گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۶: خط ۵۶:
<span id='link143'><span>
<span id='link143'><span>


==جواب معتزله به اشاعره و اختيارشان قول به تفويض و استقلال انسان در اعمالش را ==
و اما گفتار معتزله:  
و اما گفتار معتزله ، معتزله گفته بودند: اگر جايز باشد بگوئيم فاعل فعل مومنان ، خداست ، و اين خدا بود كه كفار را كشت و اسير كرد، و مؤ منان آلتى بيش نبوده و هيچكاره بودند، چرا جائز نباشد بگوئيم شكنجه اى كه كفار به مؤ منان دادند و تكذيبى كه از انبياء - (عليهم السلام ) - كردند و دشنامهائى كه به مؤ منان دادند همه را خدا كرده و كفار هيچكاره بودند؟ و چون نمى توانيم چنين حرفى را بزنيم گفتار اشاعره را هم نمى توانيم ملتزم شويم ، و حق با ماست كه معتقديم كارهاى مردم همه و همه مخلوق خود آنان است ، و خداوند در آنها هيچكاره است.


جواب اين گفتار اين است كه ملازمه اى را كه ادعا كرده و گفتيد: اگر آن حرف جايز باشد چرا اين حرف جائز نباشد. گفتار صحيحى است ، و ليكن لازمه اش اين نيست كه بگوئيم خداوند هيچكاره است ، زيرا ممكن است بگوئيم افعال عباد، عين آن نسبتى كه با خود آنان دارد به خداوند دارد، چون آنان فاعلند و خداوند فاعل فاعل است پس فعل بندگان منسوب به بندگان است به اين جهت كه از آنان به مباشرت صادر شده ، و منسوب به خداست به اين جهت كه خدا فاعل آن را آفريده و درست كرده است ، و اين دو نسبت ، در حقيقت نسبت واحدى است كه از نظر نزديكى و دورى ، و داشتن واسطه و نداشتن آن مختلف است ، و اين حرف مستلزم اجتماع دو فاعل مستقل بر فعل واحد نيست ، براى اينكه اين دو فاعل در عرض هم نيستند بلكه در طول هم قرار دارند.
معتزله گفته بودند: اگر جايز باشد بگویيم فاعل فعل مؤمنان، خداست، و اين خدا بود كه كفار را كشت و اسير كرد و مؤمنان، آلتى بيش نبوده و هيچكاره بودند، چرا جایز نباشد بگویيم شكنجه اى كه كفار به مؤمنان دادند و تكذيبى كه از انبياء - «عليهم السلام» - كردند و دشنام هایى كه به مؤمنان دادند، همه را خدا كرده و كفار هيچكاره بودند؟ و چون نمى توانيم چنين حرفى را بزنيم، گفتار اشاعره را هم نمى توانيم ملتزم شويم، و حق با ماست كه معتقديم كارهاى مردم، همه و همه، مخلوق خود آنان است، و خداوند در آن ها هيچكاره است.
 
جواب اين گفتار اين است كه:
 
ملازمه اى را كه ادعا كرده و گفتيد: اگر آن حرف جايز باشد، چرا اين حرف جائز نباشد، گفتار صحيحى است، وليكن لازمه اش اين نيست كه بگویيم خداوند هيچكاره است. زيرا ممكن است بگویيم افعال عباد، عين آن نسبتى كه با خود آنان دارد، به خداوند دارد، چون آنان فاعل اند و خداوند، فاعل فاعل است. پس فعل بندگان، منسوب به بندگان است، به اين جهت كه از آنان به مباشرت صادر شده، و منسوب به خداست، به اين جهت كه خدا فاعل آن را آفريده و درست كرده است، و اين دو نسبت، در حقيقت، نسبت واحدى است كه از نظر نزديكى و دورى، و داشتن واسطه و نداشتن آن مختلف است. و اين حرف، مستلزم اجتماع دو فاعل مستقل بر فعل واحد نيست، براى اين كه اين دو فاعل در عرض هم نيستند، بلكه در طول هم قرار دارند.
<span id='link144'><span>
<span id='link144'><span>
==رد مذهب تفويض و بيان اينكه عناوين گناه منسب به داوند نيست ==
==رد مذهب تفويض و بيان اينكه عناوين گناه منسب به داوند نيست ==
حال اگر بگوئى : اشكال استناد كارهاى نيك ، و اعمال زشت به خداوند هنوز بحال خود باقى است.
حال اگر بگوئى : اشكال استناد كارهاى نيك ، و اعمال زشت به خداوند هنوز بحال خود باقى است.
۱۶٬۹۰۷

ویرایش