۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
«'''حَتّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ'''»: | «'''حَتّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ'''»: | ||
راغب، در مفردات گفته است: كلمۀ «جزيه»، به معناى خراجى است كه از اهل ذمّه گرفته شود، و بدين مناسبت آن را جزيه ناميده اند، كه در حفظ جان ايشان، به گرفتن آن اكتفاء مى شود. | |||
و در مجمع البيان گفته است كه «جزيه» بر وزن | و در مجمع البيان گفته است كه: «جزيه» بر وزن «فعله»، از مادۀ «جَزَى، يَجزِى» گرفته شده، مانند «عقده» و «جلسه»، و اين كلمه به معناى جزا و كيفرى است كه به خاطر باقى ماندن اهل ذمّه بر كفر، از ايشان گرفته مى شود. صاحب مجمع، اين معنا را به على بن عيسى نسبت داده است. | ||
وليكن كلام راغب مورد اعتماد | وليكن كلام راغب مورد اعتماد است، و مطالب سابق ما آن را تأييد مى كند. زيرا در آن جا گفتيم حكومت اسلامى جزيه را به اين سبب مى گيرد كه هم ذمّه ايشان را حفظ كند و هم خونشان را محترم بشمارد و هم به مصرف اداره ايشان برساند. | ||
راغب، در باره كلمه «صاغر» گفته است: «صغر» و «كبر»، از اسماء متضادى هستند كه ممكن است به يك چيز، وليكن به دو اعتبار اطلاق شوند. زيرا ممكن است يك چيزى نسبت به چيزى كوچك باشد و نسبت به چيز ديگرى بزرگ - تا آن جا كه مى گويد: اين كلمه اگر به كسر «صاد» و فتح «غين» خوانده شود، به معناى صغير و كوچك است، و اگر به فتح «صاد» و «غين»، هر دو خوانده شود، به معناى ذلت خواهد بود. | |||
و كلمه | و كلمه «صاغر»، به كسى اطلاق مى شود كه تن به پستى داده باشد، و قرآن، آن را در باره آن دسته از اهل كتاب كه راضى به دادن جزيه شده اند، استعمال كرده و فرموده: «حَتّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ». | ||
از آنچه در صدر آيه مورد بحث از اوصاف سه گانه اهل كتاب | از آنچه در صدر آيه مورد بحث از اوصاف سه گانه اهل كتاب به عنوان حكمت و مجوز قتال با ايشان ذكر شده، و از اين كه بايد با كمال ذلت جزيه بپردازند، چنين بر مى آيد كه: منظور از ذلت ايشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامى، و تسليمشان در برابر حكومت عادله جامعه اسلامى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۳ </center> | ||
و مقصود اين است كه مانند ساير جوامع نمى توانند در برابر جامعه اسلامى صف | و مقصود اين است كه مانند ساير جوامع نمى توانند در برابر جامعه اسلامى صف آرایى و عرض اندام كنند، و آزادانه در انتشار عقايد خرافى و هوا و هوس خود به فعاليت بپردازند، و عقايد و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند، بلكه بايد با تقديم دو دستى جزيه، همواره خوار و زيردست باشند. | ||
پس آيه شريفه ظهور دارد در | پس آيه شريفه ظهور دارد در اين كه: منظور از «صغار ايشان»، معناى مذكور است، نه اين كه مسلمين و يا زمامداران اسلام به آنان توهين و بى احترامى نموده و يا آن ها را مسخره كنند. زيرا اين معنا با سكينت و وقار اسلامى سازگار نيست، هر چند بعضى از مفسران، آيه را بدان معنا كرده اند. | ||
كلمه | كلمه «يد»، به معناى دست آدمى است، و به قدرت و نعمت نيز اطلاق مى شود. حال اگر منظور از آن در آيه شريفه، معناى اول باشد، قهرا معناى آيه اين مى شود: «تا آن كه جزيه را به دست خود بدهند». و اگر منظور از آن معناى دوم باشد، معناى آيه اين مى شود: «تا آن كه جزيه را از ترس قدرت و سلطنت شما به شما بدهند، در حالى كه ذليل و زيردست شمايند و در برابر شما گردن فرازى نمى كنند». | ||
پس معناى آيه - و خدا داناتر است - اين مى شود: «با اهل كتاب كارزار كنيد، زيرا ايشان به خدا و روز جزا ايمان نمى آورند، ايمانى كه مقبول باشد و از راه صواب منحرف نباشد، و نيز | پس معناى آيه - و خدا داناتر است - اين مى شود: | ||
«با اهل كتاب كارزار كنيد، زيرا ايشان به خدا و روز جزا ايمان نمى آورند، ايمانى كه مقبول باشد و از راه صواب منحرف نباشد، و نيز آن ها محرمات الهى را حرام نمى دانند، و به دين حقى كه با نظام خلقت الهى سازگار باشد، نمى گروند، با ايشان كارزار كنيد، و كارزار با آنان را ادامه دهيد تا آن جا كه ذليل و زبون و زيردست شما شوند، و نسبت به حكومت شما خاضع گردند، و خراجى را كه براى آنان بريده ايد، بپردازند، تا ذلت خود را در طرز اداى آن مشاهده نمايند، و از سوى ديگر با پرداخت آن، حفظ ذمّه و خون خود و اداره امور خويشتن را تأمين نمايند». | |||
«'''وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ...'''»: | «'''وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ...'''»: | ||
كلمۀ «مضاهاه»، به معناى مشابهت و هم شكل بودن است، و كلمه «إفك» - به طورى كه راغب مى نويسد - به معناى هر چيزی است كه از وجه حقيقى خودش منحرف شده باشد، و بنابه گفته وى، معناى «يُؤفَكُون»، اين است كه ايشان در مرحله اعتقاد، از حق به سوى باطل منحرف مى شوند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۲۴ </center> | ||
==مراد از اين كه یهود گفتند: «عزير، پسر خداست»، چه بوده است؟== | ==مراد از اين كه یهود گفتند: «عزير، پسر خداست»، چه بوده است؟== | ||
كلمه «عزير» نام همان شخصى است كه يهود او را به زبان عبرى خود «عزرا» مى خوانند، و در نقل از عبرى به عربى اين تغيير را پذيرفته است، همچنان كه نام «يسوع» وقتى از عبرى به عربى وارد شده به صورت كلمه «عيسى» درآمده ، و بطورى كه مى گويند كلمه «يوحنا» ى عبرى در عربى «يحيى» شده است. | كلمه «عزير» نام همان شخصى است كه يهود او را به زبان عبرى خود «عزرا» مى خوانند، و در نقل از عبرى به عربى اين تغيير را پذيرفته است، همچنان كه نام «يسوع» وقتى از عبرى به عربى وارد شده به صورت كلمه «عيسى» درآمده ، و بطورى كه مى گويند كلمه «يوحنا» ى عبرى در عربى «يحيى» شده است. |
ویرایش