۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
يعنى: خداوند سكينت خود را بر رسول خود نازل و رسول خويش را به جنودى كه دشمنان نمى ديدند، تأييد نمود، و آن جنود دشمنان را از راه هاى مختلفى از وى منصرف مى كردند، و آن راه هاى مختلف همان عواملى بود كه در انصراف مردم از وارد شدن در غار و دستگير كردن آن جناب مؤثر بود. و در اين كه آن عوامل چه بوده، رواياتى وارد شده كه - إن شاء الله - در بحث روايتى خواهد آمد. | يعنى: خداوند سكينت خود را بر رسول خود نازل و رسول خويش را به جنودى كه دشمنان نمى ديدند، تأييد نمود، و آن جنود دشمنان را از راه هاى مختلفى از وى منصرف مى كردند، و آن راه هاى مختلف همان عواملى بود كه در انصراف مردم از وارد شدن در غار و دستگير كردن آن جناب مؤثر بود. و در اين كه آن عوامل چه بوده، رواياتى وارد شده كه - إن شاء الله - در بحث روايتى خواهد آمد. | ||
==چند دليل بر | ==چند دليل بر اين كه ضمير «عليه» در آیه شریفه، به رسول خدا «ص» بر مى گردد== | ||
در | در اين جا خواهيد پرسيد: چرا ضمير «عَلَيه» را به ابوبكر برنگردانديد، و آن را به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» عايد ساختيد؟ | ||
در جواب مى | در جواب مى گویيم: به چند دليل: | ||
اول: به خاطر اين كه همه ضميرهایى كه قبل و بعد از اين ضمير هست، يعنى ضميرهاى «إلّا تَنصُرُوهُ»، «نَصَرَهُ»، «أخرَجَهُ»، «لِصَاحِبِه» و «أيَّدَهُ»، همه به آن جناب بر مى گردد، و با اين حال و با اين كه قرينه قطعيه اى در كار نيست، معنا ندارد كه در ميان همه اين ضمائر، تنها ضمير «عليه» را به ابوبكر برگردانيم. | |||
به | دوم اين كه: اصل بناى كلام بر اساس تشريح و بيان نصرت و تأييدى است كه خداى تعالى نسبت به پيغمبر گرامى اش نموده، و از اين جا شروع شده كه اگر شما او را يارى نكنيد، خداوند در روزى كه احدى نبود تا بتواند ياری اش كند، او را يارى فرمود، و سكينت بر او نازل كرد، و به وسيله جنودى از نصر كمك نموده، از كيد دشمنان حفظ فرمود، و همه اين ها مختص به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بوده. | ||
در بار اول كه فرمود: | به دليل اين كه كلمۀ «إذ»، سه مرتبه تكرار شده و در هر بار، جمله ماقبل تشريح شده. در بار اول كه فرمود: «إذ أخرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا» بيان مى كند آن زمانى را كه به طور اجمال در جمله «فَقَد نَصَرَهُ اللهُ» بود، و مى فهماند در آن زمانى او را يارى كرد كه كفار او را بيرون كردند. | ||
و در بار دوم كه فرمود: | و در بار دوم كه فرمود: «إذ هُمَا فِى الغَار» بيان مى كند، تشخيص حالى را كه قبل از آن ذكر شده بود، يعنى حال «ثَانِىَ اثنَين» را، و مى فهماند كه زمان اين حال چه وقت بود. يعنى در چه وقت او يكى از دو نفر بود. و در بار سوم كه فرمود: «إذ يَقُولُ لِصَاحِبِه» بيان كرد تشخيص آن زمانى را كه در غار بودند. | ||
سوم اين كه: آيه شريفه همچنان در يك سياق ادامه دارد، تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفلَى وَ كَلِمَةُ الله هِىَ العُليَا»، و جاى هيچ ترديد نيست كه اين جمله بيان جملات قبل، و مقصود از «كلمه كسانى كه كافر شدند»، همان رأيى است كه مشركان مكه در «دارالندوه» دادند، كه دسته جمعى آن جناب را به قتل رسانيده، نورش را خاموش كنند. و مقصود از «كلمه خدا»، وعده نصرت و اتمام نورى است كه به وى داده. | |||
و با اين حال چطور ممكن است ميان بيان و مبيّن، جمله اى آورده شود كه بيان مبيّن نباشد. يعنى بيان راجع به نصرتى باشد كه خداى تعالى از آن جناب كرده، و مبيّن راجع باشد به نصرت غير او. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۷۶ </center> | |||
پس با در نظر داشتن اين چند جواب، بايد گفت معناى آيه، اين است كه: | |||
اگر شما مؤمنان، او را يارى نكنيد، بارى خداوند يارى خود را نسبت به او هويدا ساخت، (و همه به ياد داريد) در آن روزى كه احدى ياور و دافع از او نبود و دشمنان بى شمار او با هم يكدل و يك جهت و براى كشتنش از هر طرف احاطه اش كردند، و او ناگزير شد به اين كه از مكه بيرون رود و جز يك نفر كسى با او نبود، در آن موقعى كه در غار جاى گرفت و به همراه خود (ابوبكر) مى گفت: «از آنچه مى بينى اندوهناك مشو كه خدا با ماست و يارى به دست اوست»، چگونه خداوند ياری اش كرد. | |||
سكينت خود را بر او نازل و او را با لشكريان غير مرئى كه به چشم شما نمى | سكينت خود را بر او نازل و او را با لشكريان غير مرئى كه به چشم شما نمى آمدند، تأييد فرمود، و كلمۀ آن هایى را كه كفر ورزيدند - يعنى آن حكمى كه بر وجوب قتل او صادر نموده و دنبالش دست به اقدام زدند - خنثى و مغلوب نمود. | ||
آرى، كلمۀ خدا - يعنى آن وعده نصرت و اظهار دين و اتمام نورى كه به پيغمبرش داد - غالب و برتر است و خدا عزيز و مقتدرى است كه هرگز مغلوب نگشته، حكيمى است كه هرگز دچار جهل و در اراده و فعلش دچار خبط و غلط نمى شود. | |||
از آنچه | از آنچه گذشت، چند امر روشن مى گردد: | ||
امر اول | امر اول اين كه: جملۀ «فَأنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيه»، در عين اين كه متفرع بر جملۀ «إذ يَقُولُ لِصَاحِبِه لَا تَحزَن» شده، متفرع بر جملۀ «فَقَد نَصَرَهُ اللهُ» نيز هست. چون همان طور كه گفتيم ظرف «إذ: زمانی كه» ظرف براى نصرت است، و كلام در مقام بيان يارى خداى تعالى از آن جناب است، و لا غير. در نتيجه تفريع نيز، تفريع بر ظرف است با مظروف. | ||
به بيان ساده | به بيان ساده تر: جملۀ «فَأنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ»، تفريع است بر جملۀ «فَقَد نَصَرَهُ اللهُ»، نه بر جملۀ «يَقُولُ لِصَاحِبِه لَا تَحزَن». | ||
<span id='link206'><span> | <span id='link206'><span> | ||
==استدلال بعضى به اين كه «سكينت»، بر ابوبكر نازل شده == | ==استدلال بعضى به اين كه «سكينت»، بر ابوبكر نازل شده == | ||
و چه بسا بعضى با اين آيه استدلال بر نزول سكينت بر ابى بكر كرده اند؛ به اين بيان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لا يزال بر سكينتى از پروردگار خود بود و ديگر معنا ندارد كه در خصوص اينجا بفرمايد «ما سكينت خود را بر وى نازل كرديم» ، پس بطور مسلم اين سكينت بر ابوبكر نازل شده. | و چه بسا بعضى با اين آيه استدلال بر نزول سكينت بر ابى بكر كرده اند؛ به اين بيان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لا يزال بر سكينتى از پروردگار خود بود و ديگر معنا ندارد كه در خصوص اينجا بفرمايد «ما سكينت خود را بر وى نازل كرديم» ، پس بطور مسلم اين سكينت بر ابوبكر نازل شده. |
ویرایش