روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۷۷: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۲ ش ۹۷۷ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۷۷ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۰
آدرس:
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن جميل بن صالح عن سدير قال :
الکافی جلد ۲ ش ۹۷۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۷۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۱۲۹
از سدير، گويد: مردى از امام صادق (ع) پرسيد از تفسير قول خدا عز و جل (۱۹ سوره سباء): «گفتند پروردگارا دورى انداز ميانه سفرهاى ما و به خود ستم كردند»- الآية- فرمود: اينان مردمى بودند كه دههاى پيوسته داشتند، هر كدام به ديگرى چشمرس بود، داراى جويهاى روان و اموال فراوان و نمايان بودند و به نعمتهاى خدا عز و جل ناسپاسى كردند و آن عافيتى كه خداوند بدانها داده بود ديگرگون ساختند و خدا هم آن نعمتى كه داشتند ديگرگون ساخت «و به راستى كه خدا ديگرگون نسازد آنچه را مردمى دارند تا آنها خود را دگرگونه نمايند»، خدا سيلاب عَرِم را بر آنها روانه كرد و دِههاى آنها را غرقه نمود و خانمان آنها را ويران كرد و اموال آنها را برد و به جاى باغهاى آنها «دو باغ گذاشت كه درختهاى خار و گز داشتند و اندكى هم درخت سِدر در آنها بود» سپس خدا فرموده است: «آنها را سزا داديم بدان چه ناسپاسى كردند و كفر ورزيدند و آيا مجازات كنيم جز ناسپاس را؟».
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۷۵
مردى از امام صادق عليه السّلام اين قول خداى عز و جل را پرسيد: «گفتند: پروردگارا! بين سفرهاى ما دورىانداز و آنها بخود ستم كردند ... ۱۸ سوره ۳۴» حضرت فرمود: آنها مردمى بودند داراى آباديهاى بهم پيوسته و در چشمرس يك ديگر با نهرهاى جارى و اموال بسيار و نمايان، سپس نعمتهاى خداى عز و جل را ناسپاسى كردند و عافيت خدا را نسبت بخود دگرگون ساختند، خدا هم نعمت آنها را دگرگون ساخت و همانا خدا آنچه را مردمى دارند دگرگون نسازد تا آنها خود را دگرگون كنند» خدا بر آنها سيل عزم «۱» فرستاد تا آباديهاشان را غرقه نمود و ديارشان را خراب كرد و اموالشان را برد، و باغهاى (سر سبز و پرميوه) آنها را بدو باغ از درخت تلخ و شوره گز و اندكى سدر (يعنى درختان بىميوه خود رو كه پس از خشك شدن سيل روئيده بود) تبديل كرد، سپس خداى عز و جل فرمايد: «ناسپاسى آنها را چنين كيفر داديم، مگر ما جز ناسپاس را كيفر دهيم ۱۶ سوره ۳۴».
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۵۹
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابنمحبوب، از جميل بن صالح، از سدير روايت كرده است كه گفت: مردى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كرد از قول خداى عز و جل: «فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» «۱». راوى مىگويد كه: پس امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «اين جماعت، گروهى بودند كه ايشان را دهى چند بود به هم پيوسته، كه اهل آنها به يكديگر نظر مىكردند و همديگر را مىديدند، و نهرهاى روان و مالهاى نمايان داشتند. پس نعمتهاى خداى عز و جل را كفران كردند و ناسپاسى نمودند، و آنچه را كه با ايشان و در نفسهاى ايشان بود از عافيت خدا، تغيير دادند؛ پس خدا تغيير داد، آنچه را كه با ايشان بود از نعمت و عافيت. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» «۲»؛ يعنى: «به درستى كه خدا تغيير نمىدهد آنچه را كه با گروهى باشد از عافيت و نعمت، تا آنكه آن گروه تغيير دهند آنچه را كه در نفسهاى ايشان است؛ يعنى بدل كنند احوال جميله را به اخلاق رذيله، و زبان را از ذكر او و دل را از ياد او بگردانند»؛ پس خدا سيل عَرِم را به سوى ايشان فرستاد «۳»؛ پس دههاى ايشان را غرق كرد و خانههاى ايشان را خراب نمود و مالهاى ايشان را برد، و بدل داد ايشان را به جاى باغهاى ايشان، دو __________________________________________________
(۱). سبأ، ۱۹. تا آخر آيه كه ترجمه آن اين است كه: «گفتند قوم سبا، اى پروردگار ما! دورى افكن ميان منازل سفرهاى ما؛ يعنى بيابانها را پديد آور از منزلى تا منزل ديگر، كه مردم بى زاد و راحله سفر نتوانند كرد، و ستم كردند بر نفسهاى خويش به اين دعا، به جهت كفران نعمت؛ پس گردانيديم ايشان را سخنان، كه مردمان بعد از ايشان به تعجّب باز گويند و از حال ايشان تعجّب كنند، كه از آبادانى به خرابى ميل نمودند، و يا از روى ضربالمثل باز گويند كه: تفرّقوا ايادى سبأ، و پراكنده ساختيم ايشان را هر پراكنده ساختنى؛ يعنى به غايت پراكندگى، تا آنكه يكى از ايشان در مارب نماندند و هر يك به جايى رفتند. به درستى كه در آنچه ذكر كرديم از قصّه قوم سبا، هر آينه نشانهها و پندها است از براى هر صبركننده سپاسگوينده، كه بر محنتها صابر و بر نعمتها شاكر باشد». (مترجم) (۲). رعد، ۱۱. (۳). و عرم- به فتح عين و كسر راء اسطلخ [/ استخر]، آبگير است كه اهل سبأ به سنگ و قير بندان كرده بودند و بندآب، و بعضى گفتهاند كه: بندى محكم و سخت و استوار كه بلقيس ساخته بود، و بعضى گفتهاند كه: عرم، كور موشى است كه آن بند را سوراخ كرد، و بعضى گفتهاند كه: نام وادى است، و بعضى گفتهاند كه: باران سخت است. (مترجم)
باغ كه خداوندان خوردنى و ميوهاى بودند بدمزه كه اراك است، (و گويند: درخت خار دار كه ميوه تلخ داشت، و خداوندان درخت شوره گز)، و چيزى از درخت كُنار اندك بودند (يعنى در آن شوره گزها، اندك ميوهاى كُنار قرار داديم، تا ياد كنند از آن ميوههاى فوت شده). بعد از آن فرموده است كه: «ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ» «۱»؛ يعنى: اين عذاب عاجل، پاداش داديم ايشان را، به سبب آنكه كفرانِ نعمت ورزيده، بر رسولان ما كافر شدند، و آيا جزا نمىدهم، مگر كفور را؟» «۲». __________________________________________________
(۱). سبأ، ۱۷. (۲). و حضرت، اين كلام را بر سبيل اقتباس از آيه سوره سبأ ذكر فرموده، و نظم آيه اين است كه: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ». و از حديث ظاهر مىشود كه اين آيه بعد از آيه پيش باشد، و در قرآن، پيش از آن است؛ زيرا كه بعد از تتمّه آيهاى كه در آخر حديث مذكور مىشود، مذكور است كه: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ» تا آخر آيه. و آنچه كلينى عليهم السلام ذكر فرموده بود، فاء نداشت، و در قرآن، «فقالوا» است. و حضرت بعد از ذكر مقتبس مىفرمايد كه: بعد از آن فرموده است كه: «ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ»؛ يعنى: «اين عذاب عاجل، پاداش داديم ايشان را، به سبب آنكه كفران نعمت ورزيده، بر رسولان ما كافر شدند، و آيا عتاب كرده مىشود؛ يعنى عتاب نمىشود به مثل آنچه مذكور شد، مگر ناسپاس كه در ناسپاسى به نهايت رسيده باشد؟» و اين ترجمه، بنابر قرائت يجازى- با ياء و فتح زاى آن و رفع راء كفور- است. و بنا بر قرائت ديگر كه نجازى- با نون و كسر زاى آن و نصب راء كفور- است، معنى اين مىشود كه: جزا نمىدهم، مگر كفور را. (مترجم)
شرح
آیات مرتبط (بر اساس موضوع)
احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)
- الکافی جلد ۲ ش ۹۷۷ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)