات انسان ۱۰
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۱
- جهنم: فلق از درهاى جهنم ۱۲
- خدا: اختیارات خدا ۳; اطمینان پناهندگان به خدا ۱۱; اوامر خدا ۱; تدبیر خدا ۳، ۵، ۱۰; تعالیم خدا ۶; دلایل قدرت خدا ۱۰; قدرت خدا ۸; مالکیت خدا ۳; نجات بخشى خدا ۸، ۱۰; نشانه هاى ربوبیت خدا ۴
- ذکر: آثار ذکر تدبیر خدا ۱۱; آثار ذکر حاکمیت خدا ۱۱; آثار ذکر ربوبیت خدا ۱۱
- صبحگاهان: مدبر صبحگاهان ۳، ۵
- فجر: مالک طلوع فجر ۳; مدبر طلوع فجر ۱۰
- فلق: مراد از فلق ۱۲
- محمد(ص): استعاذه محمد(ص) ۱، ۶; زمینه آسیب پذیرى محمد(ص) ۷; معلم محمد(ص) ۶; نیازهاى معنوى محمد(ص) ۷
- موجودات: اشتقاق موجودات ۴; روابط موجودات ۴
- نعمت: مراتب نعمت ۹; نعمت بزرگ ۹; نعمت طلوع فجر ۹
- نیازها: نیاز به امدادهاى خدا ۷
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان موضوع جادوگرى دختران لبید را براى رسول خدا صلی الله علیه و آله و بیمار شدن پیامبر را از اثر آن جادو نیز بیرون آورده شدن جادوى مزبور به توسط على و زبیر از ته چاه آن هم به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که عده اى از مفسرین عامه و خاصه آن را متذکر شده اند به کلى تکذیب مینماید و چنین استدلال کند و گوید: وقتى که در قرآن طى آیه «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً؛ ستمکاران گفتند که پیروى نمى کنند جز مرد سحرزده شده را» شخص سحرزده شده و یا کسى که تحت تأثیر مبتلیات جادو و سحر قرار بگیرد. مورد مذمت واقع بشود چگونه بتوانیم باور کنیم که پیامبر اسلام تحت تأثیر جادو قرار گیرد و بالنتیجه بیمار شود بنابراین چنین گفتارى نمى تواند درست باشد (و البته نظریة صاحب مجمع البیان بسیار درست و منطقى است). بیهقى از علماء عامه در کتاب دلائل النبوة و نیز ابونعیم یکى دیگر از علماء عامه در کتاب الدلائل از ربیع بن انس و او از انس بن مالک موضوع سحر و جادو را درباره پیامبر روایت کرده اند، (و چنان که گفته شده این قبیل احادیث و اخبار خواه از ناحیة خاصه و خواه از عامه باشد چون برخلاف آیات قرآن است مورد قبول نمى تواند قرار بگیرد).
- ↑ الدرالمنثور، ج ۸ ، ص ۶۸۸ .