۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
'''* ۳ - وثنيّت از كجا سرچشمه گرفت و به چه صورت آغاز شد؟ ''' | '''* ۳ - وثنيّت از كجا سرچشمه گرفت و به چه صورت آغاز شد؟ ''' | ||
در فصل | در فصل گذشته، روشن شد كه انسان در تجسم دادن به امور معنوى و تصور و قالب گيرى آن ها، به تمثيل در قالب محسوس، در پرتگاهى دشوار قرار دارد و در عين حال، اين درك فطرى را نيز دارد كه در برابر هر نيرويى كه مافوق نيروى او و قاهر و غالب بر او باشد، ناگزير از خضوع و اعتنا به شأن آن نيرو است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۰۹ </center> | ||
و چون | و چون انسان، چنين وضعى دارد كه سرايت روحى شرك و وثنيّت در مجتمع او، آن چنان است كه گويى اصلا قابل اجتناب نيست. حتى در مجتمعات متمدن و پيشرفته امروزى و حتى در مجتمعاتى كه اساسش بى دينى است، مى بينيم كه براى مردان سياسى و يا نظامى خود، مجسمه ساخته و آن را تعظيم و احترام مى كنند، و در خاضع شدن در برابر آن مجسمه ها، حركاتى از خود نشان مى دهند كه مراسم وثنيّت عهد قديم و انسان هاى اولى را به ياد ما مى آورد. | ||
علاوه بر اين، در همين عصر حاضر در روى زمين آن قدر بت پرست هست، كه شايد آمارشان به صدها ميليون نفر برسد و اين جمعيت انبوه، هم در شرق زمين هستند، و هم در غرب آن. | |||
از اين جا، اين احتمال به حسب اعتبار عقلى تأييد مى شود كه اساس و ريشه وثنيت، همان مجسمه سازى باشد. و به عبارت ديگر، قبل از پيدا شدن وثنيت، نخست اين رسم در بشر معمول شد كه براى بزرگان خود و مخصوصا بزرگانى كه از آنان از دنيا مى رفته، مجسمه اى مى ساختند تا به اصطلاح، ياد او را زنده نگه دارند. سپس اين رسم پيدا شد كه براى «ربّ النوع هايى» كه به حسب اعتقادشان، ربّ ناحيه اى از نواحى عالَم هستند نيز، بايد مجسمه اى بسازند تا نشان دهنده صفاتى باشد كه براى آن ربّ النوع و يا به عبارت ديگر براى آن خدا معتقدند. | |||
من (براى تسلاى دل شما) اصنام و مجسمه هايى به شكل و قيافه آن عزيزان شما مى | اتفاقا در روايات وارده از طرق ائمه اهل بيت «عليهم السلام» نيز، مضامينى ديده مى شود كه اين احتمال را تأييد مى كند. از آن جمله، در تفسير قمى، روايتى مضمر (يعنى بدون ذكر نام امام آورده)، و در كتاب علل الشرايع، همان روايت با ذكر سند، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در ذيل آيه شريفه: «وَ قَالُوا لَا تَذَرُّنَّ آلِهَتَكُم ...» فرموده: | ||
اين ها، مردمى بودند كه خودشان خداپرست بودند و وقتى از دنيا رفتند، خويشان و علاقمندانشان از مرگ آنان سخت ناراحت شدند. ابليس - كه خدا لعنتش كند - نزد آنان آمد و گفت: | |||
من (براى تسلاى دل شما)، اصنام و مجسمه هايى به شكل و قيافه آن عزيزان شما مى سازم، تا با نظر كردن به آن مجسمه ها، دلتان آرام گرفته، با آن ها مأنوس شويد و از عبادت خدا باز نمانيد. پس براى آن ها اصنامى به شكل عزيزان آنان درست كرد، كه در كنار آن مجسمه ها، به عبادت خداى عزوجل مى پرداختند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۰ </center> | ||
در | در ضمن، در حال عبادت، به آن مجسمه ها نظر مى كردند و چون فصل زمستان و بارندگى مى شد، براى اين كه از عبادت باز نمانند، مجسمه ها را داخل خانه هاى خود مى بردند. | ||
اين مراسم، يعنى عبادت خدا در برابر مجسمه يادبود عزيزان، همچنان ادامه يافت تا آن كه يك نسل از بين رفت و اولاد آنان روى كار آمدند، در حالى كه از منطق پدران خود، در مراسم مذكور اطلاعى نداشتند و خيال مى كردند كه پدرانشان، همين مجسمه ها را مى پرستيدند. لذا آن ها به جاى پرستش خداى عزوجل، شروع كردند به پرستش اصنام. اين است معناى اين كه خداى تعالى می فرمايد: «وَ لَا تَذَرُنَّ وُدّاً وَ لَا سُوَاعاً...». | |||
از سوى ديگر، تاريخ مى گويد: در روم و يونان قديم، رسم بر اين بود كه هر خانواده اى، بزرگ خود را مى پرستيدند و وقتى بزرگشان از دنيا مى رفت، صنم و مجسمه اى از آن بزرگ برايشان درست مى شد، تا اهل خانه آن را بپرستند. و نيز بيشتر پادشاهان و بزرگان روم در ميان مردم خود، معبود و مورد پرستش بودند، كه قرآن كريم هم (اين نكته تاريخى را تأييد نموده) و از آن ها، نمرود پادشاه معاصر ابراهيم «عليه السلام» را كه آن جناب با وى در خصوص پروردگارش، محاجّه و جدال و احتجاج كرد، و نيز فرعون معاصر موسى «عليه السلام» را ذكر كرده است. | |||
همين امروز در بت خانه هاى موجود و در آثار باستانى كه تاكنون بر جاى مانده، مجسمه و صنم بسيارى از رجال بزرگ دين، مانند مجسمه «بودا» و صنم هاى بسيارى از «براهمه» و ديگران موجود است. | |||
و اين كه براى مُردگان خود، صنم مى ساخته و آن را مى پرستيدند، خود يكى از شواهدى است بر اين كه اين اقوام، مرگ را انتهاى زندگى و يا به تعبير ديگر بطلان و نابودى نمى دانسته اند، بلكه معتقد بوده اند به اين كه ارواح مُردگان، بعد از مرگ نيز باقى هستند و همان عنايت و آثارى كه در زندگى خود داشتند، در بعد از مرگ نيز دارند، بلكه آثار وجودی شان بعد از مُردن، قوی تر و اراده شان نافذتر و تأثير آن شديدتر مى شود. | |||
براى اين كه بعد از مُردن، ديگر پاىبند چارچوب محدود ماديات نبوده و از تأثرات جسمانى و انفعال هاى جرمانى (اثرپذيرى مادى) نجات يافته اند و لذا فرعون، هم عصر موسى «عليه السلام» با اين كه خودش إله مردم بود، با این حال براى خود اصنامى داشت. و قرآن كريم، در اين باره مى فرمايد: «وَ قَالَ المَلَأ مِن قَومِ فِرعَونَ أتَذَرُ مُوسَى وَ قَومَهُ لِيُفسِدُوا فِى الأرضِ وَ یَذَرُكَ وَ آلِهَتِكَ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۱۱ </center> | ||
<span id='link284'><span> | <span id='link284'><span> | ||
۴ - چرا براى ارباب انواع و خدايانى | '''* ۴ - چرا براى ارباب انواع و خدايانى ديگر، مجسمه ساختند، ولى براى خداى تعالى مجسمه نساختند؟ ''' | ||
گويا - همانطور كه قبلا گفتيم - مجسمه سازى براى رجال بزرگ ، بشر را منتقل كرد به اينكه براى معبودهاى خيالى خود نيز مجسمه بسازند ولى سابقه ندارد كه براى خداى سبحان مجسمه ساخته باشند، خدايى كه متعال و بلندتر از آن است كه دست اوهام بشر به ساحتش احاطه يابد و گويا همين متعالى بودن خداى تعالى مشركين را از مجسمه سازى براى او منصرف كرده و به ساختن مجسمه براى غير او واداشته است ، پس هر فرد و قومى به آنچه كه از جهات تدبير محسوس در عالم اهميت مى داده براى خداى آن ناحيه مجسمه مى ساخته و با عبادت آن خدا كه به نظر او اللّه تعالى تدبير آن ناحيه را به او واگذار نموده است خدا را عبادت مى كرده. | گويا - همانطور كه قبلا گفتيم - مجسمه سازى براى رجال بزرگ ، بشر را منتقل كرد به اينكه براى معبودهاى خيالى خود نيز مجسمه بسازند ولى سابقه ندارد كه براى خداى سبحان مجسمه ساخته باشند، خدايى كه متعال و بلندتر از آن است كه دست اوهام بشر به ساحتش احاطه يابد و گويا همين متعالى بودن خداى تعالى مشركين را از مجسمه سازى براى او منصرف كرده و به ساختن مجسمه براى غير او واداشته است ، پس هر فرد و قومى به آنچه كه از جهات تدبير محسوس در عالم اهميت مى داده براى خداى آن ناحيه مجسمه مى ساخته و با عبادت آن خدا كه به نظر او اللّه تعالى تدبير آن ناحيه را به او واگذار نموده است خدا را عبادت مى كرده. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۹: | ||
<span id='link285'><span> | <span id='link285'><span> | ||
'''* ۵ - وثنيّت صابئه:''' | |||
۵ - وثنيّت صابئه : وثنيّت - بت پرستى - هر چند اقسام گوناگون آن به يك اصل بر ميگردد و آن عبارت است از شفيع گرفتن به درگاه خدا و پرستش بت و مجسمه آن شفيع و شايد اين مسلك چند بار سراسر عالم بشرى را گرفته باشد همچنانكه قرآن كريم از امت هاى مختلفى آن را حكايت مى كند، از امت نوح و ابراهيم و موسى (عليه السلام ) الا اينكه اختلاف مذاهب و گروندگان به اين مسلك آنقدر سليقه ها و هوا و هوس ها و خرافات را در آن راه داده اند كه امروز براى يك متتبع ، محال و يا نزديك به محال است كه آمار آن مذاهب را به دست بياورد و بيشتر آن مذاهب مبنى بر اساس استوار و ثابت ، و قواعدى نظم يافته و با هم سازگار نيستند. | |||
وثنيّت - بت پرستى - هر چند اقسام گوناگون آن به يك اصل بر ميگردد و آن عبارت است از شفيع گرفتن به درگاه خدا و پرستش بت و مجسمه آن شفيع و شايد اين مسلك چند بار سراسر عالم بشرى را گرفته باشد همچنانكه قرآن كريم از امت هاى مختلفى آن را حكايت مى كند، از امت نوح و ابراهيم و موسى (عليه السلام ) الا اينكه اختلاف مذاهب و گروندگان به اين مسلك آنقدر سليقه ها و هوا و هوس ها و خرافات را در آن راه داده اند كه امروز براى يك متتبع ، محال و يا نزديك به محال است كه آمار آن مذاهب را به دست بياورد و بيشتر آن مذاهب مبنى بر اساس استوار و ثابت ، و قواعدى نظم يافته و با هم سازگار نيستند. | |||
تنها مذهبى كه از مذاهب بت پرستى مى توان گفت تا اندازهاى انتظام يافته و اصول و فروعش با هم سازگار است مذهب «'''صابئه '''» و وثنيّت «'''برهمى ها'''» و «'''بودائيها'''» است. | تنها مذهبى كه از مذاهب بت پرستى مى توان گفت تا اندازهاى انتظام يافته و اصول و فروعش با هم سازگار است مذهب «'''صابئه '''» و وثنيّت «'''برهمى ها'''» و «'''بودائيها'''» است. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۶: | ||
<span id='link286'><span> | <span id='link286'><span> | ||
'''* ۶ - وثنيّت برهميه:''' | |||
۶ - وثنيّت برهميه : «'''برهميه '''» (همانطور كه در سابق گفتيم ) يكى از مذاهب اصلى و ريشهدار وثنيّت است و شايد بتوان گفت كه قديمترين مذهب وثنيّت در بين مردم است براى اينكه تمدن هندى از قديمترين تمدن بشرى است ، آنقدر قديمى است كه آغاز آن بطور تحقيق معلوم نشده و آغاز تاريخ وثنيّت هندى نيز معلوم نگشته ، چيزى كه هست اين است كه بعضى از مورخين مانند مسعودى و غير او گفته اند كه كلمه «'''برهمن '''» نام اولين پادشاه هند است كه بلاد هند را آباد كرد و قوانينى مدنى در آنجا تاسيس نمود و عدل و داد را در بين اهل هند بگسترانيد. | |||
«'''برهميه '''» (همانطور كه در سابق گفتيم ) يكى از مذاهب اصلى و ريشهدار وثنيّت است و شايد بتوان گفت كه قديمترين مذهب وثنيّت در بين مردم است براى اينكه تمدن هندى از قديمترين تمدن بشرى است ، آنقدر قديمى است كه آغاز آن بطور تحقيق معلوم نشده و آغاز تاريخ وثنيّت هندى نيز معلوم نگشته ، چيزى كه هست اين است كه بعضى از مورخين مانند مسعودى و غير او گفته اند كه كلمه «'''برهمن '''» نام اولين پادشاه هند است كه بلاد هند را آباد كرد و قوانينى مدنى در آنجا تاسيس نمود و عدل و داد را در بين اهل هند بگسترانيد. | |||
و شايد مذهب برهميه بعد از آن پادشاه به نام او ناميده شد چون بسيارى از امم گذشته ، ملوك و بزرگان قوم خود را مى پرستيدند چون معتقد بودند كه از ناحيه غيب داراى سلطنت و سطوت شده اند و لاهوت در آنها به نوعى ظهور كرده ، مويد اين مطلب هم اين است كه از ظاهر كتاب «'''ويدا'''» كه كتاب مقدس آنان است بر مى آيد كه اين كتاب مجموع چند رساله و چند مقاله مختلفى است كه هر قسمت از آن را يكى از رجال دينى بسيار قديم ايشان نوشته و بعدها به اين مردم به ارث رسيده و همه آنها را جمع كرده و به نام كتاب «'''ويدا'''» گرد آورده اند، | و شايد مذهب برهميه بعد از آن پادشاه به نام او ناميده شد چون بسيارى از امم گذشته ، ملوك و بزرگان قوم خود را مى پرستيدند چون معتقد بودند كه از ناحيه غيب داراى سلطنت و سطوت شده اند و لاهوت در آنها به نوعى ظهور كرده ، مويد اين مطلب هم اين است كه از ظاهر كتاب «'''ويدا'''» كه كتاب مقدس آنان است بر مى آيد كه اين كتاب مجموع چند رساله و چند مقاله مختلفى است كه هر قسمت از آن را يكى از رجال دينى بسيار قديم ايشان نوشته و بعدها به اين مردم به ارث رسيده و همه آنها را جمع كرده و به نام كتاب «'''ويدا'''» گرد آورده اند، | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۷: | ||
<span id='link287'><span> | <span id='link287'><span> | ||
'''* ۷ - وثنيّت بودائى:''' | |||
۷ - وثنيّت بودائى : دائرة المعارف بستانى درباره وثنيّت بودائى مطالبى آورده كه خلاصه اش اين است كه وثنيّت برهميه به وسيله كيش بودا، بازسازى و اصلاح شد، و اين كيش منسوب است به بودا «سقيامونى» كه بنا به آنچه از تاريخ «'''سيلانى '''» نقل شده در سال پانصد و چهل و سه قبل از ميلاد وفات يافته ، البته تواريخ ديگر، غير اين را گفته اند، و اختلاف در سال فوت او به دو هزار سال هم كشيده شده است. | |||
دائرة المعارف بستانى درباره وثنيّت بودائى مطالبى آورده كه خلاصه اش اين است كه وثنيّت برهميه به وسيله كيش بودا، بازسازى و اصلاح شد، و اين كيش منسوب است به بودا «سقيامونى» كه بنا به آنچه از تاريخ «'''سيلانى '''» نقل شده در سال پانصد و چهل و سه قبل از ميلاد وفات يافته ، البته تواريخ ديگر، غير اين را گفته اند، و اختلاف در سال فوت او به دو هزار سال هم كشيده شده است. | |||
و به همين جهت كه تاريخ درستى از اين مرد در دست نيست بسيارى احتمال داده اند كه وى يك شخص خرافى و موهوم بوده و چنين شخصى اصلا وجود نداشته ، ولى كاوشهايى كه اخيرا در «'''گايا'''» شده، و همچنين آثارى كه در «'''بطنة '''» به دست آمده بر صحت وجود اين شخص دلالت دارد و نيز آثار ديگرى از تاريخ زندگى و تعاليمى كه وى به شاگردان و پيروان خود القاء مى كرده به دست آمده است. | و به همين جهت كه تاريخ درستى از اين مرد در دست نيست بسيارى احتمال داده اند كه وى يك شخص خرافى و موهوم بوده و چنين شخصى اصلا وجود نداشته ، ولى كاوشهايى كه اخيرا در «'''گايا'''» شده، و همچنين آثارى كه در «'''بطنة '''» به دست آمده بر صحت وجود اين شخص دلالت دارد و نيز آثار ديگرى از تاريخ زندگى و تعاليمى كه وى به شاگردان و پيروان خود القاء مى كرده به دست آمده است. |
ویرایش