گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
==مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن ==
==مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن ==


«'''وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَت ءَامِنَةً مُّطمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً ...'''»:
«'''وَ ضرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَت آمِنَةً مُّطمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً...'''»:
كلمه «'''رغد'''» به معناى عيش فراخ و گوارا و پاكيزه است . و اين مثلى است كه خداى تعالى آورده قريه اى را شرح مى دهد كه تمامى مايحتاج اهلش را فراهم نموده و اين نعمتها را با فرستادن پيغمبرى برايشان تمام كرده و بحد كمال رسانده است ، آن پيغمبر ايشان را به آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است ، دعوت مى كند و آنان به نعمتهاى او كفر مى ورزند و آن فرستاده را تكذيب مى كنند خدا هم نعمتش را به نقمت و عذاب مبدل نمود، و در اين مثل هشدار و زنهار از كفران نعمتهاى خدا است بعد از آنكه ارزانى داشته ، و كفر به آيات او است بعد از آنكه نازل كرده .
 
كلمۀّ «رَغَد»، به معناى عيش فراخ و گوارا و پاكيزه است. و اين، مَثَلى است كه خداى تعالى آورده، قريه اى را شرح مى دهد كه تمامى مايحتاج اهلش را فراهم نموده و اين نعمت ها را با فرستادن پيغمبرى برايشان تمام كرده و به حدّ كمال رسانده است. آن پيغمبر، ايشان را به آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است، دعوت مى كند و آنان به نعمت هاى او كفر مى ورزند و آن فرستاده را تكذيب مى كنند. خدا هم نعمتش را به نقمت و عذاب مبدّل نمود. و در اين مَثَل، هشدار و زنهار از كفران نعمت هاى خدا است، بعد از آن كه ارزانى داشته، و كفر به آيات او است، بعد از آن كه نازل كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۲ </center>
و در آن زمينه چينى شده براى حلال و حرامهايى كه بعدا ذكر مى كند، و از تشريع حكم ، يعنى تحليل و تحريم بدون اذن خدا نهى مى فرمايد، همه اينها كه گفتيم استفاده اى بود كه از سياق آيات كريمه مى شود چون هر يك از اين آيات ، نظر به آيه بعدش دارد.
و در آن زمينه چينى شده براى حلال و حرام هايى كه بعدا ذكر مى كند. و از تشريع حكم، يعنى تحليل و تحريم بدون اذن خدا نهى مى فرمايد. همه اين ها كه گفتيم، استفاده اى بود كه از سياق آيات كريمه مى شود. چون هر يك از اين آيات، نظر به آيه بعدش دارد.
 
و بعضى گفته اند: آيه مذكور، مَثَلى كلّى نيست، بلكه حكايت حال خصوص مكه است كه خدا اهلش را مدت هفت سال، به قحطى و گرسنگى مبتلا كرد. چون بعد از آن كه خدا نعمت را برايشان فراخ فرموده بود، كفران نمودند و بعد از آن كه پيامبرى برايشان فرستاده بود، تكذيبش كردند و به نفرين رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، قافله هايشان مورد غارت و حمله قرار مى گرفت و به غضب خدا دچار مى شد.
 
اين قول را، صاحب مجمع البيان، به ابن عباس و مجاهد و قتاده نسبت داده است.
 
وليكن اشكالى در آن هست و آن، اين است كه هر چند آيه شريفهف قابل تطبيق با مضمون اين روايات است، وليكن از سياق آيات بر مى آيد كه مَثَلى عمومى باشد به عنوان مقدمه و زمينه چينى براى آن كه گفتيم آورده شده باشد.


و بعضى گفته اند: آيه مذكور مثلى كلى نيست بلكه حكايت حال خصوص مكه است كه خدا اهلش را مدت هفت سال به قحطى و گرسنگى مبتلا كرد، چون بعد از آنكه خدا نعمت را برايشان فراخ فرموده بود كفران نمودند و بعد از آنكه پيامبرى برايشان فرستاده بود تكذيبش ‍ كردند و به نفرين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) قافله هايشان مورد غارت و حمله قرار مى گرفت و به غضب خدا دچار مى شد. اين قول را صاحب مجمع البيان به ابن عباس و مجاهد و قتاده نسبت داده است .
پس اين كه فرمود: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَريَةً كَانَت آمِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتِيهَا رِزقُهَا رَغَداً»، سه صفت براى قريه مورد مَثَل ذكر مى كند كه متعاقب هم اند.  


و ليكن اشكالى در آن هست و آن اين است كه هر چند آيه شريفه قابل تطبيق با مضمون اين روايات است ، و ليكن از سياق آيات بر مى آيد كه مثلى عمومى باشد به عنوان مقدمه و زمينه چينى براى آنكه گفتيم آورده شده باشد.
چيزى كه هست، وسطى آن ها كه مسأله اطمينان باشد، به منزله رابطه ميان دو صفت ديگر است. چون هر قريه اى كه تصور شود، وقتى امنيت داشت و از هجوم اشرار و غارتگران و خونريزی ها و اسير رفتن زن و بچه شان و چپاول رفتن اموالشان و همچنين از هجوم حوادث طبيعى، از قبيل زلزله و سيل و امثال آن ايمن شد، مردمش اطمينان و آرامش پيدا مى كنند و ديگر مجبور نمى شوند كه جلاى وطن نموده، متفرق شوند.


پس اينكه فرمود: «'''ضرب الله مثلا قرية كانت آمنة مطمئنة ياتيها رزقها رغدا'''» سه صفت براى قريه مورد مثل ذكر مى كند كه متعاقب همند، چيزى كه هست وسطى آنها كه مساله اطمينان باشد به منزله رابطه ميان دو صفت ديگر است ، چون هر قريهاى كه تصور شود وقتى امنيت داشت و از هجوم اشرار و غارتگران و خونريزيها و اسير رفتن زن و بچه شان و چپاول رفتن اموالشان و همچنين از هجوم حوادث طبيعى از قبيل زلزله و سيل و امثال آن ايمن شد مردمش اطمينان و آرامش پيدا مى كنند و ديگر مجبور نمى شوند كه جلاى وطن نموده متفرق شوند.
و از كمال اطمينان، صفت سوم پديد مى آيد، و آن، اين است كه: رزق آن قريه، فراوان و ارزان مى شود. چون از همه قراء و شهرستان هاى اطراف، آذوقه بدان جا حمل مى شود. ديگر مردمش مجبور نمى شوند زحمت سفر و غربت را تحمل نموده، براى طلب رزق و جلب آن به سوى قريه خود، بيابان ها و درياها را زير پا بگذارند و مشقت هاى طاقت فرسايى تحمل كنند.


و از كمال اطمينان ، صفت سوم پديد مى آيد، و آن اين است كه رزق آن قريه فراوان و ارزان مى شود، چون از همه قراء و شهرستانهاى اطراف آذوقه بدانجا حمل مى شود، ديگر مردمش مجبور نمى شوند زحمت سفر و غربت را تحمل نموده براى طلب رزق و جلب آن بسوى قريه خود بيابانها و درياها را زير پا بگذارند و مشقت هاى طاقت فرسايى تحمل كنند.
پس اتصاف «قريه» به اين سه صفت، كه عبارت است از: امن و اطمينان و سرازير شدن رزق بدان جا از هر طرف، تمامى نعمت هاى مادى و صورى را براى اهل آن جمع كرده است و به زودى خداى سبحان، نعمت هاى معنوى را در آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ لَقَد جَاءَهُم رَسُولٌ مِنهُم»، بر آن نعمت ها اضافه مى فرمايد.  


پس اتصاف قريه به اين سه صفت كه عبارت است از: امن و اطمينان و سرازير شدن رزق بدانجا از هر طرف ، تمامى نعمتهاى مادى و صورى را براى اهل آن جمع كرده است و بزودى خداى سبحان نعمتهاى معنوى را در آيه بعدى كه مى فرمايد: «'''و لقد جاءهم رسول منهم '''» بر آن نعمتها اضافه مى فرمايد، پس اين قريه قريه اى است كه نعمتهاى مادى و معنوى آن تام و كامل بوده است .
پس اين «قريه»، قريه اى است كه نعمت هاى مادى و معنوى آن، تامّ و كامل بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
در جمله «'''فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف '''» تعبير «'''انعم الله '''» كه جمع قلت نعمت است ، براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت ، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است و كلمه «'''اذاقة : چشاندن '''» استعاره براى رساندن كمى از عذاب است ، و چشاندن گرسنگى و ترس مشعر بر اين است كه آن خدائى كه اين دو را مى چشاند قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن به حدى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد، و چگونه قادر نباشد، و حال آنكه او خدايى است كه تمامى قدرتها به دست او است .
در جمله «'''فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف '''» تعبير «'''انعم الله '''» كه جمع قلت نعمت است ، براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت ، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است و كلمه «'''اذاقة : چشاندن '''» استعاره براى رساندن كمى از عذاب است ، و چشاندن گرسنگى و ترس مشعر بر اين است كه آن خدائى كه اين دو را مى چشاند قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن به حدى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد، و چگونه قادر نباشد، و حال آنكه او خدايى است كه تمامى قدرتها به دست او است .
۱۴٬۴۹۲

ویرایش