گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷۱: خط ۷۱:
<span id='link339'><span>
<span id='link339'><span>


==وجوهى ديگر كه درباره مراد از حيات طيبه گفته شده است ==
==وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيّبه» گفته شده است ==
مفسرين ، در آيه شريفه وجوهى ذكر كرده اند: بعضى گفته اند حيات طيب ، حيات بهشتى است كه مرگ ندارد، و فقر و بيمارى و هيچ شقاوت ديگرى در آن نيست .
مفسران، در آيه شريفه، وجوهى ذكر كرده اند:  


بعضى ديگر گفته اند: حيات برزخى است . و شايد اين تخصيص را از اينجا پنداشته اند كه ذيل آيه را حمل كرده به جنت آخرت و براى حيات طيبه جز برزخ چيزى به نظرشان نرسيده .
بعضى گفته اند: «حيات طيّب»، حيات بهشتى است كه مرگ ندارد، و فقر و بيمارى و هيچ شقاوت ديگرى، در آن نيست.


بعضى ديگر گفته اند: همين حيات دنيوى است كه مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداى سبحان باشد، زيرا چنين حياتى پاكيزه ترين زندگى است .
بعضى ديگر گفته اند: حيات برزخى است. و شايد اين تخصيص را از اين جا پنداشته اند كه ذيل آيه را حمل كرده به جنّت آخرت، و براى حيات طيّبه، جز برزخ چيزى به نظرشان نرسيده.


و بعضى گفته اند: مراد از آن ، رزق حلال است كه در قيامت عقابى بر آن نيست . بعضى ديگر گفته اند: روزى روز بروز است .
بعضى ديگر گفته اند: همين حيات دنيوى است، كه مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداى سبحان باشد. زيرا چنين حياتى، پاكيزه ترين زندگى است.


و در اين وجوه جاى مناقشه بسيار است كه بر خواننده اگر دقت فرمايد پوشيده نيست ، و حاجت نيست كه ما كلام را با ايراد آنها طول دهيم .
و بعضى گفته اند: مراد از آن، رزق حلال است كه در قيامت عقابى بر آن نيست. بعضى ديگر گفته اند: روزىِ روز به روز است.


در باره جمله «'''و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون '''» در ذيل آيه قبلى بحث كرديم ، و در معناى اين آيه شريفه است آيه «'''و من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب
و در اين وجوه، جاى مناقشه بسيار است كه بر خواننده، اگر دقت فرمايد، پوشيده نيست، و حاجت نيست كه ما كلام را با ايراد آن ها طول دهيم.
 
در باره جملۀ «وَ لَنَجزِيَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا كَانُوا يَعمَلُون،» در ذيل آيه قبلى بحث كرديم، و در معناى اين آيه شريفه است، آيه: «وَ مَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أو أُنثَى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ يُرزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَابٍ».
<span id='link340'><span>
<span id='link340'><span>
==مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است ==
«'''فَإِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ'''»:


((استعاذه '''»، طلب پناه است ، و معنا اين است كه وقتى قرآن مى خوانى از خداى تعالى بخواه مادامى كه مشغول خواندن هستى از اغواى شيطان رجيم پناهت دهد، پس استعاذه اى كه در اين آيه بدان امر شده حال و وظيفه قلب و نفس قرآن خوان است ، او مامور شده مادامى كه مشغول تلاوت است اين حقيقت ، يعنى استعاذه به خدا را در دل خود بيابد، نه اينكه به زبان بگويد: «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''» و اين استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است نه اينكه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود اين سخن استعاذه بگوييم مجازا گفته ايم ، خداى تعالى هم نفرموده هر وقت قرآن مى خوانى بگو «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''»، بلكه فرموده : هر وقت قرآن مى خوانى از خدا پناه بخواه .
==مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن ==
«'''فَإِذَا قَرَأْت الْقُرْآنَ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشيْطانِ الرَّجِيمِ'''»:
 
«استعاذه»، طلب پناه است، و معنا اين است كه: وقتى قرآن مى خوانى، از خداى تعالى بخواه، مادامى كه مشغول خواندن هستى، از اغواى شيطان رجيم پناهت دهد. پس استعاذه اى كه در اين آيه بدان امر شده، حال و وظيفه قلب و نفس قرآن خوان است.
 
او، مأمور شده مادامى كه مشغول تلاوت است، اين حقيقت، يعنى استعاذه به خدا را در دل خود بيابد. نه اين كه به زبان بگويد: «أعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيم»، و اين استعاذه زبانى و امثال آن، سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است. نه اين كه خودش استعاذه باشد. و اگر به خود اين سخن استعاذه بگوييم، مجازا گفته ايم. خداى تعالى هم نفرموده هر وقت قرآن مى خوانى، بگو «أعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيم»، بلكه فرموده: هر وقت قرآن مى خوانى، از خدا پناه بخواه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۵ </center>
با اين بيان روشن مى گردد كه گفتار بعضى از مفسرين كه گفته اند: مراد از قرائت ، اراده قرائت است ، يعنى وقتى ميخواهى قرآن خواندن را شروع كنى بگو فلان ...، و در آيه شريفه بطور مجاز فرموده هر وقت قرآن مى خوانى ، و اين اطلاق از قبيل اطلاق مسبب و اراده سبب است ، خالى از يكنوع سهل انگارى نيست .
با اين بيان روشن مى گردد كه گفتار بعضى از مفسران، كه گفته اند: «مراد از «قرائت»، اراده قرائت است، يعنى وقتى می خواهى قرآن خواندن را شروع كنى، بگو فلان...، و در آيه شريفه به طور مجاز فرموده هر وقت قرآن مى خوانى، و اين اطلاق از قبيل اطلاق مسبّب و اراده سبب است»، خالى از يك نوع سهل انگارى نيست.


«'''إِنَّهُ لَيْس لَهُ سلْطنٌ عَلى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكلُونَ'''»:
«'''إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكلُونَ'''»:


اين جمله در مقام تعليل امرى است كه در آيه قبلى راجع به استعاذه آمده بود، و معناى مجموع آن اين مى شود كه هر وقت قرآن مى خوانى پناه ببر به خدا از شر شيطان ، زيرا تنها كسانى از شر او ايمنند كه به خدا ايمان آورده و بر او توكل كرده باشند.
اين جمله، در مقام تعليل امرى است كه در آيه قبلى راجع به استعاذه آمده بود، و معناى مجموع آن، اين مى شود كه: هر وقت قرآن مى خوانى، پناه ببر به خدا از شرّ شيطان. زيرا تنها كسانى از شرّ او ايمن اند كه به خدا ايمان آورده و بر او توكل كرده باشند.
<span id='link341'><span>
<span id='link341'><span>
==استعاذه به خدا توكل به خدا است و ايمان وتوكل دو ملاك صدق عبوديت هستند ==
از اين آيه دو نكته استفاده مى شود: اول اينكه : استعاذه به خدا، توكل بر خدا است ، زيرا خداى سبحان در تعليل لزوم استعاذه ، بجاى استعاذه توكل را آورده و سلطنت شيطان را از متوكلين نفى كرده .


دوم اينكه ايمان و توكل ، دو ملاك صدق عبوديت اند، كه ادعاى عبوديت با نداشتن آن دو، ادعائى كاذب است ، آيه «'''ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين '''» كه حكايت خطاب پروردگار به ابليس است نيز همين معنا را مى رساند، يعنى سلطنت شيطان را از بندگان خود نفى نموده است ، چيزى كه هست در آيه مورد بحث بجاى بندگان ، افراد با ايمان و متوكل را آورد.
از اين آيه، دو نكته استفاده مى شود:
 
اول اين كه: استعاذه به خدا، توكل بر خدا است. زيرا خداى سبحان در تعليل لزوم «استعاذه»، به جاى استعاذه، «توكل» را آورده و سلطنت شيطان را از متوكلين نفى كرده.
 
دوم اين كه: ايمان و توكل، دو ملاك صدق عبوديت اند، كه ادعاى عبوديت با نداشتن آن دو، ادعایى كاذب است. آيه: «إنَّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ إلّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِين»، كه حكايت خطاب پروردگار به ابليس است نيز، همين معنا را مى رساند. يعنى سلطنت شيطان را از بندگان خود نفى نموده است.  


اعتبار عقلى هم با اين معنا مى سازد، زيرا توكل عبارت است از اينكه : انسان زمام تصرف در امور خود را بدست غير خود دهد، و تسليم او شود كه هر چه او صلاح ديد و كرد همان را صلاح خود بداند، و اين خود اخص آثار عبوديت است .
چيزى كه هست، در آيه مورد بحث، به جاى «بندگان»، افراد با ايمان و متوكل را آورد. اعتبار عقلى هم، با اين معنا مى سازد. زيرا «توكل»، عبارت است از اين كه: انسان زمام تصرف در امور خود را به دست غير خود دهد، و تسليم او شود، كه هرچه او صلاح ديد و كرد، همان را صلاح خود بداند، و اين، خود اخص آثار عبوديت است.


<span id='link342'><span>
<span id='link342'><span>
==گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است ==
«'''إِنَّمَا سلْطنُهُ عَلى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشرِكُونَ'''»:


ضميرهاى مفرد سه گانه به كلمه شيطان بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه سلطنت و برش شيطان منحصر در كسانى است كه او را ولى خودگيرند تا او به دلخواه خود امور ايشان را تدبير كند،
==گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد ==
«'''إِنَّمَا سُلْطانُهُ عَلى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشرِكُونَ'''»:
 
ضميرهاى مفرد سه گانه به كلمه «شيطان» بر مى گردد، و معناى آيه، اين است كه: سلطنت و برش شيطان، منحصر در كسانى است كه او را «ولىّ» خود گيرند تا او به دلخواه خود، امور ايشان را تدبير كند، و او هرچه كرد، اينان اطاعتش كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۶ </center>
و او هر چه كرد اينان اطاعتش كنند، و نيز در كسانى است كه به خدا شرك مى ورزند و بجاى خدا شيطان را ولى خود مى گيرند و او را رب و مطاع خود مى پندارند، زيرا اطاعت ، خود عبادت است ، همچنانكه فرمود: «'''الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدونى '''».


از اين بيان دو حقيقت روشن مى گردد: اول اينكه : ذيل آيه ، مفسر صدر آن است ، و «'''تولى '''» يعنى ولى گرفتن كسى كه خدا وليش ندانسته شرك به خدا و يا به عبارت ديگر غير خدا پرستيدن است .
و نيز، در كسانى است كه به خدا شرك مى ورزند و به جاى خدا، شيطان را «ولىّ» خود مى گيرند و او را، ربّ و مطاع خود مى پندارند، زيرا اطاعت، خود عبادت است، همچنان كه فرمود: «ألَم أعهَد إلَيكُم يَا بَنِى آدَمَ أن لَا تَعبُدُوا الشَّيطَانَ إنَّهُ لَكُم عَدُوٌ مُبِينٌ * وَ أنِ اعبُدُونِى».


دوم اينكه : ميان توكل نكردن بر خدا و تولاى شيطان و عبادت او هيچ واسطه اى نيست ، كسى كه بر خدا توكل نكند او از اولياى شيطان خواهد بود.
از اين بيان، دو حقيقت روشن مى گردد:  


و چه بسا بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مفرد در جمله «'''و الذين هم به مشركون '''» به خداى تعالى برمى گردد، و معناى آيه را چنين مى كند كه : سلطنت شيطان تنها بر دو طايفه است ، يكى مشركين و يكى موحدينى كه شيطان را ولى خود مى گيرند. و ليكن چون اين تفسير باعث مى شود ضميرهاى يك سياق ، در مرجع ، مختلف شود، يعنى ضمير در «'''سلطانه '''» و «'''يتولونه '''» به شيطان ، و ضمير «'''به '''» به خدا برگردد لذا مردود است .
اول اين كه: ذيل آيه، مفسّر صدر آن است، و «تَوَلّى»، يعنى ولى گرفتن كسى كه خدا وليّش ندانسته، شرك به خدا، و يا به عبارت ديگر، غير خدا پرستيدن است.


اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : «'''و اذابدلنا آيه مكان اية ...'''»
دوم اين كه: ميان توكل نكردن بر خدا و تولاى شيطان و عبادت او، هيچ واسطه اى نيست. كسى كه بر خدا توكل نكند، او از اولياى شيطان خواهد بود.
 
و چه بسا بعضى از مفسران گفته اند: ضمير مفرد در جملۀ «وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشرِكُونَ»، به خداى تعالى بر مى گردد، و معناى آيه را چنين مى كند كه: سلطنت شيطان، تنها بر دو طايفه است: يكى مشركان و يكى موحدينى كه شيطان را ولىّ خود مى گيرند.
 
وليكن چون اين تفسير باعث مى شود ضميرهاى يك سياق، در مرجع، مختلف شود. يعنى ضمير در «سُلطَانُهُ» و «يَتَوَلَّونَهُ»، به شيطان، و ضمير «بِهِ»، به خدا برگردد، لذا مردود است.
 
==اشاره به مسأله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه==


«'''وَ إِذَا بَدَّلْنَا ءَايَةً مَّكانَ ءَايَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنت مُفْترِ بَلْ أَكْثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ'''»:
«'''وَ إِذَا بَدَّلْنَا ءَايَةً مَّكانَ ءَايَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنت مُفْترِ بَلْ أَكْثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ'''»:
خط ۱۳۰: خط ۱۴۳:
و جمله «'''و الله اعلم بما ينزل '''» كنايه از اين است كه حق هيچوقت از مورد خود تجاوز نمى كند، و آن آيه اى كه خدا نازل مى كند سزاوار و شايسته به نازل شدن است ، و خدا از اينان كه اعتراض مى كنند داناتر است به آنچه كه نازل مى كند ، بنابر اين ، جمله مورد بحث جمله حاليه است .
و جمله «'''و الله اعلم بما ينزل '''» كنايه از اين است كه حق هيچوقت از مورد خود تجاوز نمى كند، و آن آيه اى كه خدا نازل مى كند سزاوار و شايسته به نازل شدن است ، و خدا از اينان كه اعتراض مى كنند داناتر است به آنچه كه نازل مى كند ، بنابر اين ، جمله مورد بحث جمله حاليه است .
<span id='link344'><span>
<span id='link344'><span>
==اتهام مشركين به پيامبر(ص ) در ارتباط با مسئله نسخ ==
==اتهام مشركين به پيامبر(ص ) در ارتباط با مسئله نسخ ==
و اينكه فرمود: «'''قالوا انما انت مفتر'''» نقل كلامى است كه مشركين به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفته و او را متهم كرده بودند به اينكه تو از دروغ به خدا افتراء بسته اى ، چون عوض كردن حرف و تبديل كردن يك آيه بعد از آنكه آمده است از ساحت پروردگار بدور است . مشركين در اين سخن خود تاكيد هم داشته اند، زيرا با اينكه مى توانستند بگويند تو در اين تبديل آيه افتراء بستهاى چنين نگفتند، بلكه بصورت اسم فاعل كه دلالت بر دوام و استمرار دارد اداء كرده گفتند: «'''تو افتراء زنى '''»، تازه همين مطلب را باز طور ديگرى گفتند، يعنى با آوردن كلمه «'''انما'''» فهماندند كه جز افتراء زدن كار ديگرى ندارى ، و باز براى بيشتر تاكيد كردن مطلب ، گفتار خود را بصورت جمله اسميه آورده و او را مفترى خواندند، و منظورشان اين بود كه او را در خصوص ‍ مساله تبديل آيه ، مفترى جلوه دهند، آن وقت از آنجائى كه خود آن جناب هميشه گوشزد كرده بود كه تمامى آيات قرآنش از ناحيه خدا است ،
و اينكه فرمود: «'''قالوا انما انت مفتر'''» نقل كلامى است كه مشركين به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفته و او را متهم كرده بودند به اينكه تو از دروغ به خدا افتراء بسته اى ، چون عوض كردن حرف و تبديل كردن يك آيه بعد از آنكه آمده است از ساحت پروردگار بدور است . مشركين در اين سخن خود تاكيد هم داشته اند، زيرا با اينكه مى توانستند بگويند تو در اين تبديل آيه افتراء بستهاى چنين نگفتند، بلكه بصورت اسم فاعل كه دلالت بر دوام و استمرار دارد اداء كرده گفتند: «'''تو افتراء زنى '''»، تازه همين مطلب را باز طور ديگرى گفتند، يعنى با آوردن كلمه «'''انما'''» فهماندند كه جز افتراء زدن كار ديگرى ندارى ، و باز براى بيشتر تاكيد كردن مطلب ، گفتار خود را بصورت جمله اسميه آورده و او را مفترى خواندند، و منظورشان اين بود كه او را در خصوص ‍ مساله تبديل آيه ، مفترى جلوه دهند، آن وقت از آنجائى كه خود آن جناب هميشه گوشزد كرده بود كه تمامى آيات قرآنش از ناحيه خدا است ،
خط ۱۵۰: خط ۱۶۴:
در سابق هم در تفسير آيه «'''ما ننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» در جلد اول اين كتاب بحثى در باره نسخ گذرانديم .
در سابق هم در تفسير آيه «'''ما ننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» در جلد اول اين كتاب بحثى در باره نسخ گذرانديم .
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>
==شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد ==
==شرح جواب خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص» كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد ==
«'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشرٌ'''»:
«'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشرٌ'''»:


۱۴٬۴۹۵

ویرایش