گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:
<span id='link250'><span>
<span id='link250'><span>


==علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل ==
==علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل» ==
و اگر به اين دو صفت توصيف فرموده به اين عنايت است كه اين دو صفت در رسيدن به آن غايت حسن كه خدا وعده داده كمال دخالت را دارد، زيرا اگر بر تلخى جهاد، صبر نمى كردند و در هنگام هجوم بلاها توكلى به خدا نمى داشتند و همه اعتمادشان به خودشان بود با آن ضعفى كه از هر جهت داشتند جا خالى مى كردند، و نمى توانستند ايستادگى كنند،
و اگر به اين دو صفت توصيف فرموده، به اين عنايت است كه اين دو صفت، در رسيدن به آن غايت حسن كه خدا وعده داده، كمال دخالت را دارد. زيرا اگر بر تلخى جهاد، صبر نمى كردند و در هنگام هجوم بلاها، توكلى به خدا نمى داشتند و همه اعتمادشان به خودشان بود، با آن ضعفى كه از هر جهت داشتند، جا خالى مى كردند، و نمى توانستند ايستادگى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۲ </center>
آن هم با آن دشمنانى كه اصرار و پافشارى در دشمنى خود داشتند، و وقتى به دست دشمن متلاشى مى شدند آن اجتماع صالح كه خدا وعده داده بود، درست نمى شد و از آن بهره برده نمى شد، و قهرا امر آخرتشان هم تباه مى گرديد.
آن هم با آن دشمنانى كه اصرار و پافشارى در دشمنى خود داشتند، و وقتى به دست دشمن متلاشى مى شدند، آن اجتماع صالح كه خدا وعده داده بود، درست نمى شد و از آن بهره برده نمى شد، و قهرا امر آخرتشان هم، تباه مى گرديد.


و اگر مراد از اين دو آيه وعده به خصوص مهاجرين صدر اسلام كه قبل از نزول آيه ، هجرت كرده بودند، بوده باشد كه آيه خواسته باشد بعد از عمل دلخوششان نموده و در ازاى اينكه از وطن و مال و زندگى دست كشيده و فتنه ها و محنت ها ديده بودند تسليت داده باشد در اين صورت جمله «الذين صبروا و على ربهم يتوكلون» مدح ايشان خواهد بود، مدح در مقابل عكس العمل هايى كه در ايام اقامت در مكه و در راه و در مدينه از خود نشان دادند و صبرى كه در برابر آزار مشركين كردند و توكلى كه بر خداى تعالى نموده و تسليمى كه در برابر دستور خدا از خود نشان دادند.
و اگر مراد از اين دو آيه، وعده به خصوص مهاجران صدر اسلام، كه قبل از نزول آيه، هجرت كرده بودند، بوده باشد، كه آيه خواسته باشد بعد از عمل دلخوششان نموده و در ازاى اين كه از وطن و مال و زندگى دست كشيده و فتنه ها و محنت ها ديده بودند، تسليت داده باشد، در اين صورت، جملۀ «الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلَى رَبِّهِم يَتَوَكَّلُون»، مدح ايشان خواهد بود. مدح در مقابل عكس العمل هايى كه در ايام اقامت در مكه و در راه و در مدينه از خود نشان دادند، و صبرى كه در برابر آزار مشركان كردند، و توكلى كه بر خداى تعالى نموده و تسليمى كه در برابر دستور خدا از خود نشان دادند.


«'''وَ مَا أَرْسلْنَا مِن قَبْلِك إِلا رِجَالاً نُّوحِى إِلَيهِمْ فَسئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ'''»:
«'''وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِك إِلّا رِجَالاً نُّوحِى إِلَيهِمْ فَسئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ'''»:


در اينجا به بيان كيفيت ارسال رسل و انزال كتب كه قبلا اشاره داشت بازگشت نموده است تا براى مشركين روشن سازد كه دعوت دينى ، دعوتى عادى و معمولى است با اين تفاوت كه خداوند به صاحبان اين دعوت وحى مى فرستد، و به وسيله وحى ، آنچه كه صلاح دنيا و آخرت مردم است به ايشان مى رساند.
در اين جا، به بيان كيفيت ارسال رُسُل و انزال كتب، كه قبلا اشاره داشت، بازگشت نموده است، تا براى مشركان روشن سازد كه دعوت دينى، دعوتى عادى و معمولى است، با اين تفاوت كه خداوند به صاحبان اين دعوت وحى مى فرستد، و به وسيله وحى، آنچه كه صلاح دنيا و آخرت مردم است، به ايشان مى رساند.


مفاد آيه: «و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...»، حصر رسالت در بشر عادى است
و هيچ يك از فرستادگان خدا ادعا نكرده و در هيچ يك از كتاب هاى فرستاده شده از ناحيه خدا، ادعا نشده كه دعوت دينى، ظهور قدرت غيبيه اى است كه هر چيزى را مقهور مى سازد، و اراده تكوينيه اى است كه مى تواند نظام عالَم را بر هم زند و سنّت اختيار را باطل كند و مردم را مجبور به قبول نمايد، تا در پاسخش بگويند: «لَو شَاءَ اللهُ مَا عَبَدنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ...».


و هيچ يك از فرستادگان خدا ادعا نكرده و در هيچ يك از كتابهاى فرستاده شده از ناحيه خدا ادعا نشده كه دعوت دينى ظهور قدرت غيبيه اى است كه هر چيزى را مقهور مى سازد و اراده تكوينيه اى است كه مى تواند نظام عالم را بر هم زند و سنت اختيار را باطل كند و مردم را مجبور به قبول نمايد تا در پاسخش بگويند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء...».
بنابراين، جملۀ «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ إلّا رِجَالاً نُوحِى إلَيهِم»، سياقش حصر رسالت است بر بشر عادى و معمولى، منتهى بشرى كه به او وحى شود. و اين حصر، در قبال ادعاى مشركان است كه مى پنداشتند اگر خداوند بشرى را فرستاده خود كند، نظام طبيعت را نقض كرده، اختيار و استطاعت را از بين برده است.


و بنابراين، جمله «و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم»، سياقش حصر رسالت است بر بشر عادى و معمولى منتهى بشرى كه به او وحى شود، و اين حصر، در قبال ادعاى مشركين است كه مى پنداشتند اگر خداوند بشرى را فرستاده خود كند نظام طبيعت را نقض كرده اختيار و استطاعت را از بين برده است.
با اين بيان روشن مى گردد سخنى كه بيشتر مفسران در تفسير آيه گفته اند، صحيح نيست.
با اين بيان روشن مى گردد سخنى كه بيشتر مفسرين در تفسير آيه گفته اند صحيح نيست.




۱۴٬۴۱۸

ویرایش