الأنبياء ٧٨: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۵۰
ترجمه
الأنبياء ٧٧ | آیه ٧٨ | الأنبياء ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَحْکُمَانِ»: قضاوت و داوری میکردند. «الْحَرْثِ»: زراعت. کشتزار. «نَفَشَتْ»: پخش و پراکنده شدند. در شب چریدند و مایه فساد و تباهی شدند. «شَاهِدِینَ»: گواهان و آگاهان. یادآوری: قصّه قضاوت بدین گونه بود که گوسفندان شخصی شبانه داخل کشتزار کسی شدند و مایه زیان و ضرری گشتند. داود گفت: گوسفندان در برابر ضرر و زیان وارده به کشاورز داده میشود، و سلیمان مخالف این رأی بود و گفت: کشاورز از فرآورده گوسفندان استفاده میکند بدان اندازه که خسارت دیده است سپس گوسفندان به صاحب خود برگردانده میشوند (نگا: المصحف المیسّر).
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۱ سوره انبياء
- بيان آيه : ((و داود و سليمان اذيحكمان ...(( و شرح اينكه حكم آن دو جناب حكم واحد ومصون از خطا بوده است
- بررسى عقلى احتمالات مسئله و متعين شدن اينكه حكم سليمان و داود حكم واحدى بوده است
- تاءييد مطلبه به روايات وارده
- معناى تسخير كوهها و مرغ ها با داوود (عليه السلام )
- معناى اينكه صنعت لبوس را به داود تعليم كرديم
- مقصود از جريان بادبه امر سليمان (عليه السلام ) به سوى سرزمين شام (ولسليمانالريح عاصفة ...)
- معناى اينكه ذوالفنون (يونس عليه السلام ) ((ذهب مغاضا فظن ان لن نقدر عليه (( واينكه سپس در ظلمات ندا كرد: ((ان لا اله الا انى كنت من الظالمين ((
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند
نکات آیه
۱- داستان داوود و سلیمان، شایسته یاد و یادآورى است. (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که «داود» مفعولٌ به براى فعل مقدرى، چون «اذکر» باشد (البته با حذف مضافى مانند «خبر»); یعنى، به یاد آور خبر داوود و سلیمان را.
۲- داورى داوود و سلیمان(ع)، در باره کشتزار چراشده در شبان گاه به وسیله گوسفندان مردم (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث إذ نفشت فیه غنم القوم ) «نفش» به معناى چریدن حیوان در شب، بدون چوپان و یا بى اطلاع وى است.
۳- داوود و سلیمان(ع)، در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسیله گوسفندان، به مشورت پرداختند. (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث إذ نفشت فیه غنم القوم ) برداشت یاد شده بدین احتمال است که «یحکمان» با صیغه تثنیه، اشاره به مشورت داوود و سلیمان داشته باشد، چه این که حکم هر یک به صورت استقلالى در یک واقعه، بعید به نظر مى رسد.
۴- مشورت در امر قضاوت، امرى است پسندیده و شایسته. (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث ... و کنّا لحکمهم شهدین )
۵- داوود و سلیمان(ع)، در تطبیق و چگونگى پیاده کردن حکم خدا در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسیله گوسفندان، اختلاف نظر داشتند. (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث إذ نفشت فیه غنم القوم و کنّا لحکمهم شهدین) نوع مفسران برآنند که «ففهّمناها» مى رساند که خداوند نظر سلیمان را تأیید کرد. از سوى دیگر، جمله هاى «کنّا لحکمهم شاهدین» و «و کلاًّ آتینا حکماً و علماً» مى فهماند که نظر هر دو براساس نظارت، حکم و علم الهى بوده است. جمع میان این دو سخن، به این است که بگوییم: اختلاف آن دو در حکم الهى نبود; بلکه در تطبیق و چگونگى پیاده کردن آن بود.
۶- قضاوت داوود و سلیمان(ع)، مورد نظارت و تأیید خداوند بود. (و کنّا لحکمهم شهدین ) ضمیر «حکمهم» به داوود و سلیمان بازمى گردد. بنابراین ذکر شهادت خداوند نسبت به حکم این دو، اشاره به تأیید آن دارد.
۷- داوود و سلیمان(ع)، از مقام قضاوت در میان مردم عصرخویش برخوردار بودند. (و داود و سلیمن إذ یحکمان فى الحرث )
روایات و احادیث
۸- «عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه تبارک و تعالى: «داود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث...» قال لم یحکما إنّما کانا یتناظران ففهّمها سلیمان...; از امام باقر(ع) در باره قول خداى - تبارک و تعالى - «و داوود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث...» روایت شده که فرمود: داوود و سلیمان(ع) داورى نکردند، تنها مشغول مناظره بودند که خدا حکم واقعه را به سلیمان تفهیم کرد».[۱]
۹- «أحمدبن عمرالحلبى قال: سألت أباالحسن(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ : «و داود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث» قال: کان حکم داوود(ع) رقاب الغنم، و الذى فهّم اللّه عزّوجلّ سلیمان(ع) أن احکم لصاحب الحرث باللبن و الصوف ذلک العام کلّه; احمدبن عمر حلبى گوید: از امام ابى الحسن(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ «و داود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث» سؤال کردم، فرمود: حکم داوود(ع) دادن گوسفندان به صاحب زراعت بود و چیزى را که خداوند به سلیمان فهماند، این بود که براى صاحب زراعت حکم کن تا شیر و پشم گوسفندان در کلّ آن سال براى او باشد».[۲]
۱۰- «عن أبى عبداللّه(ع) قال: کان فى بنى اسرائیل رجل له کرم و نفشت فیه غنم رجل آخر باللیل و قضمته و أفسدته فجاء صاحب الکرم إلى داود فاستعدى على صاحب الغنم فقال داود(ع): إذهبا إلى سلیمان(ع) لیحکم بینکما فذهبا إلیه فقال: سلیمان إن کانت الغنم أکلت الأصل و الفرع فعلى صاحب الغنم أن یدفع إلى صاحب الکرم الغنم و ما فى بطنها و إن کانت ذهبت بالفرع و لم تذهب بالأصل فإنّه یدفع ولدها إلى صاحب الکرم و کان هذا حکم داود...; از امام صادق(ع) روایت شده: مردى از بنى اسرائیل داراى تاکستانى بود، گوسفندان فردى شبان گاه وارد آن شدند و آن را خوردند و تباه کردند ... صاحب تاکستان از صاحب گوسفندان نزد داوود شکایت برد، او گفت: نزد سلیمان بروید تا میان شما داورى کند. پس نزد سلیمان رفتند، وى گفت: اگر گوسفند اصل و فرع تاک را خورده، پس بر صاحب گوسفند است که باید گوسفند و بچه در شکم او را به صاحب تاک بدهد و اگر فرع درخت را خورده و اصل درخت باقى است، بچه گوسفند را به صاحب تاکستان بدهد و نظر داوود هم همین بود...».[۳]
۱۱- «عن أبى عبداللّه(ع) (فى) قول اللّه عزّوجلّ: «و داود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث» ... قال: إنّه کان أوحى اللّه عزّوجلّ إلى النبیین قبل داود إلى أن بعث اللّه داود(ع) أى غنم نفشت فى الحرث فلصاحب الحرث رقاب الغنم ... فحکم داود(ع) بما حکمت به الأنبیاء(ع) من قبله و أوحى اللّه عزّوجلّ إلى سلیمان(ع) أى غنم نفشت فى الزرع فلیس لصاحب الزرع إلاّ ما خرج من بطونها و کذلک جرت السنّة بعد سلیمان»; از امام صادق(ع) [در باره] قول خداى عزّوجلّ «و داود و سلیمان إذ یحکمان فى الحرث» روایت شده ... که فرمود: همانا خداى عزّوجلّ به پیامبران قبل از داوود - تا زمانى که او را برانگیخت - وحى نموده بود که هر گوسفندى شبانه وارد زراعتى شود، براى صاحب زراعت است که آن گوسفند را به تملک خود درآورد ... پس داوود به همان حکم پیامبران پیش از خودحکم داد و خداى عزّوجلّ به سلیمان وحى نمود: هر گوسفندى که شبانه وارد زراعتى شود، صاحب زراعت حقى ندارد; مگر به چیزى (بچه اى) که از شکم آن بیرون مى آید و بعد از سلیمان همین سنت جریان داشت...».[۴]
موضوعات مرتبط
- خدا: نظارت خدا ۶
- داود(ع): اختلاف داود(ع) و سلیمان(ع) ۵; زیان کشتزار قصه داود(ع) ۵; قصه داود(ع) ۲ ،۹ ۱۰ ۱۱; کشتزار قصه داود(ع) ۲، ۳، ۹، ۱۰، ۱۱; قضاوت داود(ع) ۲، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰; مبانى قضاوت داود(ع) ۱۱; مقامات داود(ع) ۷; مناظره داود(ع) با سلیمان(ع) ۸; ناظر قضاوت داود(ع) ۶
- ذکر: ذکر قصه داود(ع) ۱; ذکر قصه سلیمان(ع) ۱
- سلیمان(ع): زیان کشتزار قصه سلیمان(ع) ۵; قصه سلیمان(ع) ۲، ۹، ۱۰، ۱۱; قضاوت سلیمان(ع) ۲، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰; کشتزار قصه سلیمان(ع) ۲، ۳ ; مبانى قضاوت سلیمان(ع) ۱۱; مشورت سلیمان(ع) با داود(ع) ۳; مقامات سلیمان(ع) ۷; ناظر قضاوت سلیمان(ع) ۶
- عمل: عمل ناپسند ۴
- قضاوت: آداب قضاوت ۴; مشورت در قضاوت ۴