گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:


==چند وجه ديگر، در تفسير آيه: «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَين...» گفته شده است==
==چند وجه ديگر، در تفسير آيه: «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَين...» گفته شده است==
بعضى گفته اند كه : مثل مذكور تنها مخصوص خدا نيست ، بلكه براى مطلق كسانى است كه اميد خير در آنان هست ، و كسانى كه اميد خير در ايشان نيست و اينكه اين دو طايفه مثل هم نيستند، و چون اصل خير همه اش از خداست ، پس چطور خدا و غير خدا را به يك جور عبادت مى كنند؟
بعضى گفته اند كه: مَثَل مذكور، تنها مخصوص خدا نيست، بلكه براى مطلق كسانى است كه اميد خير در آنان هست، و كسانى كه اميد خير در ايشان نيست و اين كه اين دو طايفه مثل هم نيستند. و چون اصل خير، همه اش از خداست، پس چطور خدا و غير خدا را به يك جور عبادت مى كنند؟
ليكن مورد آيه شريفه اخص از آن است كه وى پنداشته مثل مذكور در آيه مخصوص خداست ، چون تنها خداست كه ذاتش فى نفسه خير است ، و به عدل هم امر مى كند، و غير خدا چنين نيست ، علاوه بر اين مشركين ، خدا و غير خدا را به يك جور عبادت نمى كنند بلكه غير خدا را عبادت نموده و اصلا به عبادت خدا نمى پردازند.
 
ليكن مورد آيه شريفه، اخصّ از آن است كه وى پنداشته مَثَل مذكور در آيه، مخصوص خداست. چون تنها خداست كه ذاتش فى نفسه خير است، و به عدل هم امر مى كند، و غير خدا چنين نيست. علاوه بر اين، مشركان، خدا و غير خدا را به يك جور عبادت نمى كنند، بلكه غير خدا را عبادت نموده و اصلا به عبادت خدا نمى پردازند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۹ </center>
بعضى ديگر گفته اند: مثلى كه در آيه آمده راجع به مؤ من و كافر است ، ابكم ، كافر، و كسى كه امر به عدل نموده و بر صراط مستقيم است مؤ من است . ليكن گوينده اين وجه ميان مدلول الفاظ آيه و مدلول آن به ضميمه سياق ، خلط كرده ، آرى صحت انطباق مدلول لفظى آيه بر مؤ من و كافر و يا به هر كس كه امر به عدل كند، و آن كس كه از آن سكوت نمايد حرفى است و مدلول آن از جهت اينكه در ميان آياتى قرار دارد كه نعمتهاى خداى را مى شمارد و بر توحيد معبود احتجاج مى كند و اصول ديگر دينى را اثبات مى نمايد، حرفى ديگر است .
بعضى ديگر گفته اند: مَثَلى كه در آيه آمده، راجع به مؤمن و كافر است. أبكَم، كافر، و كسى كه امر به عدل نموده و بر صراط مستقيم است، مؤمن است. ليكن گوينده اين وجه، ميان مدلول الفاظ آيه و مدلول آن به ضميمه سياق، خلط كرده.
ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند نمى سازد، بلكه مى گوييم بايد رعايت سياق را هم كرد، و آيه شريفه با در نظر گرفتن آن جهت فقط يك مورد دارد و بس ، و با يك مورد انطباق مى كند و بس ، و آن مورد خداى سبحان و بتهايى است كه مى پرستيدند و لا غير.
 
وَ للَّهِ غَيْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ الساعَةِ إِلا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَب إِنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ
آرى صحت انطباق مدلول لفظى آيه بر مؤمن و كافر و يا به هر كس كه امر به عدل كند، و آن كس كه از آن سكوت نمايد، حرفى است و مدلول آن از جهت اين كه در ميان آياتى قرار دارد كه نعمت هاى خداى را مى شمارد و بر توحيد معبود احتجاج مى كند و اصول ديگر دينى را اثبات مى نمايد، حرفى ديگر است.
معناى «'''غيبت '''» و «'''شهادت '''» و مراد از غيبت آسمانها و زمين در «'''ولله غيب السموات والارض '''»
 
ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند، نمى سازد، بلكه مى گوييم: بايد رعايت سياق را هم كرد. و آيه شريفه، با در نظر گرفتن آن جهت، فقط يك مورد دارد و بس، و با يك مورد انطباق مى كند و بس، و آن مورد، خداى سبحان و بت هايى است كه مى پرستيدند و لا غير.
 
==مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه: «وَ لِلهِ غَيبُ السَّماوات وَ الارض»==
«'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلّا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»:
 
در اطلاقات قرآن كريم «'''غيب '''» مقابل «'''شهادت '''» بكار رفته ، و مكرر فرموده : «'''عالم الغيب و الشهادة '''» و مكرر گفتهايم كه غيب و شهادت دو امر اضافى است ، به اين معنا كه ممكن است يك امر نسبت به چيزى غيب و غايب باشد و نسبت به چيزى ديگر شهادت و مشهود باشد.
در اطلاقات قرآن كريم «'''غيب '''» مقابل «'''شهادت '''» بكار رفته ، و مكرر فرموده : «'''عالم الغيب و الشهادة '''» و مكرر گفتهايم كه غيب و شهادت دو امر اضافى است ، به اين معنا كه ممكن است يك امر نسبت به چيزى غيب و غايب باشد و نسبت به چيزى ديگر شهادت و مشهود باشد.
و چون ممكن است يك شى ء داراى چند وجه باشد، يك وجهش براى غير خود، شهادت باشد يعنى ظاهر باشد، و وجه ديگرش غيب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غيب باشد و هم شهادت ، بنا بر اين ، اضافه غيب و شهادت به هر چيز، دو جور تصور دارد، يكى اضافه لاميه (مانند غلام زيد) و يكى اضافه تبعيضى (مانند انگشتر نقره ).
و چون ممكن است يك شى ء داراى چند وجه باشد، يك وجهش براى غير خود، شهادت باشد يعنى ظاهر باشد، و وجه ديگرش غيب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غيب باشد و هم شهادت ، بنا بر اين ، اضافه غيب و شهادت به هر چيز، دو جور تصور دارد، يكى اضافه لاميه (مانند غلام زيد) و يكى اضافه تبعيضى (مانند انگشتر نقره ).
خط ۵۳: خط ۵۹:
خلاصه اينكه آسمان و زمين دو رو دارند يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش غايب ، ولى براى خدا هر دو مشهود است . و به عبارت ديگر خدا از آن سوى آسمانها و زمين كه براى بشر غايب است خبر دارد.
خلاصه اينكه آسمان و زمين دو رو دارند يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش غايب ، ولى براى خدا هر دو مشهود است . و به عبارت ديگر خدا از آن سوى آسمانها و زمين كه براى بشر غايب است خبر دارد.
<span id='link300'><span>
<span id='link300'><span>
==بيان اينكه قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است ==
==بيان اينكه قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است ==
كلمه «'''ساعة '''» به معناى قيامت است كه به معناى دوم غيب ، خود يكى از غيب هاى سماوات و ارض است بدو دليل :
كلمه «'''ساعة '''» به معناى قيامت است كه به معناى دوم غيب ، خود يكى از غيب هاى سماوات و ارض است بدو دليل :
۱۴٬۴۱۸

ویرایش