النجم ٤٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]]
خط ۴۰: خط ۴۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link260 | آيه ۴۲-۴۹]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link260 | آيه ۴۲-۴۹]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link261 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link261 | آيه و ترجمه]]
خط ۴۸: خط ۵۱:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link265 | ۲ - شگفتيهاى ستاره شعرى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link265 | ۲ - شگفتيهاى ستاره شعرى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link266 | ۳ - حديث پرمعنائى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link266 | ۳ - حديث پرمعنائى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ «48» وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ «49»
و اوست كه بى‌نياز كند و نيازمند سازد. و اوست پروردگار (ستاره) شِعرى‌.
جلد 9 - صفحه 337
===نکته ها===
«أَغْنى‌» از «غنى» به معناى بى‌نيازى و «أَقْنى‌» از «قنيه» به معناى ذخيره ثروت است. «1»
البتّه بعضى آن را به معنى فقير كردن گرفته‌اند. «2»
حضرت على عليه السلام در تفسير آيه‌ «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌» فرمود: خداوند هم بى‌نياز مى‌كند و هم انسان را به همان درآمد خشنود مى‌كند. «3»
«شعرى» نام ستاره‌اى است كه معبود گروهى بوده كه خيال مى‌كردند اين ستاره در فقر و غناى آنان تأثيرگذار است. قرآن مى‌فرمايد: آن ستاره، مربوب و تحت امر خداست نه مؤثّر در زندگى شما.
البتّه بعضى شِعرى‌ را نام بتى دانسته‌اند. «4»
زوجيّت، رمز بقاى هستى است، اگر زوجيّت را برداريم، زندگى سرد و بى‌رمق شده و به بن‌بست خواهد رسيد.
===پیام ها===
1- قانون زوجيّت را خداوند در نظام آفرينش قرار داده است، نه آنكه امرى قراردادى ميان افراد بشر باشد. «أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»
2- پياده كردن طرح‌هاى متضاد روى يك عنصر مادى، نشانه قدرت و ربوبيّت خداست. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌، أَماتَ وَ أَحْيا، الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»
3- آفرينش نر و ماده، هم از عجايب و شگفتى‌هاست و هم از ضروريات زندگى.
«الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»
4- زن و مرد، در عنصر اوليه آفرينش همگونند. «مِنْ نُطْفَةٍ»
5- خدايى كه از قطره‌اى آب، موجودى جاندار مى‌سازد، مى‌تواند از ذرات مرده خاك، آنها را دوباره زنده كند. «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»
----
«1». مفردات راغب.
«2». قاموس قرآن.
«3». تفسير قمى.
«4». تفسير نمونه.
جلد 9 - صفحه 338
6- زنده كردن مردگان و برپايى قيامت، بر خدا لازم است. «أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»
7- هم اصل خلقت از اوست، «خَلَقَ» هم تنوّع خلقت. «الزَّوْجَيْنِ» هم مايه خلقت را آفريد، «نُطْفَةٍ» هم آفرينش او تكرار و استمرار دارد. «النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌» و هم تدبير امروز و فرداى آفريده‌ها به دست اوست. «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»
8- بى نيازى را از او بخواهيم نه از ديگران. «هُوَ أَغْنى‌»
9- اكنون كه نياز و بى‌نيازى به دست اوست، بخل و غرور و نيازخواهى از غير او چرا؟ «هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»
10- تدبير خدا، هم بر نطفه در رحم است، هم بر ستاره در آسمان. نُطْفَةٍ ... رَبُّ الشِّعْرى‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49)
وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌: و بدرستى كه او است آفريدگار ستاره شعرا. بيان بطلان كسانى كه آن را معبود خود ساخته به اعتبار اينكه مخالف جميع نجوم است، زيرا آن از روى طول سير مى‌كند و كواكب ديگر بر سبيل عرض. خلاصه كلام آنكه شعرا مربوب و مخلوق و مملوك او سبحانه است، و هر چه مخلوق و مملوك او باشد چگونه لياقت الوهيت داشته باشد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه‌
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌
از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌
اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌
نزديك شد نزديك شونده‌
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مى‌خنديد و نمى‌گرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌
----
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
----
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌
----
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
----
جلد 5 صفحه 98
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّه‌ُ هُوَ رَب‌ُّ الشِّعري‌ (49)
شعري‌ ستاره‌ايست‌ ‌که‌ ‌در‌ آخر شب‌ ظاهر مي‌شود ‌بعد‌ ‌از‌ ستاره جوزي‌ و بسياري‌ ‌از‌ مشركين‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌پرستيدند ‌خدا‌ مي‌فرمايد: ‌که‌ پروردگار شعري‌ ‌را‌ ‌به‌ پرستيد شعري‌ مخلوق‌ ‌او‌ ‌است‌ و خداوند رب‌ّ الشعرا ‌است‌.
وَ أَنَّه‌ُ هُوَ رَب‌ُّ الشِّعري‌
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 49)- سر انجام در این آیه می‌فرماید: آیا انسان نمی‌داند که در کتب پیشین آمده «که اوست پروردگار ستاره شعرا»؟! (وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْری).
تکیه بر خصوص «ستاره شعرا»- علاوه بر این که این ستاره درخشنده‌ترین ستارگان آسمان است که معمولا به هنگام سحر در کنار صورت فلکی «جوزا» در آسمان ظاهر می‌شود و کاملا جلب توجه می‌کند- به خاطر این است که گروهی از مشرکان عرب آن را می‌پرستیدند، قرآن می‌گوید: چرا شعرا را می‌پرستید؟ آفریدگار و پروردگار آن را بپرستید.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۷


ترجمه

و اینکه اوست پروردگار ستاره «شعرا»!

|و هم اوست پروردگار ستاره‌ى شعرى (كه او را مى‌پرستيدند)
و هم اوست پروردگار ستاره «شِعرى».
و هم اوست آفریننده ستاره شعری (پس آفریننده را پرستید نه ستاره را).
و او پروردگار [ستاره] شِعری است،
و اوست پرردگار ستاره شِعرى.
و اوست که پروردگار شعری است‌
و اوست خداوند شعرى.
و این که او است خداوندگار ستاره شِعری.
و هم اوست که پروردگار (ستاره‌ی) «شعری‌» است.
و آنکه او است پروردگار شعری (ستاره است)


النجم ٤٨ آیه ٤٩ النجم ٥٠
سوره : سوره النجم
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الشِّعْری»: نام ستاره‌ای است که گروهی از مشرکان عرب آن را می‌پرستیدند. قرآن می‌فرماید: چرا شعری را می‌پرستید، آفریدگار آن را بپرستید.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ «48» وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ «49»

و اوست كه بى‌نياز كند و نيازمند سازد. و اوست پروردگار (ستاره) شِعرى‌.

جلد 9 - صفحه 337

نکته ها

«أَغْنى‌» از «غنى» به معناى بى‌نيازى و «أَقْنى‌» از «قنيه» به معناى ذخيره ثروت است. «1»

البتّه بعضى آن را به معنى فقير كردن گرفته‌اند. «2»

حضرت على عليه السلام در تفسير آيه‌ «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌» فرمود: خداوند هم بى‌نياز مى‌كند و هم انسان را به همان درآمد خشنود مى‌كند. «3»

«شعرى» نام ستاره‌اى است كه معبود گروهى بوده كه خيال مى‌كردند اين ستاره در فقر و غناى آنان تأثيرگذار است. قرآن مى‌فرمايد: آن ستاره، مربوب و تحت امر خداست نه مؤثّر در زندگى شما.

البتّه بعضى شِعرى‌ را نام بتى دانسته‌اند. «4»

زوجيّت، رمز بقاى هستى است، اگر زوجيّت را برداريم، زندگى سرد و بى‌رمق شده و به بن‌بست خواهد رسيد.

پیام ها

1- قانون زوجيّت را خداوند در نظام آفرينش قرار داده است، نه آنكه امرى قراردادى ميان افراد بشر باشد. «أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

2- پياده كردن طرح‌هاى متضاد روى يك عنصر مادى، نشانه قدرت و ربوبيّت خداست. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌، أَماتَ وَ أَحْيا، الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

3- آفرينش نر و ماده، هم از عجايب و شگفتى‌هاست و هم از ضروريات زندگى.

«الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

4- زن و مرد، در عنصر اوليه آفرينش همگونند. «مِنْ نُطْفَةٍ»

5- خدايى كه از قطره‌اى آب، موجودى جاندار مى‌سازد، مى‌تواند از ذرات مرده خاك، آنها را دوباره زنده كند. «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»


«1». مفردات راغب.

«2». قاموس قرآن.

«3». تفسير قمى.

«4». تفسير نمونه.

جلد 9 - صفحه 338

6- زنده كردن مردگان و برپايى قيامت، بر خدا لازم است. «أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»

7- هم اصل خلقت از اوست، «خَلَقَ» هم تنوّع خلقت. «الزَّوْجَيْنِ» هم مايه خلقت را آفريد، «نُطْفَةٍ» هم آفرينش او تكرار و استمرار دارد. «النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌» و هم تدبير امروز و فرداى آفريده‌ها به دست اوست. «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»

8- بى نيازى را از او بخواهيم نه از ديگران. «هُوَ أَغْنى‌»

9- اكنون كه نياز و بى‌نيازى به دست اوست، بخل و غرور و نيازخواهى از غير او چرا؟ «هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»

10- تدبير خدا، هم بر نطفه در رحم است، هم بر ستاره در آسمان. نُطْفَةٍ ... رَبُّ الشِّعْرى‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49)

وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌: و بدرستى كه او است آفريدگار ستاره شعرا. بيان بطلان كسانى كه آن را معبود خود ساخته به اعتبار اينكه مخالف جميع نجوم است، زيرا آن از روى طول سير مى‌كند و كواكب ديگر بر سبيل عرض. خلاصه كلام آنكه شعرا مربوب و مخلوق و مملوك او سبحانه است، و هر چه مخلوق و مملوك او باشد چگونه لياقت الوهيت داشته باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)

وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)

وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)

أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)

فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)

ترجمه‌

و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر

و بدرستيكه او خنداند و گرياند

و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند

و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌

از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود

و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر

و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد

و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌

و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را

و ثمود را پس باقى نگذارد

و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر

و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌

پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌

پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌

اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌

نزديك شد نزديك شونده‌

نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌

آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد

و مى‌خنديد و نمى‌گرييد

و شما مشغول بلهو و لعبيد

پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌


جلد 5 صفحه 95

عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را


جلد 5 صفحه 96

خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌


جلد 5 صفحه 97

خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 98

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَّه‌ُ هُوَ رَب‌ُّ الشِّعري‌ (49)

شعري‌ ستاره‌ايست‌ ‌که‌ ‌در‌ آخر شب‌ ظاهر مي‌شود ‌بعد‌ ‌از‌ ستاره جوزي‌ و بسياري‌ ‌از‌ مشركين‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌پرستيدند ‌خدا‌ مي‌فرمايد: ‌که‌ پروردگار شعري‌ ‌را‌ ‌به‌ پرستيد شعري‌ مخلوق‌ ‌او‌ ‌است‌ و خداوند رب‌ّ الشعرا ‌است‌.

وَ أَنَّه‌ُ هُوَ رَب‌ُّ الشِّعري‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- سر انجام در این آیه می‌فرماید: آیا انسان نمی‌داند که در کتب پیشین آمده «که اوست پروردگار ستاره شعرا»؟! (وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْری).

تکیه بر خصوص «ستاره شعرا»- علاوه بر این که این ستاره درخشنده‌ترین ستارگان آسمان است که معمولا به هنگام سحر در کنار صورت فلکی «جوزا» در آسمان ظاهر می‌شود و کاملا جلب توجه می‌کند- به خاطر این است که گروهی از مشرکان عرب آن را می‌پرستیدند، قرآن می‌گوید: چرا شعرا را می‌پرستید؟ آفریدگار و پروردگار آن را بپرستید.

نکات آیه

۱ - تمامى قلمرو هستى، در انحصار ربوبیت خداوند، از زمین خاکى تا ستاره «شِعرى» (و أنّه هو ربّ الشِعرى) تصریح به «شعرى»، مى تواند از آن جهت باشد که این ستاره، در نقطه اى بس دور در فضا قرار دارد و یادکرد آن در حقیقت، براى بیان یگانگى ربوبیت خداوند بر تمام قلمرو گسترده هستى است.

۲ - اهمیت ستاره «شعرى»، در فرهنگ عرب عصر نزول قرآن (و أنّه هو ربّ الشعرى) با توجه به این که خداوند، از میان همه ستارگان، به «شعرى» اشاره کرده است، مى توان نتیجه گرفت که عرب عصر نزول قرآن، نسبت به این ستاره آگاهى و اعتقاد خاصى داشته اند.

۳ - تفکر در ساختار و مدار ستاره «شعرى»، زمینه ساز راهیابى به قدرت و ربوبیت عالى خداوند * (و أنّه هو ربّ الشعرى) به میان آوردن نام «شعرى» احتمالاً نه از آن جهت است که عرب جاهلى عقیده شرک آلود درباره آن داشته اند; بلکه از آن جهت است که خداوند بشر را به اهمیت این ستاره و همانند آن توجه داده و انسان را به مطالعه فضا فراخواند.

۴ - مبارزه دیرین ادیان آسمانى، با شرک و ربوبیت مظاهر مادى (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهیم ... و أنّه هو ربّ الشعرى) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که آیه شریفه در مقام نفى ربوبیت غیر خدا باشد و نیز با اندیشه نقش ستارگان در ربوبیت، مبارزه نماید و این آیات در ادامه مطالب موجود در صحف موسى و ابراهیم(ع) به شمار آید.

۵ - بى تأثیرى ستارگان، در نیازمندى و بى نیازى انسان * (و أنّه هو أغنى و أقنى . و أنّه هو ربّ الشعرى) ارتباط این آیه با آیه قبل، مى تواند بیانگر این معنا باشد که در میان عرب جاهلى، این اعتقاد وجود داشت که ستاره «شعرى»، داراى تأثیر در فقر و غناى انسان ها است و قرآن درصدد نفى این اعتقاد مى باشد.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱
  • ادیان آسمانى: شرک ستیزى ادیان آسمانى ۴
  • تعقل: آثار تعقل در مدار ستاره شعرى ۳
  • توحید: توحید ربوبى ۱
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱
  • خدا: حاکمیت خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; زمینه خدا شناسى ۳
  • ستارگان: ستارگان و نیازهاى انسان ۵; نقش ستارگان ۵
  • ستاره شعرى: اهمیت ستاره شعرى ۲

منابع