گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
در تفسير قمى در ذيل جمله «'''من بطونه من بين فرث و دم '''» از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مقصود از فرث ، آن چيزى است كه در شكمبه است .
در تفسير قمى، در ذيل جملۀ «مِن بُطُونِهِ مِن بَينِ فَرثٍ وَ دَمٍ»، از امام «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: مقصود از «فَرث»، آن چيزى است كه در شكمبه است.
و در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هيچ كس از خوردن شير، گلويش نمى گيرد، و شير در گلويش گير نمى كند، چون خداى تعالى فرمود: «'''لبنا خالصا سائغا للشاربين : شيرى كه گواراى براى نوشندگان است '''».
 
و در كافى، از على بن ابراهيم، از پدرش، از نوفلى، از سكونى روايت كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: هيچ كس از خوردن شير، گلويش نمى گيرد، و شير در گلويش گير نمى كند، چون خداى تعالى فرمود: «لَبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِلشَّارِبِينَ: شيرى كه گواراى براى نوشندگان است».
 
چند روايت در تطبيق آيه «'''و اوصى ربك الىالنحل ...'''» بر پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام
چند روايت در تطبيق آيه «'''و اوصى ربك الىالنحل ...'''» بر پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام
و در تفسير قمى به سند خود از على بن مغيره از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله «'''و اوحى ربك الى النحل '''» فرموده مقصود از نحل ، مائيم كه خدا بدان وحى نموده ، و معناى «'''ان اتخذى من الجبال بيوتا'''» امر به ما است كه از عرب براى خود شيعه بگيريم ، «'''و من الشجر'''» مى گويد از عجم نيز بگيريم ، و «'''و مما يعرشون '''» مى گويد از بردگان هم بگيريم ، و مقصود از شرابى كه از شكم زنبور بيرون مى آيد و داراى الوان مختلفى است ، علمى است كه از ما بسوى شما ترشح مى شود. مؤ لف : و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست ، و اين از باب تطبيق به مصداق كلى است ، شاهدش هم اين است كه در بعضى از اين روايات ، زنبور بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و جبال بر قريش ، و شجر بر عرب ، و مما يعرشون به غير عرب (موالى )، و آنچه از شكم زنبور بيرون مى آيد به علم تطبيق شده .
 
و در تفسير قمى به سند خود از على بن مغيره از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: بنده خدا كه به صد سال عمر، برسد به ارذل العمر رسيده .
و در تفسير قمى، به سند خود، از على بن مغيره، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير جملۀ «وَ أوحَى رَبُّكَ إلَى النَّحلِ» فرموده: مقصود از «نحل»، مایيم، كه خدا بدان وحى نموده، و معناى «أنِ اتَّخِذِى مِن الجِبَالِ بُيُوتاً»، امر به ما است كه از عرب براى خود شيعه بگيريم، «وَ مِنَ الشَّجَرِ» مى گويد از عجم نيز بگيريم، و «وَ مِمَّا يَعرِشُونَ» مى گويد: از بردگان هم بگيريم. و مقصود از شرابى كه از شكم زنبور بيرون مى آيد و داراى الوان مختلفى است، علمى است كه از ما به سوى شما ترشح مى شود.  
و در مجمع گفته كه : از على (عليه السلام ) روايت شده كه مقصود از «'''ارذل العمر'''» هفتاد و پنج سالگى است ، و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم همين معنا روايت شده .
 
مؤلف: و در اين معنا، روايات ديگرى نيز هست. و اين، از باب تطبيق به مصداق كلّى است. شاهدش هم اين است كه در بعضى از اين روايات، زنبور بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، و جبال بر قريش، و شجر بر عرب، و مِمّا يَعرِشُونَ، به غير عرب (موالى)، و آنچه از شكم زنبور بيرون مى آيد، به علم تطبيق شده.
 
و در تفسير قمى، به سند خود، از على بن مغيره، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: بنده خدا كه به صد سال عمر برسد، به ارذل العمر رسيده.
 
و در مجمع گفته كه: از على «عليه السلام» روايت شده كه مقصود از «أرذَلِ العُمُر» هفتاد و پنج سالگى است، و از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» هم، همين معنا روايت شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۷ </center>
مؤ لف : اين روايت را در الدر المنثور از طبرى از على (عليه السلام ) نقل كرده و نيز از ابن مردويه از انس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حديث مفصلى روايت كرده كه دلالت دارد بر اينكه ارذل العمر، صد سال است .
مؤلف: اين روايت را در الدر المنثور، از طبرى، از على «عليه السلام» نقل كرده، و نيز از ابن مردويه، از انس، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، حديث مفصلى روايت كرده كه دلالت دارد بر اين كه ارذل العمر، صد سال است.
 
روايتى در معناى «'''حفده '''» و در تطبيق جمله : «'''من ياءمربالعدل '''» بر اميرالمؤ منين و ائمه عليهم السلام
روايتى در معناى «'''حفده '''» و در تطبيق جمله : «'''من ياءمربالعدل '''» بر اميرالمؤ منين و ائمه عليهم السلام
و در تفسير عياشى از عبد الرحمن اشل از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه «'''و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة '''» فرموده : حفده پسران دخترند، و ما حفده رسول خدا هستيم .
 
و در همان كتاب از جميل بن دراج از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در باره حفده فرمودند: به معناى ياوران از فرزندانند.
و در تفسير عياشى، از عبدالرحمن اشل، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه «وَ جَعَلَ لَكُم مِن أزوَاجِكُم بَنِينَ وَ حَفَدَة» فرموده: «حَفَده»، پسران دخترند، و ما حفدۀ رسول خدا هستيم.
و در مجمع البيان در معناى حفده فرموده : خويشانى است كه دختر از راه ازدواج بدست مى آورد، و اضافه كرده است كه اين معنا از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده . مؤ لف : بطورى كه در سابق بيان كرديم منافاتى ميان اين روايات نيست .
 
و در تهذيب به سند خود از شعيب عقرقوفى از امام صادق (عليه السلام ) در خصوص طلاق عبد و نكاحش روايت كرده كه فرمود: (برده ) طلاق و نكاح ندارد، آيا نشنيدى كلام خداى تعالى را كه مى فرمايد: «'''عبدا مملوكا لا يقدر على شى ء'''» يعنى قادر بر طلاق و نكاح نيست مگر به اذن مولايش . مؤ لف : در اين معنا عده اى از روايات ديگر از طرق شيعه رسيده است .
و در همان كتاب، از جميل بن درّاج، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در باره «حفده» فرمودند: به معناى ياوران از فرزندان اند.
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''هل يستوى هو و من يامر بالعدل '''» از امام (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: چطور با هم برابرند و حال آنكه منظور از كسى كه امر بعدل مى كند امير المؤ منين و ائمه (عليهمالسلام ) هستند؟.
 
و در تفسير برهان از ابن شهر آشوب از حمزة بن عطاء از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه : «'''هل يستوى هو و من يامر بالعدل ...'''» فرموده :
و در مجمع البيان، در معناى «حفده» فرموده: خويشانى است كه دختر از راه ازدواج به دست مى آورد، و اضافه كرده است كه اين معنا از امام صادق «عليه السلام» روايت شده.  
 
مؤلف: به طورى كه در سابق بيان كرديم، منافاتى ميان اين روايات نيست.
 
و در تهذيب، به سند خود، از شعيب عقرقوفى، از امام صادق «عليه السلام» در خصوص طلاق عبد و نكاحش روايت كرده كه فرمود: (برده) طلاق و نكاح ندارد. آيا نشنيدى كلام خداى تعالى را كه مى فرمايد: «عَبداً مَملُوكاً لَا يَقدِرُ عَلَى شَئٍ»، يعنى قادر بر طلاق و نكاح نيست، مگر به اذن مولايش.  
 
مؤلف: در اين معنا، عده اى از روايات ديگر از طرق شيعه رسيده است.
 
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «هَل يَستَوِى هُوَ وَ مَن يَأمُرُ بِالعَدلِ»، از امام «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: چطور با هم برابرند و حال آن كه منظور از كسى كه امر به عدل مى كند، اميرالمؤمنين و ائمه «عليهم السلام» هستند.
 
و در تفسير برهان، از ابن شهر آشوب، از حمزة بن عطاء، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «هَل يَستَوِى هُوَ وَ مَن يَأمُرُ بِالعَدل...» فرموده: مقصود على بن ابى طالب «عليه السلام» است. اوست كه بر صراط مستقيم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۸ </center>
مقصود على بن ابى طالب (عليه السلام ) است ، اوست كه بر صراط مستقيم است .
 
مؤ لف : اين دو روايت از باب جرى ، يعنى تطبيق مصداقى بر كلى است ، و همانطور كه در بيان گذشته گفتيم از باب بيان سبب نزول نيست . و همچنين آن رواياتى كه از طرق اهل سنت در ذيل «'''ضرب الله مثلا عبدا مملوكا'''» وارد شده كه يكى آن را در باره هشام بن عمرو دانسته كه سرى و جهرى انفاق مى نموده و غلامش ابى الجوزاء او را نهى مى كرده است ، و ديگرى آن را در باره عثمان بن عفان و غلامش دانسته ، و همچنين رواياتى كه در ذيل جمله «'''ضرب الله مثلا رجلين '''» وارد شده كه مقصود از ابكم ، ابى بن خلف ، و مراد از كسى كه امر به عدل مى كرده حمزه و عثمان بن مظعون است ، و همچنين رواياتى كه وارد شده در اينكه ابكم هاشم بن عمر بن حارث قرشى است ، كه مردى بى خير بود و با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دشمنى ميكرد، و نيز آن رواياتى كه دارد: ابكم ، ابو جهل ، و آمر به عدل عمار بوده ، و آن رواياتى كه آمر به عدل را عثمان بن عفان ، و ابكم را مولاى كافر او اسيد بن ابى العيص دانسته ، و نيز روايت ديگرى كه در اين مقوله رسيده همه از باب تطبيق مصداق بر كلى است .
مؤلف: اين دو روايت از باب جرى، يعنى تطبيق مصداقى بر كلى است، و همان طور كه در بيان گذشته گفتيم، از باب بيان سبب نزول نيست.  
 
و همچنين آن رواياتى كه از طرق اهل سنّت در ذيل «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبداً مَملُوكاً» وارد شده كه يكى آن را در باره هشام بن عمرو دانسته، كه سرّى و جهرى انفاق مى نموده و غلامش ابى الجوزاء، او را نهى مى كرده است. و ديگرى آن را در باره عثمان بن عفان و غلامش دانسته.
 
و همچنين رواياتى كه در ذيل جمله «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَين» وارد شده، كه مقصود از أبكُم، ابى بن خلف، و مراد از كسى كه امر به عدل مى كرده، حمزه و عثمان بن مظعون است، و همچنين رواياتى كه وارد شده در اين كه «أبكم»، هاشم بن عمر بن حارث قرشى است، كه مردى بى خير بود و با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دشمنى می كرد.
 
و نيز آن رواياتى كه دارد: «أبكَم»، ابوجهل، و آمر به عدل، عمار بوده، و آن رواياتى كه آمر به عدل را عثمان بن عفان، و أبكم را مولاى كافر او اسيد بن ابى العيص دانسته، و نيز روايت ديگرى كه در اين مقوله رسيده، همه از باب تطبيق مصداق بر كلّى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۹ </center>
<span id='link307'><span>
<span id='link307'><span>
۱۴٬۴۲۳

ویرایش