۱۴٬۴۷۳
ویرایش
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
<span id='link341'><span> | <span id='link341'><span> | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، به سند خود، از ابوبصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: بنى اسرائيل مى گفتند: آنچه مردان دارند موسى ندارد، و اين تهمت از اين نظر بهتر در دل ها مى نشست، كه موسى همواره بدن خود را در محلى مى شست كه احدى او را نبيند. اين بود تا آن كه روزى موسى كنار نهرى جامه خود را كند، و روى سنگى گذاشت، و مشغول شستشو شد. خداوند سنگ را فرمود: تا از موسى دور شود، و موسى مجبور شود به تعقيب آن برود و در نتيجه، بنى اسرائيل، همه عورت او را ببينند و بدانند كه آن سخن تهمت است. و همين طور هم شد، و فهميدند آنچه مى گفتند، تهمت بوده. پس اين آيه در اين باره است كه مى فرمايد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوا مُوسَى...». | ||
و در مجمع البيان آمده كه | |||
اول | و در مجمع البيان آمده كه مفسران، در تفسير اين آيه و اين كه منظور از اذيت بنى اسرائيل چيست، اقوالى گفته اند: | ||
اول اين كه: موسى و هارون به بالاى كوه رفته بودند و هارون، در همان جا مُرد. بنى اسرائيل، به موسى گفتند: تو او را كشته اى. خدا به ملائكه دستور داد، جنازۀ هارون را برداشته، به يك يك بنى اسرائيل نشان دهند، و بگويند كه: او، به مرگ خود مُرده است، و بدين وسيله، موسى را تبرئه كرد. (نقل از على و ابن عباس). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۲ </center> | ||
دوم | دوم اين كه: موسى، مردى بسيار با حيا و پوشيده بود، و همواره شستشوى بدن خود را در نقطه اى انجام مى داد كه كسى او را نبيند. بنى اسرائيل به گمان افتادند، كه لابد عيبى نظير پيسى و جذام در بدن او هست، كه اين قدر خود را از ما پنهان مى دارد. ناگزير روزى براى شستشو به نقطۀ خلوتى رفته بود، و جامۀ خود را روى سنگى نهاده، مشغول آب تنى بود، كه ناگهان ديد سنگ، جامه را برداشته مى رود. موسى، لخت و عريان سنگ را تعقيب كرد، و بنى اسرائيل همه ديدند كه بدن او، از هر بدنى ديگر، بى عيب تر، و پاكيزه تر است، و خدا، وى را از آنچه درباره اش مى گفتند، تبرئه كرد. (بدون سند، نقل از ابوهريره). | ||
و در الدر المنثور است كه ابن | مؤلف: روايت اولى را، الدر المنثور هم از ابن مسعود، و روايت دومى را از انس و ابن عباس نقل كرده. | ||
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن مردويه، از سهل بن سعد ساعدى روايت كرده كه گفت: هرگز نشد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، نوبتى بر اين منبر بنشيند، و آيه: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدِيداً» را تلاوت نكند. | |||
مؤلف: قريب به اين مضمون را، از عايشه و ابوموسى اشعرى و عروه نيز، نقل كرده. | |||
ویرایش