گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


==عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات ==
==عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات ==
در اينجا ممكن است كسى توهم كند كه عموم قدرت ، مستلزم برابرى هر چيزى نسبت به آن نيست ، خلاصه مستلزم اين نيست كه مقدورات نسبت به قدرت او اختلاف نداشته باشند زيرا قلت اسباب متوسط ميان فاعل و فعل و كثرت آن تاثير بسزايى در قدرت براى آن فعل دارد، مثلا انسان هم قادر است نفس بكشد، و هم قادر است بيست من بار را بلند كند، ولى آيا قدرتش بر هر دو يكسان است ؟ البته نه .
در اين جا ممكن است كسى توهم كند كه عموم قدرت، مستلزم برابرى هر چيزى نسبت به آن نيست. خلاصه مستلزم اين نيست كه مقدورات نسبت به قدرت او اختلاف نداشته باشند. زيرا قلّت اسباب متوسط ميان فاعل و فعل و كثرت آن تأثير بسزايى در قدرت براى آن فعل دارد. مثلا انسان هم قادر است نفس بكشد، و هم قادر است بيست من بار را بلند كند، ولى آيا قدرتش بر هر دو يكسان است؟ البته نه.
ليكن اين توهم ناشى از عظمت معناى عموم قدرت است ، لذا بايد آن را توضيح داده بگوييم : قدرتى كه در ما است قدرت مقيد است ، زيرا قدرت انسان مثلا بر خوردن غذا كه بلا شك انسان نسبتى فاعلى به آن دارد و آن را به انسان نسبت داده مى گويند فلانى خورد، در تاثيرش مشروط و مقيد به بودن غذا در خارج است ، بعلاوه بايد غذا در دسترس هم باشد، و نيز استفاده از آن ممنوع نباشد، كسى و يا مرضى از خوردنش جلوگيرى نكند، و ادوات و ابزار كارش يعنى دست و دهانش دچار آفت نشده باشد، و همچنين ساير شرايطش جمع باشد، تا او بتواند غذا بخورد، و از آنچه گفته شد تنها چيزى كه انسان قدرت بر آن را دارد اراده خوردن است ،
 
ليكن اين توهم ناشى از عظمت معناى عموم قدرت است. لذا بايد آن را توضيح داده، بگوييم:  
 
قدرتى كه در ما است، قدرت مقيّد است. زيرا قدرت انسان مثلا بر خوردن غذا كه بلا شك انسان نسبتى فاعلى به آن دارد و آن را به انسان نسبت داده، مى گويند: فلانى خورد، در تأثيرش مشروط و مقيد به بودن غذا در خارج است. بعلاوه بايد غذا در دسترس هم باشد، و نيز استفاده از آن ممنوع نباشد، كسى و يا مرضى از خوردنش جلوگيرى نكند، و ادوات و ابزار كارش، يعنى دست و دهانش دچار آفت نشده باشد. و همچنين ساير شرايطش جمع باشد، تا او بتواند غذا بخورد. و از آنچه گفته شد، تنها چيزى كه انسان قدرت بر آن را دارد، اراده خوردن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۳ </center>
از اراده گذشته ، بقيه شرايط و وسايط و موانعى كه هستند از حيطه قدرت آدمى خارجند، پس اين وسايط قيودى هستند كه قدرت بشر را مقيد مى كند و چون انسان بخواهد قدرت خود را بكار بندد، و غذايى بخورد قبلا بايد شرايط آن را كه ذكر شد فراهم نموده غذا را بخرد و در دسترس خود قرار دهد و موانع را بر طرف سازد، و آنگاه ابزار بدنى خود را بكار بزند تا غذا بخورد.
از اراده گذشته، بقيه شرايط و وسايط و موانعى كه هستند، از حيطه قدرت آدمى خارج اند. پس اين وسايط قيودى هستند كه قدرت بشر را مقيد مى كند و چون انسان بخواهد قدرت خود را به كار بندد، و غذايى بخورد، قبلا بايد شرايط آن را كه ذكر شد، فراهم نموده، غذا را بخرد و در دسترس خود قرار دهد و موانع را بر طرف سازد، و آنگاه ابزار بدنى خود را به كار بزند، تا غذا بخورد.
و البته پر واضح است كه كمى و زيادى اين مقدمات نزديكى و دوريش ، و همچنين ساير صفاتش ، باعث اختلاف در سهولت و دشوارى عمل مى شود، و قدرت را كم و زياد مى كند.
 
و ليكن خداى تعالى قدرتش عين ذات اوست كه واجب الوجود است ، و عدم در آن ممتنع است ، و وقتى اينطور بود پس اگر باز هم فرض كنيم بودن و نبودن شرايط و موانع در قدرت او اثر بگذارند در حقيقت فرض واجب الوجود بودن او را فراموش كرده ايم ، پس مادامى كه ما اين فرض را حفظ كنيم محال است قدرت او مقيد به قيدى شود، پس قدرت او مطلق و غير محدود به حد و غير مقيد به قيد است ، قدرتش عام است ، كه به هر چيز تعلق مى گيرد، و هر چيزى نسبت به قدرت او مساوى است ، بدون اينكه يك كارى برايش آسان و كارى ديگر برايش دشوار باشد، انجام كارى برايش فورى و كارى ديگر برايش معطلى داشته باشد، اختلافى اگر هست تنها ميان خود اشياء نسبت به يكديگر است . و به عبارتى ديگر، هيچ چيزى نيست مگر آنكه در وجود و هست شدنش ‍ محتاج خداى سبحان است ، پس وقتى تمامى موجودات و بدون استثناء همه را يكجا چيزى فرض نموده به خداى سبحان نسبتش دهيم ، همه آنها به يك صورت متعلق قدرت خدا هستند ديگر چيز ثالثى از شرط يا عدم مانع كه ميان قدرت او و اين عالم (يكى فرض شده ) واسطه شده ، قدرت او را مقيد به خود سازد وجود ندارد، و گر نه در تاثير گذاشتن شريك خداى تعالى خواهد بود، و خدا از آن منزه است . و اما اگر اجزاى عالم را نسبت به هم بسنجيم ، و اسباب و شرايط و موانعى كه ميان آنها واسطه است در نظر بگيريم ، البته باعث مى شود كه بعضى را به وجود بعضى مقيد كند، ليكن قدرت عام الهى را كه متعلق به آن است مقيد نمى كند، اما همان قدرت عام متعلق به مقيد مى شود، نه به مطلق ، به اين معنا كه متعلق قدرت عام الهى زيد است كه پدرش فلانى و مادرش فلانى است ، و در فلان مقطع از زمان بوده ، و در فلان مكان مى زيسته ، و همچنين به فلان قيود ديگر مقيد بوده ، پس وجود زيد با همه روابطى كه با اجزاى عالم دارد،
و البته پُر واضح است كه كمى و زيادى اين مقدمات نزديكى و دوری اش، و همچنين ساير صفاتش، باعث اختلاف در سهولت و دشوارى عمل مى شود، و قدرت را كم و زياد مى كند.
 
وليكن خداى تعالى قدرتش عين ذات اوست، كه واجب الوجود است، و عدم در آن ممتنع است، و وقتى اين طور بود، پس اگر باز هم فرض كنيم بودن و نبودن شرايط و موانع در قدرت او اثر بگذارند، در حقيقت فرض واجب الوجود بودن او را فراموش كرده ايم. پس مادامى كه ما اين فرض را حفظ كنيم، محال است قدرت او مقيد به قيدى شود.
 
پس قدرت او، مطلق و غيرمحدود به حد و غير مقيد به قيد است. قدرتش عام است، كه به هر چيز تعلق مى گيرد، و هر چيزى نسبت به قدرت او مساوى است، بدون اين كه يك كارى برايش آسان و كارى ديگر برايش دشوار باشد، انجام كارى برايش فورى و كارى ديگر برايش معطلى داشته باشد. اختلافى اگر هست، تنها ميان خود اشياء نسبت به يكديگر است.  
 
و به عبارتى ديگر، هيچ چيزى نيست مگر آن كه در وجود و هست شدنش، محتاج خداى سبحان است. پس وقتى تمامى موجودات و بدون استثناء همه را يكجا چيزى فرض نموده، به خداى سبحان نسبتش دهيم، همه آن ها به يك صورت متعلق قدرت خدا هستند، ديگر چيز ثالثى از شرط يا عدم مانع كه ميان قدرت او و اين عالم (يكى فرض شده) واسطه شده، قدرت او را مقيد به خود سازد، وجود ندارد، و گرنه در تأثير گذاشتن شريك خداى تعالى خواهد بود، و خدا از آن منزه است.  
 
و اما اگر اجزاى عالم را نسبت به هم بسنجيم، و اسباب و شرايط و موانعى كه ميان آن ها واسطه است، در نظر بگيريم. البته باعث مى شود كه بعضى را به وجود بعضى مقيد كند، ليكن قدرت عام الهى را كه متعلق به آن است، مقيد نمى كند، اما همان قدرت عام متعلق به مقيد مى شود، نه به مطلق. به اين معنا كه متعلق قدرت عام الهى زيد است كه پدرش فلانى و مادرش فلانى است، و در فلان مقطع از زمان بوده، و در فلان مكان مى زيسته، و همچنين به فلان قيود ديگر مقيد بوده. پس وجود زيد با همه روابطى كه با اجزاى عالم دارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۴ </center>
در حقيقت همان وجود همه عالم است ، و قدرت متعلق به او قدرتى است كه متعلق به جميع اجزاى عالم شده ، و در اين بين جز يك قدرت كه متعلق به جميع شده ، و همه بوسيله آن - البته هر جزئى در جاى خودش ‍ و زمان خودش و حدود خودش - وجود يافته قدرت ديگرى در بين نيست ، و آن قدرت واحد مطلق است ، و هيچ قيدى ندارد، و موجودات نسبت به آن هيچ اختلافى ندارند، اختلافى كه هست بين خود آنها است .
در حقيقت همان وجود همه عالم است، و قدرت متعلق به او، قدرتى است كه متعلق به جميع اجزاى عالم شده، و در اين بين جز يك قدرت كه متعلق به جميع شده، و همه به وسيله آن - البته هر جزئى در جاى خودش ‍ و زمان خودش و حدود خودش - وجود يافته قدرت ديگرى در بين نيست، و آن قدرت واحد مطلق است، و هيچ قيدى ندارد، و موجودات نسبت به آن هيچ اختلافى ندارند، اختلافى كه هست، بين خود آن هاست.
 
== نكاتى كه از آيه : ==
== نكاتى كه از آيه : ==
«'''ولله غيب السموات و الارض ...'''» استفاده مى شود
«'''ولله غيب السموات و الارض ...'''» استفاده مى شود
۱۴٬۴۴۷

ویرایش