۱۷٬۰۰۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
و اين علل و اسباب، همان هايند كه انسان را به جهازاتى مجهز كرده اند. جهازاتى كه حوايج و نواقص وجود او را به يادش مى آورند و به كارهايى وادار مى كنند كه آن كارها، سعادتش را تأمين و نواقص وجودش را برطرف سازد. | و اين علل و اسباب، همان هايند كه انسان را به جهازاتى مجهز كرده اند. جهازاتى كه حوايج و نواقص وجود او را به يادش مى آورند و به كارهايى وادار مى كنند كه آن كارها، سعادتش را تأمين و نواقص وجودش را برطرف سازد. | ||
دستگاه گوارشش، با غش و ضعف كردن، به او اعلام مى كند كه بدنت سوخت مى خواهد. برخيز و غذايى برايش فراهم آور، و يا بدنت به آب احتياج دارد، برخيز برايش آب تهيه كن. و نه تنها به ياد او مى آورد كه بدنت سوخت و يا آب مى خواهد، بلكه او را به غذايى هم كه با ساختمان بدنى او سازگار است، هدايت مى كند. اگر گوشت خام به اين دستگاه عرضه شود، پس مى زند و با زبان بى زبانى مى گويد: من نان مى خواهم و يا گوشت پخته مى خواهم و او را آرام نمى گذارد، تا وقتى كه سير و سيراب شود. و همچنين، دستگاه هاى ديگرى كه علل و اسباب عاليه در ساختمان بشر قرار داده، هر يك انسان را به ياد نواقص و كمبودهايى كه دارد، مى اندازد و راه جبران آن كمبود را نيز، به او نشان مى دهد. | دستگاه گوارشش، با غش و ضعف كردن، به او اعلام مى كند كه بدنت سوخت مى خواهد. برخيز و غذايى برايش فراهم آور، و يا بدنت به آب احتياج دارد، برخيز برايش آب تهيه كن. و نه تنها به ياد او مى آورد كه بدنت سوخت و يا آب مى خواهد، بلكه او را به غذايى هم كه با ساختمان بدنى او سازگار است، هدايت مى كند. | ||
اگر گوشت خام به اين دستگاه عرضه شود، پس مى زند و با زبان بى زبانى مى گويد: من نان مى خواهم و يا گوشت پخته مى خواهم و او را آرام نمى گذارد، تا وقتى كه سير و سيراب شود. و همچنين، دستگاه هاى ديگرى كه علل و اسباب عاليه در ساختمان بشر قرار داده، هر يك انسان را به ياد نواقص و كمبودهايى كه دارد، مى اندازد و راه جبران آن كمبود را نيز، به او نشان مى دهد. | |||
اين علل و اسبابى كه گفتيم آن بعث ها و آن هدايت ها را دارد، با حكمى «تشريعى» و قانونى، امورى را بر فرد فرد انسان ها واجب كرده كه داراى مصالحى واقعى است. مصالحى كه انسان، نه مى تواند منكر آن شود و نه مى تواند از امتثال حكم تشريعى علل سرپيچى نموده، بگويد: من فلان چيز را نمى خواهم. مثلا من نمى خواهم غذا بخورم و يا آب بنوشم و يا براى خود سكنايى بگيرم و از سرما و گرما خود را حفظ كنم. و من نمى خواهم در مقام دفاع از خود بر آمده، هر چيزى كه وجود و منافع مرا تهديد مى كند، از خود دور سازم. | اين علل و اسبابى كه گفتيم آن بعث ها و آن هدايت ها را دارد، با حكمى «تشريعى» و قانونى، امورى را بر فرد فرد انسان ها واجب كرده كه داراى مصالحى واقعى است. مصالحى كه انسان، نه مى تواند منكر آن شود و نه مى تواند از امتثال حكم تشريعى علل سرپيچى نموده، بگويد: من فلان چيز را نمى خواهم. مثلا من نمى خواهم غذا بخورم و يا آب بنوشم و يا براى خود سكنايى بگيرم و از سرما و گرما خود را حفظ كنم. و من نمى خواهم در مقام دفاع از خود بر آمده، هر چيزى كه وجود و منافع مرا تهديد مى كند، از خود دور سازم. |
ویرایش