۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
'''* ۵ - وثنيّت صابئه:''' | '''* ۵ - وثنيّت صابئه:''' | ||
وثنيّت - بت پرستى - هر چند اقسام گوناگون آن به يك اصل بر | وثنيّت - بت پرستى - هر چند اقسام گوناگون آن به يك اصل بر می گردد و آن، عبارت است از شفيع گرفتن به درگاه خدا و پرستش بت و مجسمه آن شفيع، و شايد اين مسلك چند بار سراسر عالَم بشرى را گرفته باشد، همچنان كه قرآن كريم، از امت هاى مختلفى، آن را حكايت مى كند. از امت نوح و ابراهيم و موسى «عليهم السلام»، جز اين كه اختلاف مذاهب و گروندگان به اين مسلك، آن قدر سليقه ها و هوا و هوس ها و خرافات را در آن راه داده اند، كه امروز براى يك متتبع، محال و يا نزديك به محال است كه آمار آن مذاهب را به دست بياورد و بيشتر آن مذاهب، مبنى بر اساس استوار و ثابت، و قواعدى نظم يافته و با هم سازگار نيستند. | ||
تنها مذهبى كه از مذاهب بت پرستى مى توان گفت تا | تنها مذهبى كه از مذاهب بت پرستى مى توان گفت تا اندازه اى انتظام يافته و اصول و فروعش با هم سازگار است، مذهب «صابئه»، و وثنيّت «برهمى ها» و «بودائی ها» است. | ||
اما وثنيّت | اما وثنيّت «صابئه» بر اين اساس مبتنى شده كه مى گويند: بين كون و فساد، و حوادثى كه در زمين رُخ مى دهد، با عالَم بالا مثلا با حركت اجرام فلكى چون خورشيد و ماه و عطارد و زهره و مريخ و مشترى و زحل، رابطه اى وجود دارد. و به عبارت ديگر، اجرام فلكى و روحانياتى كه متعلق به آن ها است، اين نظام محسوس و مشهود عالَم اراضى را تدبير مى كنند، و هر يك از آن ها با يكى از حوادث زمين ارتباط دارد، كه عالَم نجوم، بيانگر ارتباط هر حادثه اى با جرمى از اجرام سماوى است، و اين حوادث، هر زمان كه دور فلك تجديد شود، از نو شروع مى شود. حوادث دور گذشته را كه در هر قطعه از زمين داشت، دوباره بروز مى دهد و اين جريان، همواره تجديد مى شود، بدون اين كه به جایى و زمانى منتهى و متوقف گردد. | ||
پس در | پس در حقيقت، اجرام فلكى و روحانيات آن ها، واسطه هايى هستند بين خداى سبحان و بين اين عالَم مشهود. و ما اگر آن ها را عبادت كنيم، آن ها ما را به خداى تعالى نزديك مى كنند. به همين جهت ما ناگزيريم از اين كه براى آن روحانيات، مجسمه و بتى بسازيم و آن ها را عبادت كنيم، تا خدا را عبادت كرده باشيم. چون، نه خدا ديدنى است و نه آن روحانيات. | ||
مورخان، خاطرنشان كرده اند كه اولين كسى كه اساس بت پرستى «صابئه» را بنيان نهاد و اصول و فروع آن را تهذيب كرد، «يوزاسف» منجم بود، كه در سرزمين هند، در زمان سلطنت طهمورث، پادشاه ايران ظهور كرد و مردم را به سوى مذهب «صابئه» دعوت نمود و خلقى انبوه به او گرويدند، و مذهبش در اقطار زمين، يعنى در روم و يونان و بابل و ديگر سرزمين ها شيوع پيدا كرد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۴ </center> | ||
و براى مراسم | و براى مراسم عبادت، معبدها و هيكل هايى ساخته شد كه در آن ها، بت هايى نصب شد كه هر بتى مربوط به ستاره اى بود، و احكام و شرايع تشريع شد و ذبيحه ها و قربانى هايى رسم شد، كه متصدى اين هيكل ها، همان كاهنان معروف بودند، و چه بسا به اين مذهب نسبت داده باشند كه گاهى انسان ها را نيز، قربانى مى كردند. | ||
اين | اين طايفه، خداى تعالى را، تنها در الوهيت، واحد و يگانه مى دانند، نه در عبادت. و او را منزّه از هر نقص و قبيحى مى دانند، و وقتى او را توصيف مى كنند، در همه اوصاف به نفى توصيف مى كنند، نه به اثبات. مثلا نمى گويند خدا عالِم و قادر و حىّ است، بلكه مى گويند خدا، جاهل و عاجز نيست و نمى ميرد و ظلم و جور نمى كند و اين صفات سلبى را، به طور مجاز، «اسماء حُسنى» مى نامند و آن صفات را اسم حقيقى نمى دانند. | ||
و ما در سابق، آن جا كه آيه شريفه: «إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ را تفسير مى كرديم - يعنى در جلد اول اين كتاب - مقدارى از تاريخ وثنيّت «صابئه» را نقل كرديم. | |||
<span id='link286'><span> | <span id='link286'><span> | ||
'''* ۶ - وثنيّت برهميه:''' | '''* ۶ - وثنيّت برهميه:''' | ||
«برهميه» (همان طور كه در سابق گفتيم)، يكى از مذاهب اصلى و ريشه دار وثنيّت است، و شايد بتوان گفت كه قديم ترين مذهب وثنيّت در بين مردم است. براى اين كه تمدن هندى، از قديم ترين تمدن بشرى است، آن قدر قديمى است كه آغاز آن، به طور تحقيق معلوم نشده و آغاز تاريخ وثنيّت هندى نيز، معلوم نگشته. | |||
چيزى كه هست، اين است كه بعضى از مورخان، مانند مسعودى و غير او گفته اند كه: كلمۀ «برهمن»، نام اولين پادشاه هند است، كه بلاد هند را آباد كرد و قوانينى مدنى در آن جا تأسيس نمود و عدل و داد را، در بين اهل هند بگسترانيد. | |||
و شايد مذهب «برهميه» بعد از آن پادشاه، به نام او ناميده شد. چون بسيارى از امم گذشته، ملوك و بزرگان قوم خود را مى پرستيدند. چون معتقد بودند كه از ناحيه غيب، داراى سلطنت و سطوت شده اند و لاهوت، در آن ها به نوعى ظهور كرده. | |||
مؤيّد اين مطلب هم، اين است كه: از ظاهر كتاب «ويدا»، كه كتاب مقدس آنان است، بر مى آيد كه اين كتاب، مجموع چند رساله و چند مقاله مختلفى است، كه هر قسمت از آن را، يكى از رجال دينى بسيار قديم ايشان نوشته و بعدها به اين مردم به ارث رسيده و همه آن ها را جمع كرده، و به نام كتاب «ويدا» گرد آورده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۵ </center> | ||
كتابى كه اشاره مى كند به دينى كه براى خود نظامى | كتابى كه اشاره مى كند به دينى كه براى خود نظامى دارد. علماى سانسكريت نيز، به اين معنا تصريح كرده اند. و لازمۀ اين حرف، اين است كه «برهميه» نيز، مانند ساير مذاهب وثنيّت از مشتى افكار عاميانه و بى ارزش آغاز شده باشد و آنگاه در طول زمان، تحولات و تطوراتى در مراحل تكامل به خود گرفته و در آخر، بهره اى از كمال را دارا شده باشد. | ||
بستانى در كتاب دائرة المعارف، در اين باره بيانى دارد كه خلاصه آنف از نظر خواننده مى گذرد: | |||
كلمۀ «بَرَهم» (- به فتحه باء و راء، و سكون هاء و ميم، و يا به فتحه باء، و سكون راء و فتحه ها و سكون راء و ميم)، در نزد هندی ها، نام اولين و بزرگترين معبود است و اين معبود، نزد هندى ها اصل و منشأ تمامى موجودات است، و خود موجودى است واحد و تغييرناپذير و غير قابل درك. موجودى است ازلى و مطلق، كه سابق بر تمامى مخلوقات عالَم است و همه مخلوقات عالَم را، يك جا به مجرد اراده اش و به فرمان أوم (يعنى: كُن: باش) آفريده. | |||
و حكايت «برهم» از همه جهات، شبيه است به حكايت «اى بوذه»، و هيچ فرقى بين آن دو نيست، مگر در نام و صفات. و بسيار مى شود كه كلمۀ «برهم» را، نام اقنوم هاى سه گانه كه ثالوث هندی ها، از آن سه تأليف شده، و يا به تعبير ديگر «برهما» و «وشنو» و «سيوا»، از آن تركيب يافته، قرار مى دهند، و پرستندگان برهم را «برهميون» و يا «براهمه» مى نامند. | |||
و | و اما كلمه «برهما»، به معناى همان برهم، معبود هندى ها است. البته در بعضى از حالاتش، يعنى در زمانى كه به كار خود مشغول شد. (به دليل زياد شدن «الف» در آخرش، كه اين از اصطلاحات آن هاست). | ||
پس به اصطلاح هنود، «برهم» و «برهما»، به يك معنا است و آن، عبارت است از آفريدگار جهان، كه قبل از آفريدن، نامش «برهم» و بعد از دست به كار خلقت شدن، نامش «برهما» است، و اين «برهما»، همان اقنوم اول از ثالوث هندى است. به اين معنا كه «برهم» در سه اقنوم ظهور مى كند، هر بار در يك اقنوم. پس اقنوم اول كه «برهم» براى اولين بار در آن ظهور كرده، نامش «برهما» است و اقنوم دوم، نامش «وشنو» است، و اقنوم سوم، نامش «سيوا» است. | |||
پس | پس همين كه «برهما» خواست دست به كار خلقت شود، مدتى طولانى بر روى «سدره» اى كه در زبان هندى به آن «كمالا»، و در زبان سنسكريت «بدما» گويند، بنشست و از هر سو نظر مى كرد. «برهما» كه خود، چهار سر و هشت چشم داشت، هر چه نظر كرد، جز فضايى بسيار وسيع و ظلمانى و مالامال از آب نديد. از آن فضاى تاريك دهشت زده شد و نتوانست سرّ آن را ريشه يابى كند، به ناچار ساكت و لال، غرق در تفكر گشت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۶ </center> | ||
قرن ها بدين منوال گذشت، كه ناگهان صدایى به دو گوشش خورد و صداى نامبرده، او را كه در حال چرت زدن و انديشيدن بود، به خود آورد و به او گفت كه: هوش و گوشت با «باغادان» باشد - «باغادان»، لقب برهم است - ناگهان «باغادان» را ديد كه به شكل يك مرد داراى هزار سر در آمد. «برهما» در برابر او به سجده افتاد و او را تسبيح گفت، كه در اثر تسبيح «برهما»، دل باغادان باز شد و نور را از هيچ و پوچ بيافريد و ظلمت را از بين ببرد و حالت هست شدن خود و يا هست شدن او و ساير كائنات را براى بنده اش «برهما» به شكل جرثومه هايى داراى پوشش اظهار كرد و به او نيرويى بخشيد كه بتواند با آن نيرو و جرثومه ها را از آن پوشش خارج سازد. | |||
«برهما»، صد سال الهى، كه هر سالش سى و شش هزار سال شمسى است، به دقت و مطالعه پرداخت كه چگونه كار را شروع و از كجا آغاز كند. بعد از گذشت اين مدت، كار خود را آغاز كرد و ابتدا هفت آسمان را خلق كرد، كه به زبان برهمائيان، «سورغة» ناميده مى شود، و آن هفت آسمان را با اجرامى نورانى كه اين قوم به آن ها «ديقانه» مى گويند، روشن ساخت. آنگاه «مريثلوكا»، يعنى مقر مرگ و سپس زمين، و ماه آن را بيافريد. آنگاه مساكن هفتگانه زمين را كه به زبان سنسكريت «تبالة» ناميده مى شود را، خلق كرد، و آن مساكن را به وسيله هشت گوهر، كه هر يك بر روى سر مارى جاى داده شده، روشن ساخت. | |||
پس | پس آسمان هاى هفتگانه و مساكن هفتگانه، عبارتند از: «عوالم چهارده گانه»، كه در ميثولوژياى هندى مصطلح است. | ||
آنگاه به آفرينش جفت هاى هفتگانه | آنگاه به آفرينش جفت هاى هفتگانه پرداخت، تا او را در كارهايش يارى دهند، كه ده فرد از آن ها، يكى به نام «مونى»، و نُه تاى ديگر آن ها، به نام «ناريدا اونوردام»، از مساعدت وى امتناع ورزيده و بر تأملات دنيوى اكتفا كردند. «برهما» چون چنين ديد، با خواهرش «ساراسواتى» ازدواج كرد، و از او، صد فرزند گرفت، و نام بكر، «دكشا» بود كه صاحب پنجاه دختر گرديد و سيزده نفر از آنان، با «كاسيابا»، كه احيانا او را برهمان اول نيز مى نامند، ازدواج كردند، و اين «كاسيابا»، همان است كه براى «برهما»، فرزندى درست كرد به نام «مارتشى». | ||
و يكى از آن دختران نامبرده كه نامش | و يكى از آن دختران نامبرده كه نامش «اديتى» بود، ارواح منيره را بزاييد، كه به آن ها «ديقانه» گويند، و اين ارواح، همان هايى هستند كه ساكن در آسمان ها بوده و خيرات را انجام مى دهند. و اما خواهرش «ديتى»، جمع بسيارى از ارواح شريره را زاييد، كه نام آن ها «داتينه»، و يا «اسورة» است، كه در ظلمت ها منزل گزيده و تمامى شرور عالَم، به آن ها منتهى مى شود. | ||
و اما كره زمين تا اين زمان خالى از سكنه | و اما كره زمين تا اين زمان خالى از سكنه بود. بعضى از برهمائيان مى گويند: برهما، «مانوسويا مبوقا» را از درون نفس خود خارج كرد. ولى بعضى ديگر مى گويند: «مانوسويا مبوقا»، قبل از برهما بوده، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۷ </center> | ||
و | و او، همان خود برهم، معبود واحد است، كه برهما را با «ساتاروبا» ازدواج داد، و به آن دو گفت: زاد و ولد را زياد كنيد، و نسل خود را رشد دهيد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: «برهما»، صاحب چهار فرزند شد به نام هاى «برهمان»، «كشتريا»، «قايسيا»، و «سودرا»، كه اولى از دهان او خارج شد، و دومى از بازوى راستش و سومى از ران راستش، و چهارمى از پاى راستش. و در نتيجه، اين چهار تن، چهار ريشه و مبدأ شدند، براى چهار فرقه اصلى. | |||
و سه تن اخير ايشان نيز، با سه زن از زنان خارج شده از او ازدواج كردند، كه اولى از بازوى راست او، و دومى از ران چپ او، و سومى از پاى چپ او خارج شده بودند، و به نام شوهرانشان ناميده شدند. به اضافه علامت تأنيث، كه در ادبيت برهمائيان، كلمه «نى» مى باشد. | |||
(اين وضع سه تن از زاييده «برهما» بود. اما زاييده اول او، يعنى) برهمان، او نيز با همسرى از همسران پدرش ازدواج كرد. اما همسر نامبرده، از نسل «اسوره شريره» بود. | |||
اين، ترتيبى بود كه در كتاب «فيداس»، براى كيفيت خلقت عالَم ذكر كرده. | |||
و اما «برهما» بعد از آن كه إله خالق قدير شد، از رتبه وشنو، اقنوم دوم و رتبه سيوا، اقنوم سوم سقوط كرد. جريان سقوطش چنين بود كه: دچار كبر و عجب شد، و پنداشت كه او، نظير و هم پايه على است و در نتيجه در «نارك» - يعنى دوزخ - بيفتاد، و عفو و مغفرت شامل حالش نشد، مگر به يك شرط، و آن اين بود كه در چهار قرن، به شكل جسدى مادى در بيايد. «برهما»، در بار اول، به صورت كلاغى با شعور كه نامش «كاكا بوسندا» بود، در آمد. | |||
و | در نوبت دوم، به شكل «بار باقلميكى» در آمد، كه اول دزد بود و سپس مردى عبوس و رزين و نادم شد، و پس از آن، مترجم معروفى براى «فيداس»، و مؤلفى براى كتاب «راميانا» شد. | ||
و در نوبت سوم، به صورت «قياس» در آمد، كه شاعر و مؤلف كتاب «مهابارانا» و «بغاقة» و «بورانها» بود. | |||
و در نوبت چهارم، كه همين قرن فعلى، يعنى عصر «کالى يوغ» است، به صورت «كاليداسا» در آمد، كه شاعر تشخيصى عظيم و مؤلف كتاب «ساكنتالا»، و تنقيح كننده مؤلفات «قلميكى» است، در آمد. | |||
سپس | سپس «برهما» در سه حال ظهور كرد. در حال اول، واحد صمد، و كل اعظم على بود. و در حال دوم، همان حالت اول را به مرحله عمل درآورد، و شروع به عمل كرد. و در حالت سوم، به شكل انسانى حكيم متجسد و ظاهر شد. | ||
و | و «برهما»، در هند عبادتى عمومى ندارد، و چنان نيست كه عموم مردم او را عبادت كنند، بلكه در هند، فقط يك هيكل (معبد) دارد. چيزى كه هست، هندی ها، او را موضوع عبادت خود قرار مى دهند، و صبح و شام، در دعاهاى خود، او را مى خوانند. به اين طريق كه سه نوبت با كف دست خود، آب گرفته و روبروى آفتاب، آن آب را به زمين پرت مى كنند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۸ </center> | ||
و در هنگام | و در هنگام ظهر، عبادت خود را تجديد مى كنند. به اين طريق كه گلى تقديم آن هيكل مى كنند، و در تقديس آتش، به جاى گل، روغن مصفّى تقديمش مى كنند، همان طور كه براى اله آتش تقديم مى كنند، و اين تقديس، از همه تقديس هاى ديگرشان، مهمتر و مقدس تر است، و نام آن، «هوم» و يا «هوما» و «رغيب» است. | ||
«برهما»، به شكل مرد داراى ريشى بلند در مى آيد كه به يك دست، سلسله كائنات را دارد، و به دست ديگر، آن ظرفى كه آب حيات آسمانى در آن است، در حالى كه بر مركب هما سوار است - «هما»، عبارت است از مرغى الهى، كه به كركس و عقاب شبيه است. | |||
و اما | و اما «برهمان» پسر، برهماى بكر است و «برهما»، او را از دهان خود بيرون آورد، كه شرحش گذشت، و نصيبش را چهار كتاب مقدس به نام «فيداس» قرار داد، و چهار كتاب مقدس، كنايه است از چهار كلمه اى كه او، هر يك را با يك دهان، از چهار دهانش تكلم كرده. | ||
و چون | و چون «برهمان» خواست تا با مثل خواهرانش ازدواج كند، «برهما» به او گفت: تو براى درس و نماز متولد شده اى، بايد كه از علاقه هاى جسمانى دورى كنى، ولى «برهمان» به قول پدرش قانع نشد، در نتيجه «برهما» بر او غصب كرد و او را با يكى از زنان جنّى شرير، كه آن ها را «اسوره» مى گويند، ازدواج داد و نتيجه اين ازدواج، ولادت «براهمه» شد. و «براهمه»، عبارتند از: كاهنان مقدس، كه تفسير كتاب «فيداس»، مخصوص ايشان است، و نيز گرفتن نذوراتى كه هندى ها دارند، به عهده ايشان است. | ||
و اما «'''كشتريا'''» صنف جنگجويان براهمه را زاييد، و «'''قايسيا'''» صنف اهل زراعت هنودرا، و «'''سودرا'''» صنف بردگان براهمه را، بنابراين براهمه چهار صنف اند. | و اما «'''كشتريا'''» صنف جنگجويان براهمه را زاييد، و «'''قايسيا'''» صنف اهل زراعت هنودرا، و «'''سودرا'''» صنف بردگان براهمه را، بنابراين براهمه چهار صنف اند. |
ویرایش