گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>


==بحث روایتی: (رواياتى در ذيل آيه: ان عدة الشهور عندالله...) ==
==بحث روایتی: (رواياتى در ذيل آيه: إنّ عِدَّةَ الشُّهُور عِندَ الله...) ==
در تفسير عياشى از ابى خالد واسطى روايت كرده كه در ضمن حديثى گفته است : ... آنگاه حضرت (يعنى ابى جعفر (عليه السلام ) فرمود: پدرم از على بن الحسين از امير المؤ منين (عليه السلام) روايت كرد كه فرموده:  
در تفسير عياشى، از ابى خالد واسطى روايت كرده كه در ضمن حديثى گفته است:... آنگاه حضرت (يعنى ابى جعفر «عليه السلام» فرمود: پدرم، از على بن الحسين، از امير المؤمنين «عليه السلام» روايت كرد كه فرموده:  


رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بعد از آنكه بيمارى اش شدت يافت فرمود: اى مردم سال دوازده ماه است، كه چهار ماه آن حرام است ؛ آنگاه با دست خود اشاره كرد: رجب تك و جداست ، و ذى القعده ، ذى الحجه و محرم پشت سر هم اند.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، بعد از آن كه بيمارى اش شدت يافت، فرمود: اى مردم! سال دوازده ماه است، كه چهار ماه آن حرام است. آنگاه با دست خود اشاره كرد: «رجب»، تك و جداست، و «ذى القعده»، «ذى الحجّه» و «مُحرّم»ف پشت سرِ هم اند.


مؤ لف : در بسيارى از روايات تاويلى براى ماههاى دوازده گانه وارد شده ، و آن اينكه منظور از آنها دوازده امامند، و منظور از چهار ماه حرام ، على امير المؤ منين و على بن الحسين ، و على بن موسى ، و على بن محمد (عليهم السلام )اند؛ و مقصود از سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، ليكن انطباق اينگونه روايات با آيه شريفه مخصوصا از نظر سياقى كه در آيه است خالى از خفا نيست.
مؤلف: در بسيارى از روايات، تأويلى براى ماه هاى دوازده گانه وارد شده و آن، اين كه: منظور از آن ها دوازده امام اند، و منظور از چهار ماه حرام، على امير المؤمنين و على بن الحسين، و على بن موسى، و على بن محمّد «عليهم السلام» اند، و مقصود از سال، رسول خدا «صلى الله عليه و آله» است، ليكن انطباق اين گونه روايات با آيه شريفه، مخصوصا از نظر سياقى كه در آيه است، خالى از خفا نيست.


و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى ، مسلم ، ابو داود، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، ابو الشيخ ، ابن مردويه و بيهقى در كتاب شعب الايمان خود، از ابى بكره روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در سفر حجش خطبه اى ايراد كرد، و فرمود:  
و در الدرّ المنثور است كه احمد، بخارى، مسلم، ابو داود، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابوالشيخ، ابن مردويه و بيهقى، در كتاب شعب الايمان خود، از ابى بكره روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، در سفر حجّش، خطبه اى ايراد كرد و فرمود:  


بدانيد كه روزگار دور خود را زد و دوباره بصورتى كه در روز اول خلقت آسمانها و زمين داشت برگشت. بدانيد كه سال دوازده ماه است ، و چهار ماه از آنها حرام است . سه ماه پشت سر هم ، يعنى ذى القعده، ذى الحجه و محرم ، و يك ماه رجب كه منفرد و جدا است و بين ماه شعبان و جمادى قرار دارد.
بدانيد كه روزگار دور خود را زد و دوباره به صورتى كه در روز اول خلقت آسمان ها و زمين داشت، برگشت. بدانيد كه سال دوازده ماه است، و چهار ماه از آن ها حرام است. سه ماه پشت سرِ هم، يعنى «ذى القعده»، «ذى الحجّه» و «مُحرّم»، و يك ماه «رجب»، كه منفرد و جدا است و بين ماه شعبان و جمادى قرار دارد.


مؤلف : اين خطبه از خطبه هاى معروف آن حضرت است ، و به طرق ديگرى از ابى هريره ، ابن عمر، ابن عباس و ابى حمره رقاشى از عمويش ‍ - كه او نيز تا حدى زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را درك كرده بود، و همچنين از ديگران نقل شده است.
مؤلف: اين خطبه، از خطبه هاى معروف آن حضرت است، و به طرق ديگرى از ابوهريره، ابن عُمَر، ابن عباس و ابى حمزه رقاشى از عمويش ‍ - كه او نيز تا حدّى زمان رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را درك كرده بود، و همچنين از ديگران نقل شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۶۶ </center>
و مقصود آن جناب از اينكه فرمود: «زمان دور خود را از سر گرفت و به حالتى كه در روز آغاز خلقت آسمانها و زمين داشت برگشت ، اين است كه امروز (كه دين خدا مسلط گشته ) زمانه به حالت اولش برگشت ، چون احكام دين مطابق با فطرت و خلقت عالم است ، و اگر دين خدا بر اعمال مردم حاكم شود در حقيقت مردم ، آن وضعى را كه بر حسب نظام خلقت بايد داشته باشند، دارا خواهند شد. و از جمله احكام خدا حرمت چهار ماه حرام و لغويت قانون خود ساخته نسى ء است كه در حقيقت زيادتى بر كفر مردم جاهليت بوده است.
و مقصود آن جناب از اين كه فرمود: «زمان دور خود را از سر گرفت و به حالتى كه در روز آغاز خلقت آسمان ها و زمين داشت، برگشت»، اين است كه امروز (كه دين خدا مسلط گشته)، زمانه به حالت اولش برگشت. چون احكام دين، مطابق با فطرت و خلقت عالَم است، و اگر دين خدا بر اعمال مردم حاكم شود، در حقيقت مردم، آن وضعى را كه بر حسب نظام خلقت بايد داشته باشند، دارا خواهند شد. و از جمله احكام خدا، حرمت چهار ماه حرام و لغويت قانون خود ساختۀ «نسئ» است، كه در حقيقت زيادتى بر كفر مردم جاهليت بوده است.


و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى حاتم و ابو الشيخ از پسر عمر نقل كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در عقبه توقف نموده خطاب به مردم فرمود:  
و نيز، در آن كتاب است كه ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از پسر عُمَر نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، در عقبه توقف نموده، خطاب به مردم فرمود:  


نسى ء از شيطان و زيادى بر كفر است كه يك مشت مردم كفر پيشه بوسيله آن گمراه شدند؛ يك سال ، ماه حرام را حلال نموده و يك سال حرام مى شمردند. مثلا يك سال محرم را حرام ، و سال ديگر صفر را حرام مى شمردند، و در عوض محرم را كه حرام بود حلال مى دانستند و اين است نسئ.
«نسئ»، از شيطان و زيادى بر كفر است، كه يك مشت مردم كفرپيشه، به وسيله آن گمراه شدند. يك سال، ماه حرام را حلال نموده و يك سال حرام مى شمردند. مثلا يك سال مُحرّم را حرام، و سال ديگر صفر را حرام مى شمردند، و در عوض، مُحرّم را كه حرام بود، حلال مى دانستند و اين است نسئ.


و نيز نوشته است : ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت: جناده بن عوف كنانى همه ساله در موسم حج به زيارت مى آمد، و چون به ابى ثماده معروف بود، خودش فرياد مى زد «آگاه باشيد كه ابى ثماده نمى ترسد و كسى از او خرده نمى گيرد، آگاه باشيد كه صفر اول (ماه محرم ) حلال است».
و نيز نوشته است: ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن مردويه، از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت:  


داستان اين مرد چنين بوده كه : عده اى از طوايف عرب ، وقتى مى خواستند به بعضى از دشمنان خود حمله كنند از آن جائى كه در ماههاى حرام جنگ نمى كردند نزد او مى آمدند و مى گفتند: «اين ماه را براى ما حلال كن» ، و مقصودشان از اين ماه ، ماه صفر بوده ، او هم در آن سال ماه صفر را برايشان حلال مى كرد، و در سال ديگر آن را حرام مى نمود، و در سال سوم ، محرم را حرام مى كرد تا عدد ماههائى را كه خدا حرام كرده تكميل كند.
جناده بن عوف كنانى، همه ساله در موسم حج به زيارت مى آمد، و چون به ابى ثماده معروف بود، خودش فرياد مى زد: «آگاه باشيد كه ابى ثماده نمى ترسد و كسى از او خرده نمى گيرد، آگاه باشيد كه صفر اول (ماه مُحرّم) حلال است».
 
داستان اين مرد چنين بوده كه: عده اى از طوايف عرب ، وقتى مى خواستند به بعضى از دشمنان خود حمله كنند از آن جائى كه در ماههاى حرام جنگ نمى كردند نزد او مى آمدند و مى گفتند: «اين ماه را براى ما حلال كن» ، و مقصودشان از اين ماه ، ماه صفر بوده ، او هم در آن سال ماه صفر را برايشان حلال مى كرد، و در سال ديگر آن را حرام مى نمود، و در سال سوم ، محرم را حرام مى كرد تا عدد ماههائى را كه خدا حرام كرده تكميل كند.


و نيز نوشته است كه : ابن منذر از قتاده روايت كرده كه در ذيل آيه «انما النسى ء زياده فى الكفر...» گفته است: عده اى از اهل ضلالت بدعتى از خود درست كرده ماه صفر را بر ماههاى حرام افزودند، آنگاه سخنگوى ايشان در موسم حج برمى خاست و مى گفت: خدايان شما امسال ماه صفر را حرام كرده اند. و بهمين جهت بوده كه به محرم و صفر مى گفته اند: «صفران - دو صفر».
و نيز نوشته است كه : ابن منذر از قتاده روايت كرده كه در ذيل آيه «انما النسى ء زياده فى الكفر...» گفته است: عده اى از اهل ضلالت بدعتى از خود درست كرده ماه صفر را بر ماههاى حرام افزودند، آنگاه سخنگوى ايشان در موسم حج برمى خاست و مى گفت: خدايان شما امسال ماه صفر را حرام كرده اند. و بهمين جهت بوده كه به محرم و صفر مى گفته اند: «صفران - دو صفر».
۱۷٬۰۰۸

ویرایش