ریشه الله: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه الله‌ را به ریشه الله منتقل کرد)
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)
تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)


[[ ویژه:پیوند_به_این_صفحه/ریشه الله‌ | '''لیست کلمات مشتق شده ''']]
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::الله‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
عَلَمِ (اسم) خداوند تبارك و تعالى است، بعضى گويند اصل آن اِله است، همزه‏اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گريده است.، صاحب قاموس گويد: اَصَحّ آنست كه عَلَمِ غير مشتق است. بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاماً به جميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفته‏اند: اللّه نام ذات واجب الوجودى است كه جامع تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعاً دو بار در قرآن مجيد آمده است پنج بار (الّلهم) و بقيه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالى و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام تديان آسمانى است، هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است. خدائيكه قرآن تعريف مى‏كند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَّهُ كُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خداى بى همتاست خدايى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده است. هيچ كس همتاى او نيست، نا گفته نماند چنانكه در اَحَد گذشت: اين كلمه فقط در ذات بارى به معنى و صفى استعمال گرديده است بنا بر اين لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بى همتا معنى كنيم، در اين صورت، تمام سه آيه كه بعد از آيه اولى آمده است شرح اَحَد مى‏باشد. يعنى به همتا است زيرا كه مقصود همه است و زائيدن و زائيده شدن كه از خوّاص تمام موجودات است، در او نيست و بالاخره هيچكس كفو و برابر او نيست راجع به معناى صَمَد به معناى صَمَد به آن ماده رجوع شود. اين است خدائى كه قرآن معرّفى مى‏كند يعنى خود خدا معرّفى مى‏كند زيرا قرآن كلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت اين خدا قابل قبول است نه خدايان دروغين و نه خدائى كه اديان تحريف شده مى‏گويند. 2: خدا خالق وآفريننده تمام اشياء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفريده اوست [انعام:102]، [رعد:16]، [زمر:62]، [غافر:62]، [انعام:101]. 3 - تربيت تمام اشياء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّى همه مخلوقات است[فاتحه:2]، [جاثية:36] كلمه «ربّ العالمين» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 اين است كه آفرينش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبير ديگر چنين است [اعراف:54] بدان آفريدن و تدبير و دستور فقط براى اوست، بلند مرتبه است خدا، كه پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهيم گفت كه «رَبّ» تربيت دهنده است. 4 - خدا بر هر چيز قادر و تواناست و هيچ چيز از حيطه قدرت و توانايى او بيرون نيست و او بر كار خود پيروز است [ملك:1]، [يوسف:21] جمله «هُوَ عَلى كُلِّ شَيئىٍ قَدير» و «اَللّه عَلى كُلِّ شَيْئى قَدير» مجموعاً 34 بار در قرآن تكرار شده است. 5 - حيات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست كه حيات مى‏بخشد و مى‏ميراند [آل عمران:156]، [حجر:23]، اين دو تعبير در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرينش و اعاده آن از او و بدست اوست، كه آفريده و اوست كه بعد از ويرانى، نظم جديد برقرار كرده و آفريدن را از سر مى‏گيرد [انبیاء:104] روزى آسمان را مى‏پيچيم و جمع مى‏كنيم. همانطور كه طومار نوشته‏ها را مى‏پيچد و جمع مى‏كند. پس از آن همچون آفرينش اوّل، آفريدن را دوباره شروع مى‏كنيم، اين وعده بر ما حتمى است و ما آنرا عملى خواهيم كرد. [يونس:34]. 7 - او نور آسمانها و زمين است زندگى و حركت و افاضه مطلقاً از اوست [نور:35]. 8 - او شريك و همتايى ندارد، خدائى و معبودى جز او نيست، فرزندى ندارد، كسى را به فرزندى انتخاب نكرده است [مؤمنون:91]، [نساء:171] [اسراء:111]. 9 - او هر روز در كارى است. همه از او مى‏خواهند، از او استمداد مى‏كنند و دست نياز بسوى او دراز كرده‏اند اگر چه عدّه‏اى متوجّه نيستند. [رحمن:29] هر كه در آسمانها و زمين هست حاجت خود را از او مى‏خواهند، او هر روز در كار بخصوصى است. آيه شريفه راجع به اصل احتياج و استمداد از خداست، به حكم آيه [لقمان:26] و آيه [فاطر:15]، بشر از خود چيزى ندارد او مطلقاً فقير و محتاج است، در مقابل، هر چيز از خدا و ملك خدا و خدا غَنِّى مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غيره كه براى رفع حاجت خود به وسائل مادّى متوسّل مى‏شوند، به وسائل خدا متوسل مى‏شوند. و از خدا مى‏خواهند، اين آيه، نظير آيه [ابراهيم:34] است مردم همه چيز را از خدا نخواسته‏اند، بلكه خدا مطابق احتياج واقعى است كه همان احتياج بوده باشند. و امّا«كُلِّ يَوْمٍ هُوَ فى شَأن» خداوند رَبّ العالمين است، معناى ربوبيت آنست كه ربّ هر روز در كارى نظير كار گذشته يا غير آن بوده باشد مثل بنّاء كه هر روز يك جور كارى در ساختمان، نظير روز قبل يا غير آنرا مى‏كند تا بناى آن سرآيد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا كردن در دست اوست، او پادشاهى مى‏دهد و پادشاهى را مى‏ستاند، اختيار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل مى‏كند و زنده را مرده و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد [آل عمران:26-27]. همانطور كه تمام نعمتها را خدا مى‏دهد، پادشاهى و حكمرانى را نيز او عنايت مى‏كند، اين دليل نمى‏شود كه پادشاه و حكمران هر چه خواهد بكند و بگويد: خدا به من داده است، چنانكه يك نفر پر زور و قهرمان نمى‏تواند همه را زير مشت و لگد بياندازد و بگويد: خدا اين نيرو را به من داده است، نيكوكار و بد كار بودن شخص، روى كارى است كه مى‏كند، پادشاه بودن يا مردم عادى بودن، دليل عزّت و ذلّت و خوبى بدى نيست، حساب عمل در ميان است، معاويه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقير از همه (نسبت به خودش) نيكوتر بود. 11- هدايت و گمراهى در دست او و در اختيار اوست، اوست كه هدايت مى‏كند و گمراه نمى‏كند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهى كردند گمراه مى‏كند، او به قلب كفّار مهر مى‏زند كه خود در اثر ادامه معاصى چنين خواسته‏اند [بقره:26]، [رعد:27]، [ابراهيم:27]، [بقره:7]. قرآن همه چيز را از خدا و در دست خدا مى‏داند، و بى پروا مى‏گويد: كه عزّت و ذلّت و ضلالت و هدايت از خداست، اما معيّن مى‏كند كه كارهاى خدا گزاف نيست و اينها روى نظم و حساب دقيقى است، چنانكه فرمود [ابراهيم:27]، [بقره:26]، آنها كه ستم پيشه كرده‏اند، گمراهشان مى‏كند، مشروح سخن در «ضَلال» ديده مى‏شود. 12- او دانه را مى‏شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بيرون مى‏آورد (از تخم بى حركت و دانه مرده و بى حركت درختان و بوته‏ها و علفهاى زنده بيرون مى‏آورد دوباره از آنها، تخم‏ها و دانه‏هاى مرده و بى حركت خارج مى‏كند) فقط او مى‏گرياند، مى‏خنداند، مى‏ميراند، زنده مى‏كند، نر و ماده را او آفريده خلقت آخرت نيز در دست اوست، او بى نياز مى‏كند، او عطا مى‏كند، او غذا مى‏دهد، او مريض را شفا مى‏دهد [انعام:90]، [نجم:43-48]، [شعرا:79-81]. 13- روزى موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است [ذاريات:58]، [عنكبوت:60]، [هود:6]. 14- او به اندازه قدرت و توانائى انس و جنّ، تكليف مى‏كند و اين قاعده كلّى تكليف است [بقره:286]، اين حقيقت پنج بار بدين صورت در قرآن تكرار شده است. 15- بازگشت همه به سوى اوست، خوبان و بدان همه به سوى او برمى‏گردند [انبیاء:93]، 16- كسانى و كارهائى كه خدا دوست ندارد و از آنها بى‏زار است به قرار ذيل‏اند: [بقره:190]، [بقره:205]، [بقره:276]، [آل عمران:32]، [آل عمران:57]، [نساء:36]، [نساء:107]، [مائده:64]، [اعراف:31]، [نحل:23]، [قصص:76]. 17- آنان كه خدا دوستشان دارد بقرار زيراند: نيكوكاران [بقره:195]، توبه كاران:[بقره:222]، پاكيزه‏ها: [بقره: 222]، پرهيزگاران: [آل عمران:76]، بردباران: [آل عمران:146]، توكّل كنندگان: [آل عمران:159]، دادگران: [مائده:42]، جنگجويان در راه خدا: [صف:4]. 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحيد او، بيشتر برهان نظم را كه دليل قطعى شعور و درك و عقل است، پيش مى‏كشد، آرى براى اثبات حق تعالى و يگانگى او، برهان نظم بهترين برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنى را كه نام‏هاى مخصوص خدا باشند در «حسنى» مطالعه فرمائيد.
عَلَمِ (اسم) خداوند تبارك و تعالى است، بعضى گويند اصل آن اِله است، همزه‏اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گريده است.، صاحب قاموس گويد: اَصَحّ آنست كه عَلَمِ غير مشتق است. بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاماً به جميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفته‏اند: اللّه نام ذات واجب الوجودى است كه جامع تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعاً دو بار در قرآن مجيد آمده است پنج بار (الّلهم) و بقيه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالى و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام تديان آسمانى است، هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است. خدائيكه قرآن تعريف مى‏كند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَّهُ كُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خداى بى همتاست خدايى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده است. هيچ كس همتاى او نيست، نا گفته نماند چنانكه در اَحَد گذشت: اين كلمه فقط در ذات بارى به معنى و صفى استعمال گرديده است بنا بر اين لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بى همتا معنى كنيم، در اين صورت، تمام سه آيه كه بعد از آيه اولى آمده است شرح اَحَد مى‏باشد. يعنى به همتا است زيرا كه مقصود همه است و زائيدن و زائيده شدن كه از خوّاص تمام موجودات است، در او نيست و بالاخره هيچكس كفو و برابر او نيست راجع به معناى صَمَد به معناى صَمَد به آن ماده رجوع شود. اين است خدائى كه قرآن معرّفى مى‏كند يعنى خود خدا معرّفى مى‏كند زيرا قرآن كلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت اين خدا قابل قبول است نه خدايان دروغين و نه خدائى كه اديان تحريف شده مى‏گويند. 2: خدا خالق وآفريننده تمام اشياء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفريده اوست [انعام:102]، [رعد:16]، [زمر:62]، [غافر:62]، [انعام:101]. 3 - تربيت تمام اشياء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّى همه مخلوقات است[فاتحه:2]، [جاثية:36] كلمه «ربّ العالمين» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 اين است كه آفرينش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبير ديگر چنين است [اعراف:54] بدان آفريدن و تدبير و دستور فقط براى اوست، بلند مرتبه است خدا، كه پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهيم گفت كه «رَبّ» تربيت دهنده است. 4 - خدا بر هر چيز قادر و تواناست و هيچ چيز از حيطه قدرت و توانايى او بيرون نيست و او بر كار خود پيروز است [ملك:1]، [يوسف:21] جمله «هُوَ عَلى كُلِّ شَيئىٍ قَدير» و «اَللّه عَلى كُلِّ شَيْئى قَدير» مجموعاً 34 بار در قرآن تكرار شده است. 5 - حيات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست كه حيات مى‏بخشد و مى‏ميراند [آل عمران:156]، [حجر:23]، اين دو تعبير در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرينش و اعاده آن از او و بدست اوست، كه آفريده و اوست كه بعد از ويرانى، نظم جديد برقرار كرده و آفريدن را از سر مى‏گيرد [انبیاء:104] روزى آسمان را مى‏پيچيم و جمع مى‏كنيم. همانطور كه طومار نوشته‏ها را مى‏پيچد و جمع مى‏كند. پس از آن همچون آفرينش اوّل، آفريدن را دوباره شروع مى‏كنيم، اين وعده بر ما حتمى است و ما آنرا عملى خواهيم كرد. [يونس:34]. 7 - او نور آسمانها و زمين است زندگى و حركت و افاضه مطلقاً از اوست [نور:35]. 8 - او شريك و همتايى ندارد، خدائى و معبودى جز او نيست، فرزندى ندارد، كسى را به فرزندى انتخاب نكرده است [مؤمنون:91]، [نساء:171] [اسراء:111]. 9 - او هر روز در كارى است. همه از او مى‏خواهند، از او استمداد مى‏كنند و دست نياز بسوى او دراز كرده‏اند اگر چه عدّه‏اى متوجّه نيستند. [رحمن:29] هر كه در آسمانها و زمين هست حاجت خود را از او مى‏خواهند، او هر روز در كار بخصوصى است. آيه شريفه راجع به اصل احتياج و استمداد از خداست، به حكم آيه [لقمان:26] و آيه [فاطر:15]، بشر از خود چيزى ندارد او مطلقاً فقير و محتاج است، در مقابل، هر چيز از خدا و ملك خدا و خدا غَنِّى مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غيره كه براى رفع حاجت خود به وسائل مادّى متوسّل مى‏شوند، به وسائل خدا متوسل مى‏شوند. و از خدا مى‏خواهند، اين آيه، نظير آيه [ابراهيم:34] است مردم همه چيز را از خدا نخواسته‏اند، بلكه خدا مطابق احتياج واقعى است كه همان احتياج بوده باشند. و امّا«كُلِّ يَوْمٍ هُوَ فى شَأن» خداوند رَبّ العالمين است، معناى ربوبيت آنست كه ربّ هر روز در كارى نظير كار گذشته يا غير آن بوده باشد مثل بنّاء كه هر روز يك جور كارى در ساختمان، نظير روز قبل يا غير آنرا مى‏كند تا بناى آن سرآيد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا كردن در دست اوست، او پادشاهى مى‏دهد و پادشاهى را مى‏ستاند، اختيار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل مى‏كند و زنده را مرده و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد [آل عمران:26-27]. همانطور كه تمام نعمتها را خدا مى‏دهد، پادشاهى و حكمرانى را نيز او عنايت مى‏كند، اين دليل نمى‏شود كه پادشاه و حكمران هر چه خواهد بكند و بگويد: خدا به من داده است، چنانكه يك نفر پر زور و قهرمان نمى‏تواند همه را زير مشت و لگد بياندازد و بگويد: خدا اين نيرو را به من داده است، نيكوكار و بد كار بودن شخص، روى كارى است كه مى‏كند، پادشاه بودن يا مردم عادى بودن، دليل عزّت و ذلّت و خوبى بدى نيست، حساب عمل در ميان است، معاويه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقير از همه (نسبت به خودش) نيكوتر بود. 11- هدايت و گمراهى در دست او و در اختيار اوست، اوست كه هدايت مى‏كند و گمراه نمى‏كند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهى كردند گمراه مى‏كند، او به قلب كفّار مهر مى‏زند كه خود در اثر ادامه معاصى چنين خواسته‏اند [بقره:26]، [رعد:27]، [ابراهيم:27]، [بقره:7]. قرآن همه چيز را از خدا و در دست خدا مى‏داند، و بى پروا مى‏گويد: كه عزّت و ذلّت و ضلالت و هدايت از خداست، اما معيّن مى‏كند كه كارهاى خدا گزاف نيست و اينها روى نظم و حساب دقيقى است، چنانكه فرمود [ابراهيم:27]، [بقره:26]، آنها كه ستم پيشه كرده‏اند، گمراهشان مى‏كند، مشروح سخن در «ضَلال» ديده مى‏شود. 12- او دانه را مى‏شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بيرون مى‏آورد (از تخم بى حركت و دانه مرده و بى حركت درختان و بوته‏ها و علفهاى زنده بيرون مى‏آورد دوباره از آنها، تخم‏ها و دانه‏هاى مرده و بى حركت خارج مى‏كند) فقط او مى‏گرياند، مى‏خنداند، مى‏ميراند، زنده مى‏كند، نر و ماده را او آفريده خلقت آخرت نيز در دست اوست، او بى نياز مى‏كند، او عطا مى‏كند، او غذا مى‏دهد، او مريض را شفا مى‏دهد [انعام:90]، [نجم:43-48]، [شعرا:79-81]. 13- روزى موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است [ذاريات:58]، [عنكبوت:60]، [هود:6]. 14- او به اندازه قدرت و توانائى انس و جنّ، تكليف مى‏كند و اين قاعده كلّى تكليف است [بقره:286]، اين حقيقت پنج بار بدين صورت در قرآن تكرار شده است. 15- بازگشت همه به سوى اوست، خوبان و بدان همه به سوى او برمى‏گردند [انبیاء:93]، 16- كسانى و كارهائى كه خدا دوست ندارد و از آنها بى‏زار است به قرار ذيل‏اند: [بقره:190]، [بقره:205]، [بقره:276]، [آل عمران:32]، [آل عمران:57]، [نساء:36]، [نساء:107]، [مائده:64]، [اعراف:31]، [نحل:23]، [قصص:76]. 17- آنان كه خدا دوستشان دارد بقرار زيراند: نيكوكاران [بقره:195]، توبه كاران:[بقره:222]، پاكيزه‏ها: [بقره: 222]، پرهيزگاران: [آل عمران:76]، بردباران: [آل عمران:146]، توكّل كنندگان: [آل عمران:159]، دادگران: [مائده:42]، جنگجويان در راه خدا: [صف:4]. 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحيد او، بيشتر برهان نظم را كه دليل قطعى شعور و درك و عقل است، پيش مى‏كشد، آرى براى اثبات حق تعالى و يگانگى او، برهان نظم بهترين برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنى را كه نام‏هاى مخصوص خدا باشند در «حسنى» مطالعه فرمائيد.


[[ ویژه:پیوند_به_این_صفحه/ریشه الله‌ | '''لیست کلمات مشتق شده ''']]
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
اله:100, وله:90, من:36, ل:33, هم:30, انن:29, ب:29, ه:28, ما:28, ف:26, کم:24, لا:22, الله:22, على:21, قول:20, علم:19, ان:19, فى:19, کون:18, الذين:17, امن:17, شىء:16, ها:16, ک:15, رسل:15, الا:14, الى:14, ى:14, وقى:14, کفر:14, ايى:13, هو:13, قوم:13, نا:13, غفر:13, ا:13, عن:13, بين:13, رحم:13, ذلک:13, ارض:13, اتى:13, هدى:13, سبل:13, عند:13, عبد:13, حکم:13, سمو:13, ربب:12, دون:12, کلل:12, عمل:12, امر:12, قد:12, لم:12, اول:12, عذب:12, يوم:12, يا:12, ظلم:12, نزل:12, ذکر:12, نفس:12, لو:12, ولى:12, حقق:12, انس:12, اوى:12, رئى:12, ائى:12, اخر:12, نصر:12, جعل:12, فضل:12, الذى:12, طوع:12, خلق:12, حسن:12, عزز:12, دعو:12, اخذ:12, قتل:12, شهد:12, ضلل:12, کتب:12, خير:12, کذب:12, رود:11, اذا:11, سمع:11, مع:11, حبب:11, اذ:11, غير:11, ثم:11, وعد:11, قلب:11, شرک:11, ملک:11, بعد:11, نعم:11, لکن:11, نن:11, نور:11, او:11, قدر:11, نفق:11, حمد:11, صدق:11, توب:11, مثل:11, رزق:11, لن:11, کثر:11, اذن:11, وکل:11, حيى:11, بصر:11, موت:11, عظم:11, حسب:11, رضو:11, هن:11, صلح:11, انتم:11, شدد:11, س:11, سوء:11, قبل:11, بغى:11, فعل:11, کبر:11, جمع:11, خبر:11, فرى:11, تبع:11, بعض:11, غنى:11, جىء:11, بشر:11, سلم:11, دين:11, کفى:11, حرم:11, يدى:11, وجد:11, ذلکم:11, بل:11, بنو:11, عدو:11, سبح:11, لعن:11, خلف:11, وحد:11, دنو:11, صبر:11, ذا:11, دخل:11, حتى:11, مول:11, مکر:11, حدد:11, اجر:11, جهد:11, لعل:11, کلم:11, سجد:11, ن:11, صدد:11, ام:11, عهد:11, ضرر:11, شکر:11, نبو:11, ضرب:11, خوف:11, عدد:11, ليس:11, صلو:11, وسم:11, عفو:11, علو:11, خرج:11, عقب:10, لقى:10, يمن:10, ولد:10, زکو:10, هذا:10, هما:10, جزى:10, نذر:10, ظنن:10, رجع:10, نهر:10, اهل:10, بعث:10, حلل:10, لما:10, سئل:10, وسع:10, قرب:10, صوب:10, وجه:10, ضعف:10, خلد:10, الم:10, خشى:10, بلغ:10, کسب:10, وفى:10, امم:10, غيب:10, جنن:10, فسد:10, خلص:10, خسر:10, نهى:10, ذو:10, صير:10, يسر:10, الک:10, بئس:10, التى:10, بدل:10, فلح:10, فسق:10, وثق:10, لئک:10, قوى:10, انا:10, عرف:10, تلک:10, شطن:10, رجو:10, خفى:10, رجل:10, جهنم:10, نظر:10, طيب:10, احد:10, ذنب:10, دور:10, کره:10, حجج:10, قضى:10, قرض:10, صدر:10, هجر:10, قلل:10, اجل:10, غرر:10, ثوب:10, بيت:10, جدل:10, کيف:10, ابد:10, نبء:10, هزء:10, صرط:10, قدم:10, عسى:10, هل:10, غضب:10, بطل:10, فرق:10, سوى:10, شرى:10, خون:10, ليل:10, تلو:10, مريم:10, عصم:10, نفع:10, ردد:10, اذى:10, اثم:10, فتن:10, قسم:10, ابو:10, حلم:10, حفظ:10, سنن:10, زيد:10, قسط:10, فوز:10, شقق:10, ذهب:10, سرع:10, زوج:10, سلط:10, منن:10, سکن:10, اکل:10, نسى:10, کتم:10, حلف:10, ت:10, ابراهيم:10, افک:10, حذر:10, طهر:10, وعظ:10, نکر:10, غلب:10, مسيح:10, درج:10, سرر:10, فتح:10, عرض:10, شعر:10, حدث:10, بيع:10, برء:10, نحن:10, بسط:10, مسس:10, عقل:10, عود:10, نجو:10, خزى:10, وذر:10, عصى:10, ريب:10, سوع:10, ربو:10, روح:10, حزن:10, هلک:10, فىء:10, بدو:10, طبع:10, عصو:10, فرض:10, فقر:10, بلو:10, عدل:10, قعد:10, اخو:10, زين:10, موسى:10, جوب:10, عوذ:10, هون:10, نقم:10, متع:10, عجز:10, جرى:10, رفع:10, ظهر:10, غفل:10, انت:10, فئى:10, فحش:10, عيسى:10, شرر:10, حوط:10, صفو:10, برک:10, سوف:10, اين:10, رئف:10, قطع:10, هؤلاء:10, سخر:10, طوف:10, عمر:10, شهر:10, ضيع:10, ذات:10, حشر:10, هذه:10, نسو:10, دفع:10, تحت:10, کرم:10, حزب:10, علن:10, مسک:10, فرح:10, زعم:10, جند:10, ذوق:10, ظلل:10, حيث:10, ختم:10, قرء:10, منى:10, حنف:10, جحد:10, جرم:10, لبب:10, ذلل:10, نصب:10, عجل:10, صنع:10, فکر:10, جنب:10, بدء:10, حرب:10, فطر:10, نصارى:10, ولج:10, بقى:10, دبر:10, خلو:10, شفع:10, مرض:10, وصل:10, هوى:10, فوه:10, الف:10, بوء:10, جهل:10, ودد:10, وصف:10, ثمن:10, خصم:10, برر:10, فصل:10, ثبت:10, ملل:10, حول:10, وصى:10, ثنى:10, ترک:10, صمم:10, طعم:10, عزم:10, عين:10, غيظ:10, حصى:10, سحر:10, بحر:10, رمى:10, جهر:10, ربع:10, ثلث:10, قنت:10, فتو:10, حرج:10, اسرائيل:10, عرب:10, نيل:10, فتى:10, برز:10, موه:10, اننى:10, يئس:10, صحب:10, نوق:10, نقض:10, حواريون:10, بخل:10, قهر:10, عمى:10, حين:10, سعر:10, عجب:10, غنم:10, طلق:10, حمل:10, ندد:10, زيغ:10, مرر:10, صبح:10, کلف:10, حضر:10, خدع:10, سخط:10, ويل:10, سبع:10, دبب:10, خبث:10, هود:10, سرف:10, خلل:10, لطف:10, سلف:10, عوج:10, شمس:10, فوق:10, حرق:10, اولاء:10, م:10, سعى:10, حسر:10, ثقل:10, هنا:10, درى:10, صرف:10, نشء:10, کفف:10, وحى:10, اسلام:10, يى:10, مقت:10, هنالک:10, دخر:10, غرب:10, صفح:10, ذى:10, بلى:10, طفء:10, عون:10, خصص:10, فرط:10, عرش:10, هى:10, عشر:10, ارث:10, کود:10, کيد:10, حبل:10, وفق:10, انث:10, خشع:10, کن:10, غدو:10, جدد:10, طير:10, مرء:10, خفف:10, هلل:10, قمر:10, کان:10, تمم:10, سنو:10, ثوى:10, سبق:10, محو:10, فضض:10, قرر:10, وطء:10, الو:10, نصح:10, صبغ:10, خزن:10, وضع:10, حبط:10, شرب:10, لبس:10, جمل:10, خيل:10, يهود:10, رجس:10, اثر:10, عزل:10, رکب:10, بور:10, نکل:10, منع:10, يوسف:10, ورث:10, صلى:10, نشز:10, طمن:10, غشى:10, لوم:10, محن:10, ربص:10, اولى:10, لحم:10, طغى:10, جبل:10, وثن:10, طغو:10, عنت:10, سير:10, مئى:10, غشو:10, لهو:10, زور:10, تجر:10, مرى:10, همم:10, کما:10, فسح:10, عثو:10, فشل:10, نبت:10, قرآن:10, ورى:10, زلف:10, سبب:10, کفل:10, نزغ:10, بطن:10, خمس:10, محص:10, بنى:10, فيض:10, شرق:10, جبى:10, طمئن:10, رهب:10, اياکم:10, سليمان:10, فلک:10, نطق:10, نفد:10, نفر:10, ح:10, جور:10, وزر:10, نفل:10, جبر:10, سحب:10, شکو:10, حوش:10, بکم:10, وهن:10, حرث:10, ايد:10, نوح:10, بهت:10, نکح:10, صابئون:10, نوب:10, نحت:10, حصر:10, اسى:10, مدد:10, جالوت:10, محمد:10, اما:10, کشف:10, بضع:10, قدس:10, سوم:10, طلع:10, اسو:10, حصن:10, داود:10, حطم:10, قرى:10, محق:10, نشر:10, قنط:10, سفل:10, نسک:10, يقن:10, اصل:10, صعد:10, وقد:10, حور:10, ندى:10, عتد:10, غلل:10, صغر:10, عرج:10, قصص:10, رقب:10, ابى:10, قبض:10, حرف:10, بوب:10, حمى:10, مشى:10, طلب:10, ذرر:10, نزع:10, ميل:10, صيد:10, سرج:10, لعب:10, جحم:10, آدم:10, ندو:10, عرو:10, وجل:10, کلا:10, شرح:10, سلک:10, ليت:10, مکن:10, قبر:10, سرمد:10, کظم:10, کنز:10, خسف:10, ثمود:10, صوم:10, سفه:10, سور:10, نسخ:10, اياه:10, کين:10, خنزر:10, شجر:10, لين:10, ميز:10, رکع:10, غلف:10, غلظ:10, وبل:10, عفف:10, صعق:10, صوت:10, انى:10, فرعون:10, جناح:10, جنح:10, شفق:10, رغب:10, بطش:10, جلد:10, لغو:10, بکى:10, ربط:10, فرد:10, ازف:10, يتم:10, قصد:10, بغت:10, احزاب:10, صدع:10, حبر:10, سقى:10, فلق:10, صالح:10, طرف:10, رشد:10, فجر:10, سود:10, دئب:10, عمد:10, لوى:10, فرر:10, عوم:10, سنبل:10, حيق:10, ثقف:10, لجء:10, مطر:10, بدر:10, قرف:10, فوت:10, وهب:10, شعيب:10, لبث:10, رئس:10, بغض:10, عزر:10, غيث:10, کى:10, يعقوب:10, ادى:10, شبه:10, بعل:10, شمل:10, لقمان:10, عسر:10, سرح:10, اسس:10, سکر:10, کمه:10, حرض:10, هبط:10, وقع:10, شعب:10, خبت:10, کسف:10, سبت:10, جسم:10, ثمم:10, کنن:10, نکف:10, طرد:10, أما:10, فصم:10, غوث:10, خمص:10, عتب:10, جبريل:10, رفق:10, غمم:10, اللاتى:10, زود:10, حظظ:10, متى:10, برص:10, عدن:10, صمد:10, خطء:10, سرى:10, ضوء:10, مرد:10, اون:10, خلط:10, عزير:10, عنکب:10, رجز:10, نبذ:10, عنکبوت:10, سدد:10, حيف:10, صرر:10, بره:10, وى:10, نسل:10, دمر:10, خوض:10, دمى:10, فرج:10, برق:10, تسع:10, خرص:10, عقر:10, يحيى:10, ستت:10, زيل:10, لدن:10, مرح:10, خضر:10, برهن:10, غرم:10, ثور:10, نفخ:10, لحن:10, فضح:10, نقب:10, فخر:10, حرير:10, فقه:10, قرن:10, فند:10, طلل:10, فوض:10, عبر:10, بثث:10, صور:10, طرق:10, فتل:10, ثمر:10, درء:10, حنجر:10, طور:10, وسط:10, طالوت:10, فره:10, طمع:10, صدف:10, صفف:10, سمد:10, عرفات:10, زجو:10, شکک:10, زبد:10, لحد:10, مکث:10, مروه:10, شطط:10, ضيف:10, رهط:10, موج:10, رسو:10, ودع:10, بقر:10, مصر:10, کبت:10, دمو:10, غوى:10, ردى:10, بلس:10, قلد:10, ميکال:10, کهف:10, وطر:10, رعى:10, کعبة:10, دوم:10, حصب:10, نهج:10, انجيل:10, وقر:10, رسخ:10, بهج:10, امد:10, ضغن:10, اوب:10, عوق:10, بکر:10, فوج:10, خمر:10, غرق:10, حرر:10, غبن:10, ردف:10, وکد:10, قمطر:10, اثث:10, سطر:10, اوه:10, رکس:10, غرض:10, عقم:10, مجوس:10, وصب:10, صحف:10, عبس:10, رعب:10, صبو:10, سحق:10, ضجع:10, خرر:10, عتق:10, صفا:10, نسف:10, سحت:10, ضيق:10, جوع:10, کاين:10, مسو:10, هزم:10, ندم:10, توراة:10, زفف:10, رصد:10, صغو:10, وطن:10, بهل:10, شحح:10, ذبذب:10, فدى:10, جلس:10, لحق:10, حمر:10, هور:10, تقن:10, انف:10, رمح:10, بحث:10, فتء:10, سلل:10, شرع:10, غلم:10, حجز:10, حلق:10, دمم:10, مشعر:10, ميد:10, هذان:10, شمئز:10, غضض:10, ظفر:10, عمم:10, همن:10, طبق:10, هات:10, هاتوا:10, ذبح:10, إبليس:10, زنى:10, کافور:10, هتى:10, حضض:10, برج:10, جلو:10, جمعة:10, ذبب:10, ايان:10, امس:10, ضحک:10, عکف:10, درک:10, ايانا:10, حوذ:10, عاد:10, قصر:10, درس:10, کمل:10, ترب:10, کسل:10, خنق:10, هيت:10, ثرب:10, کيل:10, غمض:10, محل:10, خطو:10, نقص:10, جنف:10, حفو:10, صمت:10, هشم:10, بطر:10, نوم:10, مهد:10, يمم:10, اسحاق:10, رحب:10, عيل:10, الذان:10, بنن:10, شوک:10, حسد:10, بعر:10, لمز:10, زهق:10, شهو:10, ثبط:10, نوى:10, ضحو:10, ثخن:10, سوق:10, قسو:10, فرش:10, ذرء:10, عرر:10, دول:10, حسس:10, قدد:10, لمس:10, اللائى:10, اسر:10, وعى:10, فئد:10, نصف:10, فکک:10, شقى:10, ذوى:10, بيض:10, سلخ:10, وسل:10, قفو:10, بخس:10, وقذ:10, سلح:10, نقذ:10, سرق:10, قوت:10, رغم:10, سيب:10, هلم:10, حيص:10, زول:10, امو:10, لسن:10, حوج:10, خبء:10, سجن:10, حرص:10, لمح:10, نطف:10, زحزح:10, عطف:10, رحمان:10, رجم:10, جوو:10, وبر:10, زرى:10, طفل:10, جمد:10, نسء:10, صلب:10, غلو:10, علق:10, قطر:10, قذف:10, جدر:10, متن:10, رهق:10, کلب:10, لوذ:10, زرع:10, صهر:10, رضع:10, ظمء:10, وتر:10, ذمم:10, شقو:10, ضهء:10, صنم:10, حنين:10, طوق:10, خذل:10, عثر:10, بدن:10, ذقن:10, لحف:10, نقر:10, مسح:10, مزج:10, نبط:10, لفو:10, لون:10, وزع:10, شکس:10, لولو:10, خطف:10, قدو:10, ضرع:10, سفر:10, حبس:10, لولا:10, تلل:10, غلق:10, وجف:10, عذر:10, بهم:10, رغد:10, جوف:10, غرف:10, هرب:10, غمر:10, وجب:10, فظظ:10, فجو:10, عقد:10, مدينه:10, خرق:10, افف:10, ورد:10, ودى:10, لمم:10, جرح:10, عيى:10, نکث:10, نطح:10, حجب:10, نضر:10, خوى:10, صلد:10, سمم:10, وزن:10, خطب:10, لبد:10, سال:10, هدم:10, غور:10, جرف:10, لدد:10, جزء:10, حلى:10, عصر:10, کسد:10, مکة:10, غيض:10, کرب:10, ذخر:10, قشعر:10, شيد:10, نمل:10, مدن:10, حيز:10, صبع:10, قرد:10, صمع:10
</qcloud>


__TOC__
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۳

تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

عَلَمِ (اسم) خداوند تبارك و تعالى است، بعضى گويند اصل آن اِله است، همزه‏اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گريده است.، صاحب قاموس گويد: اَصَحّ آنست كه عَلَمِ غير مشتق است. بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاماً به جميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفته‏اند: اللّه نام ذات واجب الوجودى است كه جامع تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعاً دو بار در قرآن مجيد آمده است پنج بار (الّلهم) و بقيه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالى و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام تديان آسمانى است، هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است. خدائيكه قرآن تعريف مى‏كند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَّهُ كُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خداى بى همتاست خدايى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده است. هيچ كس همتاى او نيست، نا گفته نماند چنانكه در اَحَد گذشت: اين كلمه فقط در ذات بارى به معنى و صفى استعمال گرديده است بنا بر اين لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بى همتا معنى كنيم، در اين صورت، تمام سه آيه كه بعد از آيه اولى آمده است شرح اَحَد مى‏باشد. يعنى به همتا است زيرا كه مقصود همه است و زائيدن و زائيده شدن كه از خوّاص تمام موجودات است، در او نيست و بالاخره هيچكس كفو و برابر او نيست راجع به معناى صَمَد به معناى صَمَد به آن ماده رجوع شود. اين است خدائى كه قرآن معرّفى مى‏كند يعنى خود خدا معرّفى مى‏كند زيرا قرآن كلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت اين خدا قابل قبول است نه خدايان دروغين و نه خدائى كه اديان تحريف شده مى‏گويند. 2: خدا خالق وآفريننده تمام اشياء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفريده اوست [انعام:102]، [رعد:16]، [زمر:62]، [غافر:62]، [انعام:101]. 3 - تربيت تمام اشياء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّى همه مخلوقات است[فاتحه:2]، [جاثية:36] كلمه «ربّ العالمين» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 اين است كه آفرينش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبير ديگر چنين است [اعراف:54] بدان آفريدن و تدبير و دستور فقط براى اوست، بلند مرتبه است خدا، كه پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهيم گفت كه «رَبّ» تربيت دهنده است. 4 - خدا بر هر چيز قادر و تواناست و هيچ چيز از حيطه قدرت و توانايى او بيرون نيست و او بر كار خود پيروز است [ملك:1]، [يوسف:21] جمله «هُوَ عَلى كُلِّ شَيئىٍ قَدير» و «اَللّه عَلى كُلِّ شَيْئى قَدير» مجموعاً 34 بار در قرآن تكرار شده است. 5 - حيات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست كه حيات مى‏بخشد و مى‏ميراند [آل عمران:156]، [حجر:23]، اين دو تعبير در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرينش و اعاده آن از او و بدست اوست، كه آفريده و اوست كه بعد از ويرانى، نظم جديد برقرار كرده و آفريدن را از سر مى‏گيرد [انبیاء:104] روزى آسمان را مى‏پيچيم و جمع مى‏كنيم. همانطور كه طومار نوشته‏ها را مى‏پيچد و جمع مى‏كند. پس از آن همچون آفرينش اوّل، آفريدن را دوباره شروع مى‏كنيم، اين وعده بر ما حتمى است و ما آنرا عملى خواهيم كرد. [يونس:34]. 7 - او نور آسمانها و زمين است زندگى و حركت و افاضه مطلقاً از اوست [نور:35]. 8 - او شريك و همتايى ندارد، خدائى و معبودى جز او نيست، فرزندى ندارد، كسى را به فرزندى انتخاب نكرده است [مؤمنون:91]، [نساء:171] [اسراء:111]. 9 - او هر روز در كارى است. همه از او مى‏خواهند، از او استمداد مى‏كنند و دست نياز بسوى او دراز كرده‏اند اگر چه عدّه‏اى متوجّه نيستند. [رحمن:29] هر كه در آسمانها و زمين هست حاجت خود را از او مى‏خواهند، او هر روز در كار بخصوصى است. آيه شريفه راجع به اصل احتياج و استمداد از خداست، به حكم آيه [لقمان:26] و آيه [فاطر:15]، بشر از خود چيزى ندارد او مطلقاً فقير و محتاج است، در مقابل، هر چيز از خدا و ملك خدا و خدا غَنِّى مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غيره كه براى رفع حاجت خود به وسائل مادّى متوسّل مى‏شوند، به وسائل خدا متوسل مى‏شوند. و از خدا مى‏خواهند، اين آيه، نظير آيه [ابراهيم:34] است مردم همه چيز را از خدا نخواسته‏اند، بلكه خدا مطابق احتياج واقعى است كه همان احتياج بوده باشند. و امّا«كُلِّ يَوْمٍ هُوَ فى شَأن» خداوند رَبّ العالمين است، معناى ربوبيت آنست كه ربّ هر روز در كارى نظير كار گذشته يا غير آن بوده باشد مثل بنّاء كه هر روز يك جور كارى در ساختمان، نظير روز قبل يا غير آنرا مى‏كند تا بناى آن سرآيد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا كردن در دست اوست، او پادشاهى مى‏دهد و پادشاهى را مى‏ستاند، اختيار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل مى‏كند و زنده را مرده و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد [آل عمران:26-27]. همانطور كه تمام نعمتها را خدا مى‏دهد، پادشاهى و حكمرانى را نيز او عنايت مى‏كند، اين دليل نمى‏شود كه پادشاه و حكمران هر چه خواهد بكند و بگويد: خدا به من داده است، چنانكه يك نفر پر زور و قهرمان نمى‏تواند همه را زير مشت و لگد بياندازد و بگويد: خدا اين نيرو را به من داده است، نيكوكار و بد كار بودن شخص، روى كارى است كه مى‏كند، پادشاه بودن يا مردم عادى بودن، دليل عزّت و ذلّت و خوبى بدى نيست، حساب عمل در ميان است، معاويه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقير از همه (نسبت به خودش) نيكوتر بود. 11- هدايت و گمراهى در دست او و در اختيار اوست، اوست كه هدايت مى‏كند و گمراه نمى‏كند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهى كردند گمراه مى‏كند، او به قلب كفّار مهر مى‏زند كه خود در اثر ادامه معاصى چنين خواسته‏اند [بقره:26]، [رعد:27]، [ابراهيم:27]، [بقره:7]. قرآن همه چيز را از خدا و در دست خدا مى‏داند، و بى پروا مى‏گويد: كه عزّت و ذلّت و ضلالت و هدايت از خداست، اما معيّن مى‏كند كه كارهاى خدا گزاف نيست و اينها روى نظم و حساب دقيقى است، چنانكه فرمود [ابراهيم:27]، [بقره:26]، آنها كه ستم پيشه كرده‏اند، گمراهشان مى‏كند، مشروح سخن در «ضَلال» ديده مى‏شود. 12- او دانه را مى‏شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بيرون مى‏آورد (از تخم بى حركت و دانه مرده و بى حركت درختان و بوته‏ها و علفهاى زنده بيرون مى‏آورد دوباره از آنها، تخم‏ها و دانه‏هاى مرده و بى حركت خارج مى‏كند) فقط او مى‏گرياند، مى‏خنداند، مى‏ميراند، زنده مى‏كند، نر و ماده را او آفريده خلقت آخرت نيز در دست اوست، او بى نياز مى‏كند، او عطا مى‏كند، او غذا مى‏دهد، او مريض را شفا مى‏دهد [انعام:90]، [نجم:43-48]، [شعرا:79-81]. 13- روزى موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است [ذاريات:58]، [عنكبوت:60]، [هود:6]. 14- او به اندازه قدرت و توانائى انس و جنّ، تكليف مى‏كند و اين قاعده كلّى تكليف است [بقره:286]، اين حقيقت پنج بار بدين صورت در قرآن تكرار شده است. 15- بازگشت همه به سوى اوست، خوبان و بدان همه به سوى او برمى‏گردند [انبیاء:93]، 16- كسانى و كارهائى كه خدا دوست ندارد و از آنها بى‏زار است به قرار ذيل‏اند: [بقره:190]، [بقره:205]، [بقره:276]، [آل عمران:32]، [آل عمران:57]، [نساء:36]، [نساء:107]، [مائده:64]، [اعراف:31]، [نحل:23]، [قصص:76]. 17- آنان كه خدا دوستشان دارد بقرار زيراند: نيكوكاران [بقره:195]، توبه كاران:[بقره:222]، پاكيزه‏ها: [بقره: 222]، پرهيزگاران: [آل عمران:76]، بردباران: [آل عمران:146]، توكّل كنندگان: [آل عمران:159]، دادگران: [مائده:42]، جنگجويان در راه خدا: [صف:4]. 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحيد او، بيشتر برهان نظم را كه دليل قطعى شعور و درك و عقل است، پيش مى‏كشد، آرى براى اثبات حق تعالى و يگانگى او، برهان نظم بهترين برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنى را كه نام‏هاى مخصوص خدا باشند در «حسنى» مطالعه فرمائيد.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
اللَّهِ‌ ۹۴۰
لِلَّهِ‌ ۱۴۳
اللَّهُ‌ ۹۷۲
بِاللَّهِ‌ ۱۴۰
اللَّهَ‌ ۵۹۲
فَاللَّهُ‌ ۶
الَّهِ‌ ۱
اللَّهُمَ‌ ۵
فَلِلَّهِ‌ ۶
آللَّهُ‌ ۲
تَاللَّهِ‌ ۹

ریشه‌های مرتبط