گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
<span id='link304'><span>
<span id='link304'><span>


==بيان ضعف قول مفسرين به اينكه مراد علم به غيب آسمانها و زمين است ==
==بيان ضعف قول مفسران به اين كه مراد علم به غيب آسمان ها و زمين است ==
بسيارى از مفسرين در تفسير جمله «'''و لله غيب السموات و الارض '''» گفته اند كه : مضاف در اين جمله حذف شده ، و تقدير كلام «'''و لله علم غيب السموات ...'''» است يعنى خدا علم غيب سماوات و ارض را دارد.
بسيارى از مفسران، در تفسير جملۀ «وَ لِلّهّ غَيبُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» گفته اند كه: مضاف در اين جمله حذف شده، و تقدير كلام «وَ لِلّهّ عِلمُ غَيبِ السَّمَاوَات...» است. يعنى: خدا علم غيب سماوات و ارض را دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۴۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۴۴۵ </center>
و ليكن اين تفسير صحيح نيست چون مستلزم قطع رابطه و اتصال اين جمله با جمله بعدى است ، زيرا هيچ رابطه اى ميان علم غيب داشتن با آسانى امر قيامت نيست ، و جمله مزبور يك جمله زيادى و معترضه خواهد شد.
وليكن اين تفسير صحيح نيست، چون مستلزم قطع رابطه و اتصال اين جمله با جمله بعدى است. زيرا هيچ رابطه اى ميان علم غيب داشتن، با آسانى امر قيامت نيست، و جمله مزبور، يك جمله زيادى و معترضه خواهد شد.
و اينكه بعضى ها براى رفع اين استدراك و زيادى بودن جمله : چاره جويى كرده و گفته اند: «'''صدر آيه و ذيل آن علم و قدرت را اثبات مى كنند تا مساله معاد تمام شود، چون با علم و قدرت مساله مزبور تمام مى گردد'''» اشكال را بر طرف نمى سازد، زيرا مشركين كه در امر معاد اشكال مى كردند تنها از جهت قدرت بود، و مى گفتند چنين چيزى محال است ، با اين حال ديگر در اثبات آن حاجتى نبود كه به علم خدا تمسك شود، شاهد اين مطلب هم ساير آياتى است كه براى اثبات معاد تنها به عموم قدرت تمسك كرده ، و سخنى از علم خدا به ميان نياورده است .
 
بعضى ديگر در تفسير آن گفته اند: مراد از غيب سماوات و ارض ، علم غيب آن دو است ، نه اينكه كلمه علم را در تقدير بگيريم تا گفته شود اصل عدم تقدير است ، بلكه از اين جهت كه نسبت غيب به آسمان و زمين دادن با اينكه معناى غيب ، غايب بودن از حس و عقل است خود افاده مى كند كه مراد از غيب آن دو امور مجهوله اى است كه در آن دو است و در آينده ظهور پيدا مى كند، و خدا غيب آن دو را دارد، معنايش علم به غيب آن دو است .
و اين كه بعضى ها براى رفع اين استدراك و زيادى بودن جمله، چاره جويى كرده و گفته اند: «صدر آيه و ذيل آن، علم و قدرت را اثبات مى كنند تا مسأله معاد تمام شود، چون با علم و قدرت، مسأله مزبور تمام مى گردد»، اشكال را بر طرف نمى سازد. زيرا مشركان كه در امر معاد اشكال مى كردند، تنها از جهت قدرت بود، و مى گفتند چنين چيزى محال است. با اين حال ديگر در اثبات آن حاجتى نبود كه به علم خدا تمسك شود. شاهد اين مطلب هم، ساير آياتى است كه براى اثبات معاد، تنها به عموم قدرت تمسك كرده، و سخنى از علم خدا به ميان نياورده است.
ليكن مقدمه اخير را قبول نداريم و علتش هم قبلا گذشت علاوه بر اينكه اشكال نا مربوط بودن دو جمله هنوز در جاى خود باقى است .
 
و نيز بعضى ديگر در توجيه تعليلى كه از جمله «'''ان الله على كل شى ء قدير'''» استفاده مى شود گفته اند: يكى از چيزها بپا خاستن قيامت در كوتاهترين مدت است ، پس خدا قادر بر اين معنا هم هست .
بعضى ديگر در تفسير آن گفته اند: مراد از «غيب سماوات و ارض»، علم غيب آن دو است، نه اين كه كلمۀ «علم» را در تقدير بگيريم، تا گفته شود اصل عدم تقدير است، بلكه از اين جهت كه نسبت غيب به آسمان و زمين دادن، با اين كه معناى غيب، غايب بودن از حس و عقل است، خود افاده مى كند كه مراد از غيب آن، دو امور مجهوله اى است كه در آن دو است و در آينده ظهور پيدا مى كند، و خدا غيب آن دو را دارد، معنايش علم به غيب آن دو است.
اشكال اين توجيه هم اين است كه بنا بر اين ، جمله مذكور وافى به تعليل حصر «'''امر خدا در چشم گشودن '''» نيست ، تنها وافى به تعليل اصل مطلب است كه همان سريع بودن امر قيامت باشد.
 
ليكن مقدمه اخير را قبول نداريم و علتش هم قبلا گذشت. علاوه بر اين كه اشكال نامربوط بودن دو جمله، هنوز در جاى خود باقى است.
 
و نيز بعضى ديگر در توجيه تعليلى كه از جمله «إنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ» استفاده مى شود، گفته اند: يكى از چيزها به پا خاستن قيامت در كوتاه ترين مدت است، پس خدا قادر بر اين معنا هم هست.
 
اشكال اين توجيه هم اين است كه بنابر اين، جمله مذكور، وافى به تعليل حصر «امر خدا در چشم گشودن» نيست، تنها وافى به تعليل اصل مطلب است كه همان سريع بودن امر قيامت باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۶ </center>
بحث روايتى
==بحث روايتى==
در تفسير قمى در ذيل جمله «'''من بطونه من بين فرث و دم '''» از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مقصود از فرث ، آن چيزى است كه در شكمبه است .
در تفسير قمى در ذيل جمله «'''من بطونه من بين فرث و دم '''» از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مقصود از فرث ، آن چيزى است كه در شكمبه است .
و در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هيچ كس از خوردن شير، گلويش نمى گيرد، و شير در گلويش گير نمى كند، چون خداى تعالى فرمود: «'''لبنا خالصا سائغا للشاربين : شيرى كه گواراى براى نوشندگان است '''».
و در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هيچ كس از خوردن شير، گلويش نمى گيرد، و شير در گلويش گير نمى كند، چون خداى تعالى فرمود: «'''لبنا خالصا سائغا للشاربين : شيرى كه گواراى براى نوشندگان است '''».
خط ۱۶۸: خط ۱۷۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۹ </center>
<span id='link307'><span>
<span id='link307'><span>
==آيات ۷۸ - ۸۹  سوره نحل ==
==آيات ۷۸ - ۸۹  سوره نحل ==
وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاَبْصارَ وَ الاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشكُرُونَ(۷۸)
وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاَبْصارَ وَ الاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشكُرُونَ(۷۸)
۱۴٬۴۴۷

ویرایش