گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
<span id='link179'><span>
<span id='link179'><span>


==شباهت گفتار مسيحيان كه عيسى پسر خداست، با گفتار كفار امت های گذشته==
و جملۀ «يُضاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كفَرُوا مِن قَبْلُ»، اين معنا را مى رساند كه:
و جمله «يُضاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كفَرُوا مِن قَبْلُ» اين معنا را مى رساند كه گفتار مسيحيان مبنى بر اينكه عيسى پسر خدا است شبيه به گفتار كفارى است كه در امم گذشته بوده اند، و مقصود بت پرستان است كه بعضى از خدايان خود را پدر خدايان ، و برخى را پسر آن ديگرى مى دانستند؛ و بعضى را الهه مادر و برخى ديگر را اله همسر نام مى نهادند. و همچنين وثنى هاى هند و چين و مصر قديم و ديگران كه معتقد به ثالوث بودند؛ ما پاره اى از معتقدات آنها را در جلد سوم اين كتاب در آنجا كه راجع به مسيح گفتگو مى كرديم نقل نموديم.


و در آنجا گفتيم كه رخنه كردن عقايد وثنيت در دين نصارى و يهود، از حقايقى است كه قرآن كريم در جمله مورد بحث آنرا كشف نموده ، و از آن پرده برداشته است. و لذا در عصر حاضر گروهى از محققين بر آن شدند كه مندرجات عهدين را با مذاهب بودائيان و برهمانيان تطبيق دهند، و ضمن تحقيق بدست آوردند كه معارف انجيل و تورات طابق النعل بالنعل و مو به مو مطابق با خرافات بودائيان و بره مانيان است ، حتى بسيارى از داستانها و حكاياتى كه در انجيل ها موجود است عين همان حكاياتى است كه در آن دو كيش موجود است ، و در نتيجه براى هيچ محقق و اهل بحثى جاى هيچ ترديدى نمى ماند كه كاشف حقيقى اين مطلب و مبتكر آن قرآن كريم و جمله «يضاهؤون...» است.
گفتار مسيحيان مبنى بر اين كه «عيسى، پسر خدا است»، شبيه به گفتار كفارى است كه در امم گذشته بوده اند، و مقصود بت پرستان است كه بعضى از خدايان خود را پدر خدايان، و برخى را پسر آن ديگرى مى دانستند، و بعضى را الهه مادر و برخى ديگر را اله همسر نام مى نهادند. و همچنين وثنى هاى هند و چين و مصر قديم و ديگران كه معتقد به ثالوث بودند. ما پاره اى از معتقدات آن ها را در جلد سوم اين كتاب، در آن جا كه راجع به مسيح گفتگو مى كرديم، نقل نموديم.


«''' قاتلهم الله انى يؤفكون '''» - خداوند با اين جمله كه نفرين بر ايشان است آيه را ختم كرده.
و در آن جا گفتيم كه: رخنه كردن عقايد وثنيت در دين نصارا و يهود، از حقايقى است كه قرآن كريم، در جمله مورد بحث آن را كشف نموده، و از آن پرده برداشته است. و لذا در عصر حاضر، گروهى از محققين بر آن شدند كه مندرجات عهدين را با مذاهب بودائيان و برهمانيان تطبيق دهند، و ضمن تحقيق به دست آوردند كه معارف انجيل و تورات طابق النعل بالنعل و مو به مو، مطابق با خرافات بودائيان و برهمانيان است، حتى بسيارى از داستان ها و حكاياتى كه در انجيل ها موجود است، عين همان حكاياتى است كه در آن دو كيش موجود است، و در نتيجه براى هيچ محقق و اهل بحثى، جاى هيچ ترديدى نمى ماند كه كاشف حقيقى اين مطلب و مبتكر آن، قرآن كريم و جملۀ «يُضَاهِؤُون...» است.
 
«''' قَاتَلَهُمُ اللهُ أنّى يُؤفَكُونَ '''» - خداوند با اين جمله كه نفرين بر ايشان است، آيه را ختم كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۶ </center>
«'''اتخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ'''»:
==معناى «احبار» و «رهبان»، در آیه شریفه==
 
«'''اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ'''»:
معناى «احبار» و «رهبان»


كلمه «احبار» جمع «حبر» - به فتح اول و هم به كسر آن - به معناى دانشمند است ، و بيشتر در علماى يهود استعمال مى شود. و كلمه «رهبان» جمع «راهب» است ، و راهب به كسى گويند كه خود را به لباس رهبت و ترس از خدا درآورده باشد، وليكن استعمال آن در عابدان نصارى غلبه يافته است.
كلمه «احبار» جمع «حبر» - به فتح اول و هم به كسر آن - به معناى دانشمند است ، و بيشتر در علماى يهود استعمال مى شود. و كلمه «رهبان» جمع «راهب» است ، و راهب به كسى گويند كه خود را به لباس رهبت و ترس از خدا درآورده باشد، وليكن استعمال آن در عابدان نصارى غلبه يافته است.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
يعنى مى فهماند كه يهود چنين اطاعتى از عزير هم مى كرده اند چون عزير يا پيغمبر بوده و ايشان با احترام از وى ، و او را پسر خدا خواندن رب خود اتخاذش نموده و اطاعتش مى كرده اند، و يا بخاطر اينكه از علماى ايشان بوده و به ايشان احسانى كرده كه از هيچ كس ‍ ديگرى ساخته نبوده است . و اما مسيح از آنجائى كه پسر خدا بودنش به معناى صرف تعارف و احترام نبوده لذا آن را جداگانه ذكر كرد.
يعنى مى فهماند كه يهود چنين اطاعتى از عزير هم مى كرده اند چون عزير يا پيغمبر بوده و ايشان با احترام از وى ، و او را پسر خدا خواندن رب خود اتخاذش نموده و اطاعتش مى كرده اند، و يا بخاطر اينكه از علماى ايشان بوده و به ايشان احسانى كرده كه از هيچ كس ‍ ديگرى ساخته نبوده است . و اما مسيح از آنجائى كه پسر خدا بودنش به معناى صرف تعارف و احترام نبوده لذا آن را جداگانه ذكر كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۷ </center>
==اطاعت بی قيد و شرط، مختص به خداى سبحان است ==
==اطاعت بی قيد و شرط، مختص به خداى سبحان است ==
«'''وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا إِلَهاً وَاحِداً لا إِلَهَ إِلا هُوَ'''»:
«'''وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا إِلَهاً وَاحِداً لا إِلَهَ إِلا هُوَ'''»:
۱۷٬۰۰۳

ویرایش