گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>


==شرح جواب خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص» كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد ==
==پاسخ خداوند، به افتراى مشركان به پیامبر «ص» ==
«'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشرٌ'''»:
«'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشرٌ'''»:


اين افتراء ديگرى است از مشركين به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آن اين است «'''انما يعلمه بشر : بدرستى كه بشرى به او درس مى دهد'''» و منشا اين افتراء بطورى كه از سياق اعتراضشان و جوابى كه آمده بر مى آيد اين بوده كه مردى غير عرب بوده ، و منظور ايشان تعليم آن مرد بوده است ، مردى بوده كه زبان عربى را بطور فصيح مى دانسته و در عين حال چيزى از معارف اديان و احاديث انبياء را هم مى دانسته ، و چه بسا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را ديده ، از اين رو اين تهمت را زده اند كه حتما آن مرد به وى تعليم مى دهد، و ادعايى كه مبنى بر وحى بودن گفته هايش مى كند صحيح نيست ، و خداى تعالى در نقل كلام آنان رعايت اختصار را كرده و گر نه تقديرش : «'''انما يعلمه بشر و ينسب ما تعلمه منه الى الله افتراء عليه : بشرى به او درس مى دهد و او آنچه را از وى ياد مى گيرد از روى افتراء به خدا نسبت مى دهد'''» مى باشد.
اين افتراء ديگرى است از مشركان، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و آن، اين است «إنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ: به درستى كه بشرى به او درس مى دهد»، و منشأ اين افتراء - به طورى كه از سياق اعتراضشان و جوابى كه آمده بر مى آيد - اين بوده كه مردى غير عرب بوده، و منظور ايشان، تعليم آن مرد بوده است.  


و معلوم است كه جواب دادن به صرف اينكه آن مرد زبانش غير عربى است و قرآن به زبان عربى فصيح و آشكار است ، ماده اشكال را به كلى از بين نمى برد، براى اينكه ممكن است بگويند از آن مرد غير عربى درس ‍ مى گيرد، و آنگاه يادگرفته هاى خود را در قالب زبان عربى صحيح و فصيح در مى آورد، بلكه اصلا اين اشكال بيشتر به ذهن مى رسد تا اشكال اول ، چون تعبير مشركين اين بود كه : «'''بدرستى كه مردى عجمى به او ياد مى دهد'''» و اين نبود كه «'''مردى عجمى به او تلقين و يا املاء مى كند'''» و او عين عبارات وى را اداء مى نمايد، و معلوم است كه تعليم مربوط به معانى است ، نه الفاظ.
مردى بوده كه زبان عربى را به طور فصيح مى دانسته و در عين حال، چيزى از معارف اديان و احاديث انبياء را هم مى دانسته. و چه بسا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» او را ديده. از اين رو، اين تهمت را زده اند كه حتما آن مرد به وى تعليم مى دهد، و ادعايى كه مبنى بر وحى بودن گفته هايش مى كند، صحيح نيست. و خداى تعالى، در نقل كلام آنان، رعايت اختصار را كرده، و گرنه تقديرش: «إنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ وَ یَنسِبُ مَا تَعَلَّمَهُ مِنهُ إلَى اللهِ إفتِرَاءً عَلَيه: بشرى به او درس مى دهد و او، آنچه را از وى ياد مى گيرد، از روى افتراء به خدا نسبت مى دهد»، مى باشد.
و از اينجا به خوبى روشن مى گردد كه جمله «'''لسان الذى يلحدون اليه ... مبين '''» به تنهايى جواب از شبهه آنان نيست ، بلكه جواب از اين جمله شروع شده ، و تا تمامى دو آيه تمام مى شود.


و خلاصه جوابى كه از مجموع سه آيه استفاده مى شود اين است كه : تهمتى كه شما به وى مى زنيد كه بشرى به او تعليم ميدهد ، و او آن را به خدا نسبت داده افتراء مى بندد، اگر مقصود شما از تعليم ، تلقين الفاظ است و قرآن كريم كلام آن مرد است ، نه كلام خدا، جوابش اين است كه آن مرد غير عرب است ، و اين قرآن به زبان عربى مبين است .
و معلوم است كه جواب دادن به صرف اين كه آن مرد زبانش غير عربى است و قرآن به زبان عربى فصيح و آشكار است، ماده اشكال را به كلّى از بين نمى برد. براى اين كه ممكن است بگويند: از آن مرد غير عربى درس مى گيرد، و آنگاه يادگرفته هاى خود را، در قالب زبان عربى صحيح و فصيح در مى آورد. بلكه اصلا اين اشكال بيشتر به ذهن مى رسد تا اشكال اول. چون تعبير مشركان اين بود كه: «به درستى كه مردى عجمى به او ياد مى دهد»، و اين نبود كه «مردى عجمى به او تلقين و يا املاء مى كند»، و او، عين عبارات وى را اداء مى نمايد، و معلوم است كه تعليم مربوط به معانى است، نه الفاظ.
 
و از اين جا به خوبى روشن مى گردد كه جمله «لِسَانُ الَّذِى يُلحِدُونَ إلَيهِ... مُبِينٌ»، به تنهايى جواب از شبهه آنان نيست، بلكه جواب از اين جمله شروع شده، و تا تمامى دو آيه تمام مى شود.
 
و خلاصه جوابى كه از مجموع سه آيه استفاده مى شود، اين است كه:  
 
تهمتى كه شما به وى مى زنيد كه بشرى به او تعليم می دهد، و او، آن را به خدا نسبت داده، افتراء مى بندد، اگر مقصود شما از تعليم، تلقين الفاظ است و قرآن كريم، كلام آن مرد است، نه كلام خدا. جوابش اين است كه: آن مرد، غيرعرب است، و اين قرآن، به زبان «عربىّ مُبين» است.




۱۴٬۴۷۳

ویرایش