۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
==سه خصلت قوم هود: انكار آيات الهى، نافرمانى انبياء و اطاعت از جباران == | ==سه خصلت قوم هود: انكار آيات الهى، نافرمانى انبياء و اطاعت از جباران == | ||
پس اين قسمت از | پس اين قسمت از آيه، آن خلاصه گيرى نوبت اول بوده كه گفتيم در دو آيه مورد بحث، از سرگذشت هود «عليه السلام» و قومش شده و حاصلش اين است كه قوم هود، گرفتار سه خصلت نكوهيده بودند: يكى انكار آيات الهى. دوم نافرمانى انبياء. و سوم اطاعت كردن از جبّاران. | ||
خداى | خداى تعالى، سپس وبال امر آنان را بيان كرده، مى فرمايد: «وَ أُتبِعُوا فِى هَذِهِ الدُّنيَا لَعنَةً وَ يَومَ القِيَامَة». يعنى به خاطر آن سه خصلت نكوهيده، لعنت در همين دنيا و در قيامت دنبالشان كرد و از رحمت خدا دور شدند. مصداق اين لعن، همان عذابى بود كه آن قدر تعقيب شان كرد تا به آن ها رسيد و از بينشان برد. | ||
بعضى از | ممكن هم هست، مصداقش آن گناهان و سيئاتى باشد كه تا روز قيامت، عليه آنان در نامه اعمالشان نوشته مى شود و تا قيامت هر مشركى پيدا شود و هر شركى بورزد، گناهش به حساب آنان نيز نوشته مى شود. چون سنت گذار كفر بودند، همچنان كه قرآن كريم، درباره همه سنت گذاران فرموده: «وَ نَكتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُم». | ||
بعضى از مفسران، جمله مورد بحث را اين طور معنا كرده اند كه: نتيجه آن خصلت هاى نكوهيده شان، اين شد كه هر انسانى كه بعد از آن قوم آمد و از سرگذشت آنان خبردار شد و آثار آن ها را ديد و يا پيامبران بعد، سرگذشت آنان را برايش بازگو كردند، لعنتشان كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۴ </center> | ||
اين معناى لعنتشان در دنيا بود و اما لعنتشان در روز | اين معناى لعنتشان در دنيا بود و اما لعنتشان در روز قيامت، مصداقش عذاب جاودانه اى است، كه در آن روز گريبانشان را مى گيرد. چون روز قيامت، روز جزا است، نه جز آن. | ||
و در اين كه بعد از جملۀ «وَ أتَّبَعُوا: پيروى كردند»، تعبير «وَ أُتبِعُوا: دنبال شدند» را آورد، لطفى است كه بر كسى پوشيده نيست. | |||
«'''أَلا إِنَّ عَاداً كَفَرُوا رَبّهُمْ أَلا بُعْداً لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ'''»: | |||
يعنى: آگاه باشيد كه قوم عاد، به پروردگار خود كافر شدند. بنابراين ، منصوب شدن كلمۀ «رَبَّهُم» در آيه، به خاطر اين است كه حرف جر «با» از آن حذف شده، و به اصطلاح اهل ادب، منصوب به خاطر نزع خافض است، و اين جمله، خلاصه گيرى نوبت دوم است كه قبلا به آن اشاره نموديم. | |||
چون با اين جمله، خلاصه گيرى نوبت اول، مجددا خلاصه گيرى مى شود، و جملۀ «ألَا إنّ عَاداً كَفَرُوا رَبَّهُم»، خلاصه جملۀ «وَ تِلكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِم وَ عَصَوا رُسُلَهُ وَ اتَّبُعُوا أمرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيد» است، و جملۀ «ألَا بُعدً لِعَادٍ قَومِ هُود»، خلاصه جملۀ «وَ أُتبِعُوا فِى هَذِهِ الدُّنيَا لَعنَةً وَ يَومَ القِيامَة» است. | |||
و با اين | و با اين جمله، نظريه اى كه درباره لعنت در جمله سابق هست، تأييد مى شود و آن نظريه اى است كه مراد از لعنت، لعنت الهى و دورى از رحمت خدا است، نه لعنت مردم. به شهادت اين كه در جمله مورد بحث كه خلاصه گيرى جمله سابق است، كه در مقابل كلمه لعنت فرموده: «ألَا بُعداً لِعَادٍ قَومِ هُود: آگاه باشيد كه دورى از رحمت خدا نصيب عاد، قوم هود شد». | ||
پس | پس اين كه بعضى گفتند مراد از لعنت، لعنت آيندگان از بشر است، درست نيست، و مناسب با اين بيان هم، يا وجه اول است كه مصداق لعنت را عبارت مى دانست از عذاب الهى، و يا وجه دوم است، كه عبارت مى دانست از آثارى كه شرك آنان در بشريت باقى گذاشت، و مخصوصا وجه دوم مناسب تر است. اما وجه سوم، كه مراد لعنت مردم باشد هيچ تناسبى با آن ندارد. | ||
==بحث روايتى: (رواياتى ذیل آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (رواياتى ذیل آیات گذشته)== |
ویرایش