گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
<span id='link358'><span>
<span id='link358'><span>


==مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن ==
==مَثَلى بیانگر هشدار خداوند، نسبت به كفران نعمت ها و پیامدهای آن ==


«'''وَ ضرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَت آمِنَةً مُّطمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً...'''»:
«'''وَ ضرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَت آمِنَةً مُّطمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً...'''»:


كلمۀّ «رَغَد»، به معناى عيش فراخ و گوارا و پاكيزه است. و اين، مَثَلى است كه خداى تعالى آورده، قريه اى را شرح مى دهد كه تمامى مايحتاج اهلش را فراهم نموده و اين نعمت ها را با فرستادن پيغمبرى برايشان تمام كرده و به حدّ كمال رسانده است. آن پيغمبر، ايشان را به آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است، دعوت مى كند و آنان به نعمت هاى او كفر مى ورزند و آن فرستاده را تكذيب مى كنند. خدا هم نعمتش را به نقمت و عذاب مبدّل نمود. و در اين مَثَل، هشدار و زنهار از كفران نعمت هاى خدا است، بعد از آن كه ارزانى داشته، و كفر به آيات او است، بعد از آن كه نازل كرده.
كلمۀّ «رَغَد»، به معناى عيش فراخ و گوارا و پاكيزه است. و اين، مَثَلى است كه خداى تعالى آورده، قريه اى را شرح مى دهد كه تمامى مايحتاج اهلش را فراهم نموده و اين نعمت ها را با فرستادن پيغمبرى برايشان تمام كرده و به حدّ كمال رسانده است.  
 
آن پيغمبر، ايشان را به آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است، دعوت مى كند و آنان به نعمت هاى او كفر مى ورزند و آن فرستاده را تكذيب مى كنند. خدا هم نعمتش را به نقمت و عذاب مبدّل نمود. و در اين مَثَل، هشدار و زنهار از كفران نعمت هاى خدا است، بعد از آن كه ارزانى داشته، و كفر به آيات او است، بعد از آن كه نازل كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۲ </center>
و در آن زمينه چينى شده براى حلال و حرام هايى كه بعدا ذكر مى كند. و از تشريع حكم، يعنى تحليل و تحريم بدون اذن خدا نهى مى فرمايد. همه اين ها كه گفتيم، استفاده اى بود كه از سياق آيات كريمه مى شود. چون هر يك از اين آيات، نظر به آيه بعدش دارد.
و در آن زمينه چينى شده براى حلال و حرام هايى كه بعدا ذكر مى كند. و از تشريع حكم، يعنى تحليل و تحريم بدون اذن خدا نهى مى فرمايد. همه اين ها كه گفتيم، استفاده اى بود كه از سياق آيات كريمه مى شود. چون هر يك از اين آيات، نظر به آيه بعدش دارد.
خط ۱۵۸: خط ۱۶۰:
اين قول را، صاحب مجمع البيان، به ابن عباس و مجاهد و قتاده نسبت داده است.
اين قول را، صاحب مجمع البيان، به ابن عباس و مجاهد و قتاده نسبت داده است.


وليكن اشكالى در آن هست و آن، اين است كه هر چند آيه شريفهف قابل تطبيق با مضمون اين روايات است، وليكن از سياق آيات بر مى آيد كه مَثَلى عمومى باشد به عنوان مقدمه و زمينه چينى براى آن كه گفتيم آورده شده باشد.
وليكن اشكالى در آن هست و آن، اين است كه هر چند آيه شريفه، قابل تطبيق با مضمون اين روايات است، وليكن از سياق آيات بر مى آيد كه مَثَلى عمومى باشد به عنوان مقدمه و زمينه چينى براى آن كه گفتيم آورده شده باشد.


پس اين كه فرمود: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَريَةً كَانَت آمِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتِيهَا رِزقُهَا رَغَداً»، سه صفت براى قريه مورد مَثَل ذكر مى كند كه متعاقب هم اند.  
پس اين كه فرمود: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَريَةً كَانَت آمِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتِيهَا رِزقُهَا رَغَداً»، سه صفت براى قريه مورد مَثَل ذكر مى كند كه متعاقب هم اند.  
خط ۱۶۴: خط ۱۶۶:
چيزى كه هست، وسطى آن ها كه مسأله اطمينان باشد، به منزله رابطه ميان دو صفت ديگر است. چون هر قريه اى كه تصور شود، وقتى امنيت داشت و از هجوم اشرار و غارتگران و خونريزی ها و اسير رفتن زن و بچه شان و چپاول رفتن اموالشان و همچنين از هجوم حوادث طبيعى، از قبيل زلزله و سيل و امثال آن ايمن شد، مردمش اطمينان و آرامش پيدا مى كنند و ديگر مجبور نمى شوند كه جلاى وطن نموده، متفرق شوند.
چيزى كه هست، وسطى آن ها كه مسأله اطمينان باشد، به منزله رابطه ميان دو صفت ديگر است. چون هر قريه اى كه تصور شود، وقتى امنيت داشت و از هجوم اشرار و غارتگران و خونريزی ها و اسير رفتن زن و بچه شان و چپاول رفتن اموالشان و همچنين از هجوم حوادث طبيعى، از قبيل زلزله و سيل و امثال آن ايمن شد، مردمش اطمينان و آرامش پيدا مى كنند و ديگر مجبور نمى شوند كه جلاى وطن نموده، متفرق شوند.


و از كمال اطمينان، صفت سوم پديد مى آيد، و آن، اين است كه: رزق آن قريه، فراوان و ارزان مى شود. چون از همه قراء و شهرستان هاى اطراف، آذوقه بدان جا حمل مى شود. ديگر مردمش مجبور نمى شوند زحمت سفر و غربت را تحمل نموده، براى طلب رزق و جلب آن به سوى قريه خود، بيابان ها و درياها را زير پا بگذارند و مشقت هاى طاقت فرسايى تحمل كنند.
و از كمال اطمينان، صفت سوم پديد مى آيد، و آن، اين است كه:  
 
رزق آن قريه، فراوان و ارزان مى شود. چون از همه قراء و شهرستان هاى اطراف، آذوقه بدان جا حمل مى شود. ديگر مردمش مجبور نمى شوند زحمت سفر و غربت را تحمل نموده، براى طلب رزق و جلب آن به سوى قريه خود، بيابان ها و درياها را زير پا بگذارند و مشقت هاى طاقت فرسايى تحمل كنند.


پس اتصاف «قريه» به اين سه صفت، كه عبارت است از: امن و اطمينان و سرازير شدن رزق بدان جا از هر طرف، تمامى نعمت هاى مادى و صورى را براى اهل آن جمع كرده است و به زودى خداى سبحان، نعمت هاى معنوى را در آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ لَقَد جَاءَهُم رَسُولٌ مِنهُم»، بر آن نعمت ها اضافه مى فرمايد.  
پس اتصاف «قريه» به اين سه صفت، كه عبارت است از: امن و اطمينان و سرازير شدن رزق بدان جا از هر طرف، تمامى نعمت هاى مادى و صورى را براى اهل آن جمع كرده است و به زودى خداى سبحان، نعمت هاى معنوى را در آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ لَقَد جَاءَهُم رَسُولٌ مِنهُم»، بر آن نعمت ها اضافه مى فرمايد.  
خط ۱۷۰: خط ۱۷۴:
پس اين «قريه»، قريه اى است كه نعمت هاى مادى و معنوى آن، تامّ و كامل بوده است.
پس اين «قريه»، قريه اى است كه نعمت هاى مادى و معنوى آن، تامّ و كامل بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
در جمله «'''فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف '''» تعبير «'''انعم الله '''» كه جمع قلت نعمت است ، براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت ، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است و كلمه «'''اذاقة : چشاندن '''» استعاره براى رساندن كمى از عذاب است ، و چشاندن گرسنگى و ترس مشعر بر اين است كه آن خدائى كه اين دو را مى چشاند قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن به حدى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد، و چگونه قادر نباشد، و حال آنكه او خدايى است كه تمامى قدرتها به دست او است .
در جملۀ «فَكَفَرَت بِأنعُمِ الله فَأذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوف»، تعبير «أنعُمِ الله» - كه جمع قلّت نعمت است - براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است. و كلمۀ «أذَاقَة: چشاندن»، استعاره براى رساندن كمى از عذاب است، و چشاندن گرسنگى و ترس، مُشعر بر اين است كه آن خدایى كه اين دو را مى چشاند، قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن، به حدّى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد. و چگونه قادر نباشد، و حال آن كه او، خدايى است كه تمامى قدرت ها به دست اوست.
 
آنگاه «لباس» را به گرسنگى و ترس اضافه نموده، فرمود: «خدا چشانيد به آن قريه، لباس ترس و گرسنگى را».
 
و اين تعبير، دلالت دارد بر احاطه، همان طور كه لباس بر بدن احاطه دارد. و إشعار دارد بر اين كه اين مقدار اندك از گرسنگى و ترس كه خدا به آنان چشانيد، از هر سو بر ايشان احاطه يافت و راه چاره را به رويشان بست. پس چه حالى خواهند داشت در وقتى كه خدا بيش از اين، آن را به ايشان بچشاند. زيرا خداى سبحان، در قهر و غضبش نامتناهى است، همچنان كه ايشان در ذلت و خوارى نامتناهی اند.


آنگاه لباس را به گرسنگى و ترس اضافه نموده فرمود: خدا چشانيد به آن قريه لباس ترس و گرسنگى را. و اين تعبير دلالت دارد بر احاطه همانطور كه لباس بر بدن احاطه دارد، و اشعار دارد بر اينكه اين مقدار اندك از گرسنگى و ترس كه خدا به آنان چشانيد از هر سو بر ايشان احاطه يافت و راه چاره را به رويشان بست ، پس چه حالى خواهند داشت در وقتى كه خدا بيش از اين ، آن را به ايشان بچشاند، زيرا خداى سبحان در قهر و غضبش نامتناهى است ، همچنانكه ايشان در ذلت و خوارى نامتناهی اند.
سپس در آخر، آيه را با جملۀ «بِمَا كَانُوا يَصنَعُون» ختم فرمود، تا دلالت كند بر اين كه سنتى كه خدا در مجازات شكر و كفر دارد، همچنان پاى بر جا و مجرى است.


سپس در آخر، آيه را با جمله «'''بما كانوا يصنعون '''» ختم فرمود، تا دلالت كند بر اينكه سنتى كه خدا در مجازات شكر و كفر دارد همچنان پاى بر جا و مجرى است .
بنابراين، معناى آيه، اين است كه:


بنابر اين معناى آيه اين است كه خداى متعال مثلى زده است ، و آن مثل قريه اى است كه اهلش از هر شرى كه جان و عرض و مالشان را تهديد كند در امنيت بودند، و براى روزى ، حاجت به پيمودن كوه و دشتى نداشتند، رزق پاك و بسيارى از هر سو بطرف ايشان سرازير بود، اهل اين قريه به اين نعمتهاى الهى كفران كردند، و شكر آن را بجا نياوردند، خدا هم به اندكى از نقمت و عذاب خود گرفتارشان كرد، و آن نقمت اندك ، گرسنگى و ترس بود كه چون لباس بر آنان احاطه كرد، و اين در قبال كفرانى بود كه بطور استمرار به نعمتهاى خدا مى ورزيدند.
خداى متعال مَثَلى زده است و آن مَثَل، قريه اى است كه اهلش، از هر شرّى كه جان و عرض و مالشان را تهديد كند، در امنيت بودند، و براى روزى، حاجت به پيمودن كوه و دشتى نداشتند. رزق پاك و بسيارى از هر سو، به طرف ايشان سرازير بود. اهل اين قريه، به اين نعمت هاى الهى كفران كردند، و شكر آن را بجا نياوردند. خدا هم به اندكى از نقمت و عذاب خود گرفتارشان كرد، و آن نقمت اندك، گرسنگى و ترس بود كه چون لباس بر آنان احاطه كرد. و اين، در قبال كفرانى بود كه به طور استمرار به نعمت هاى خدا مى ورزيدند.


«'''وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسولٌ مِّنهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب وَ هُمْ ظلِمُونَ'''»:
«'''وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب وَ هُمْ ظلِمُونَ'''»:


اين آيه نعمت معنوى اهل قريه را خاطر نشان مى سازد، كه خدا بر نعمتهاى ماديشان اضافه كرد، و در اين نعمت معنوى صلاح معاش و معادشان بود، چون از كفران به نعمتهاى خدا زنهارشان مى داد، و آثار شوم و شقاوت بار آن را برايشان شرح مى داد، ليكن رسول خود را تكذيب كردند، با اينكه از خودشان بود و او را كاملا مى شناختند و مى دانستند كه او به امر الهى دعوتشان مى كند و به راه رشاد و سعادت جدى ايشان را مى خواند، ولى با اين حال ظلم كردند، و لذا عذاب الهى ايشان را بخاطر ظلمشان بگرفت .
اين آيه، نعمت معنوى اهل قريه را خاطرنشان مى سازد كه: خدا بر نعمت هاى مادی شان اضافه كرد. و در اين نعمت معنوى، صلاح معاش و معادشان بود. چون از كفران به نعمت هاى خدا زنهارشان مى داد، و آثار شوم و شقاوت بار آن را برايشان شرح مى داد.
 
ليكن رسول خود را تكذيب كردند، با اين كه از خودشان بود و او را كاملا مى شناختند و مى دانستند كه او، به امر الهى دعوتشان مى كند و به راه رشاد و سعادت جدى ايشان را مى خواند. ولى با اين حال ظلم كردند، و لذا عذاب الهى ايشان را به خاطر ظلمشان بگرفت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۴ </center>
و با اين بيانى كه براى آيه كرديم نكته قيدهايى كه در آيه شريفه اخذ شده روشن مى گردد.
و با اين بيانى كه براى آيه كرديم، نكته قيدهايى كه در آيه شريفه اخذ شده، روشن مى گردد.
 
«'''فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكمُ اللَّهُ حَلَالاً طيِّباً ...'''»:


«'''فَكلُوا مِمَّا رَزَقَكمُ اللَّهُ حَلَلاً طيِّباً ...'''»:
اين جمله، تفريع بر معنايى است كه از مَثَل قبلى به دست مى آيد و تقدير آن، چنين است:  


اين جمله تفريع بر معنايى است كه از مثل قبلى به دست مى آيد و تقدير آن چنين است : «'''وقتى حال اين چنين است كه در كفران رزق فراوان ، عذاب و در تكذيب دعوت انبياء، مجازات است پس از آنچه خدا روزيتان كرده بخوريد در حالى كه حلال و طيب باشد، يعنى شما ممنوع از آن نيستيد، بدون دلواپسى بخوريد ولى شكر خدا را بجاى آوريد، اگر او را مى پرستيد.
«وقتى حال اين چنين است كه در كفران رزق فراوان، عذاب و در تكذيب دعوت انبياء، مجازات است، پس از آنچه خدا روزی تان كرده، بخوريد، در حالى كه حلال و طيّب باشد. يعنى شما ممنوع از آن نيستيد، بدون دلواپسى بخوريد، ولى شكر خدا را بجاى آوريد، اگر او را مى پرستيد.


== نكاتى كه از آيه: «فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا» استفاده مى شود==
== نكاتى كه از آيه: «فكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا» استفاده مى شود==
۱۴٬۴۷۳

ویرایش