۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
و از آن جناب، دليل و شاهدى بر نبوتش خواسته و گفتند: آيتى معجزه بياور، تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پيش خود اين معجزه را پيشنهاد كردند كه: صالح، براى آنان، از شكم صخره سختى كه در كوه بود، ماده شترى بيرون بياورد. | و از آن جناب، دليل و شاهدى بر نبوتش خواسته و گفتند: آيتى معجزه بياور، تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پيش خود اين معجزه را پيشنهاد كردند كه: صالح، براى آنان، از شكم صخره سختى كه در كوه بود، ماده شترى بيرون بياورد. | ||
صالح «عليه السلام» نيز، اين كار را كرد و ناقه، مطابق آنچه آن ها خواسته بودند، از شكم كوه بيرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى، به شما امر فرموده كه از آب چشمه، خود يك روز استفاده كنيد و يك روز ديگر را به اين ناقه اختصاص دهيد، تا آن حيوان از آن چشمه بنوشد. در حقيقت، يك روز در ميان، براى شما باشد و يك روز در ميان براى ناقه. و نيز دستور داده او را آزاد | صالح «عليه السلام» نيز، اين كار را كرد و ناقه، مطابق آنچه آن ها خواسته بودند، از شكم كوه بيرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى، به شما امر فرموده كه از آب چشمه، خود يك روز استفاده كنيد و يك روز ديگر را به اين ناقه اختصاص دهيد، تا آن حيوان از آن چشمه بنوشد. در حقيقت، يك روز در ميان، براى شما باشد و يك روز در ميان براى ناقه. و نيز دستور داده او را آزاد بگذاريد، تا در زمين خدا هر جور كه مى خواهد، بچرد و زنهار كه به او آسيب برسانيد كه اگر چنين كنيد، عذابى دردناك و نزديك شما را خواهد گرفت. | ||
دعوت صالح و انكار ثمود مدتى ادامه يافت، تا آن كه قوم ثمود، طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه كشتن ناقه را طرح كرده و شقى ترين فرد خود را، وادار كردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگويان هستى، آن عذابى كه ما را به آن تهديد مى كردی، بياور. | دعوت صالح و انكار ثمود مدتى ادامه يافت، تا آن كه قوم ثمود، طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه كشتن ناقه را طرح كرده و شقى ترين فرد خود را، وادار كردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگويان هستى، آن عذابى كه ما را به آن تهديد مى كردی، بياور. |
ویرایش